رجزخوانی برای سازمان لیگ درپی مرگ عماد

روزنامه هفت صبح، کمال بردبار | ما بروبچه های هفت صبح ادعا می کنیم که اگر مدیریت تجهیز و توسعه ورزشگاه آزادی به ما سپرده می شد حاصل کارمان در طی چهار ماه از حاصل کار سازمان توسعه و تجهیز اماکن ورزشی بهتر بود. حداقل کسی را برق نمی گرفت.
ما بروبچه های هفت صبح ادعا می کنیم اگر پروژه پیش فروش اینترنتی بلیت بازی ها به تیم ما سپرده می شد حاصل کارمان از وضعیت فعلی بهتر بود و هربازی هزاران تماشاگر بیرون ورزشگاه نمی ماندند.
ما بروبچه های هفت صبح ادعا می کنیم که اگر برگزاری مراسم فینال جام حذفی به ما سپرده میشد حاصل کارمان ازآنچه اتفاق افتاد بهتر میشد. این ادعای ساده ای است چرا که تقریبا امکان ندارد ازآن چه رخ داد بدتر شود !
ما بروبچه های هفت صبح ادعا می کنیم که می توانیم میکسد زون و کنفرانس های مطبوعاتی همه بازی هارا به شکلی آبرومندانه تر از حاصل فعلی به انجام برسانیم. نه فقط بروبچه های هفت صبح که ده ها گروه دیگر خدماتی در حوزه های مختلف در کشور هستند که اگر همه این کارهای به ظاهر تخصصی به آنها محول می شد نتیجه کارشان از گروه فعلی حاضر در فدراسیون فوتبال و سازمان ورزش بدتر و پرخسارت تر نمیشد و نخواهد شد.
راستش این فوتبال قرار است مایه شادمانی مردم باشد. وگرنه چه فایدهای دارد؟ فوتبال قرار است چه چیزی برای جامعه ما بیاورد بهجز سرزندگی و نشاط؟ اگر این چیزها نبود، مگر دیوانه بودیم که بگذاریم از جیب دولت و یا نظام فلان دروازهبان نهچندان مبادی آداب، هشت میلیارد تومان برای یکفصل بگیرد و ۱۰میلیارد تومان برای فلان مهاجم خارجی پرداخت کنند که انگاری شکیل اونیل در چمن سبز است و حقوق فلان مسئول پرادعای سازمان لیگ را بدهیم؟
چرا باید اینهمه پول به مربیان رنگارنگ خارجی بدهیم و غرولندهایشان را تحمل کنیم؟ قرار است از فوتبال سرحال بیاییم، خالی شویم، از غرور پرشویم، زیبایی پیروزی و شکوه تلخ شکست را لمس کنیم. اما حالا چه داریم؟ در همین سههفتهای که از فوتبال این فصل گذشته: دختری که خودکشی کرده، پسری که دچار برقگرفتگی شده، هوادارانی که نمیتوانند به شکل اینترنتی بلیت بخرند، طبقه دوم ورزشگاه آزادی که آماده نیست، سنگهایی که به اتوبوس بازیکنها میخورد و بازیهایی که با یک گل و یک نصفهگل سروتهشان بههم میآید.
مرگ تلخ عماد، کودک ششساله بر اثر برقگرفتگی در بیرون ورزشگاه آزادی قلبمان را دوباره شکست. تا آنجا پیش رفتیم که بگوییم لعنت به این فوتبال. در مطلب بالا، اعلام آمادگی ما را شوخی نگیرید. این یک رجزخوانی است برای مسئولانی که مشکلات مدیریتیشان هواداران فوتبال را در این هفتههای گذشته به مرز جنون رسانده است. ریتمی که از فینال جام حذفی فصل گذشته شروع شد و تا امروز ادامه یافته است.
*** جزئیات فوتعماد از ورود به استادیوم آزادی
سردار کیوان ظهیری، رئیس پلیس پیشگیری پایتخت در تشریح این خبر بیان داشت: پدر عماد از مسئولان غرفه عرضه لوازم ورزشی در ورودی ورزشگاه آزادی تهران است و ۳۰ سال است که به حرفه فروش لوازم ورزشی مشغول و ساکن محله فلاح است و ۸ ماهی از اجاره یکی از غرفههای فروش لوازم ورزشی در ورزشگاه آزادی توسط وی میگذرد.
پدر عماد در زمان برگزاری دیدارهای فوتبال لیگبرتر کشور که در ورزشگاه آزادی برگزار میشود به همراه پسرش به محل کار خود میآید و پس از پایان بازی به خانهاش باز میگردد. در حاشیه دیدار دو تیم پرسپولیس و صنعت نفت آبادان در هفته سوم لیگ ۱۹ حوالی دقیقه ۸۰ بازی، عماد مشغول بازی و دویدن در محوطه بیرونی گیت ورزشگاه میشود که با تذکرات پی در پی پدرش مبنی بر هوشیاری او و عدم وقوع مشکل برای وی مواجهه میشود و عماد بدون توجه به تذکرات پدرش به بازی خود ادامه میدهد.
پس از دقایقی پدر وی و همکارانش که در محوطه بودند متوجه گیر کردن عماد بین میلههای داربست در نزدیکی گیت ورود و خروج ورزشگاه میشوند و به سرعت برای رهایی او از این وضعیت اقدام میکنند اما به محض رسیدن به عماد متوجه سوختگی شدید صورتکودک ۶ ساله میشوند و افراد حاضر در صحنه با بررسی داربست متوجه جریان داشتن سیم برق در نزدیکی داربستها میشوند.
در ادامه افراد داربستها را از رسانش برق خنثی کرده و کودک توسط اورژانس به بیمارستان فیاض بخش منتقل میشود. قبل از رسیدن به بیمارستان علائم حیاتی کودک ۶ ساله قطع و عوامل اورژانس متوجه فوت وی میشوند. پس از این اتفاق بازپرس کشیک قتل تهران، عوامل کلانتری ١۴١ شهرک گلستان و تیم تشخیص هویت در محل حادثه حضور پیدا کرده و علت وقوع حادثه را اتصال سیم تیر برق تیر روشنایی محوطه گیت ورودی ورزشگاه آزادی تهران و وجود داربست فلزی متصل به تیر برق اعلام کردند.
با بررسیهای اولیه دستورات لازم در خصوص بازداشت مقصران احتمالی توسط بازپرس کشیک قتل صادر شد و در اولین اقدام پیمانکار نصب داربست فلزی توسط کلانتری ١۴١ شهرک گلستان بازداشت شد.