کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۳۶۸۱۶
تاریخ خبر:

معمای بازگشت؛ جواد حاضر، هانیه غایب!

روزنامه هفت صبح، ‌‌محمد صابری | حالا دیگر می‌توان گفت محمدحسین مهدویان کارگردانی است که هراسش از دنباله‌سازی ریخته و مهمتر از آن اینکه یاد گرفته کجا و بر اساس چه شرایطی، می‌تواند به وسوسه دنباله‌سازی تن بدهد. این گزاره نه فقط در سینمای ایران که در سینمای جهان هم طرفدارانی دارد که معتقدند تصمیم به ساخت ادامه یک قصه موفق را، تصمیمی از قبل شکست خورده می‌دانند. مهدویان که پیش‌تر در مدیوم سینما، با «رد خون» دنباله‌ای برای «ماجرای نیمروز»‌ ساخته بود، حالا در سریال‌سازی هم این تجربه را تکرار کرده و اولین سریالش حالا به فصل دوم رسیده است.

«زخم کاری» را می‌توان یکی از آثار نسبتا موفق شبکه نمایش خانگی در سال‌های اخیر توصیف کرد که به‌واسطه اتکای متن آن به یک رمان موفق و نیز نگاه اقتباسی آن به جهان داستانی شکسپیر در تراژدی ماندگار «مکبث»، توانست مخاطبان بسیاری را هم با خود همراه کند. «زخم‌کاری2؛ بازگشت» که از روز گذشته پخش آن در پلتفرم فیلیمو آغاز شده است، دنباله‌ای بر همان سریال است که این‌بار ساختمان داستانی خود را با نگاه بر یکی دیگر از آثار ماندگار شکسپیر یعنی «هملت» پی‌ریزی کرده است.

فصل دوم «زخم‌کاری» شروعی درگیرکننده دارد و مهدویان به‌خوبی توانست در همین قسمت ابتدایی ثابت کند هر تصمیمی برای دنباله‌سازی محکوم به شکست نیست، اما حفظ این موقعیت کار بسیار سختی است. اینکه او چه مسیری برای هر یک از کاراکترهایش در نظر گرفته، برای تثبيت این موفقیت به‌شدت تعیین‌کننده است. این پرونده مروری است برای آن‌ها که شاید قصه آدم‌های «زخم کاری»‌ را فراموش کرده باشند.

مالک مالکی/ جواد عزتی
در فصل اول چه سهمی از داستان داشت؟
داستان «زخم کاری» در واقع داستان «مالک» بود. او شخصیت اصلی سریال بود که به‌عنوان یک زیر دست و پادو در خاندان ریزآبادی‌ها، به تحریک همسرش تصمیم به طغیان می‌گیرد تا انتقام سال‌ها نگاه تحقیرآمیز دیگران به خود را با اتکا بر توانمندی‌های ویژه و تیزهوشی‌هایش، بگیرد. مالک مالکی در ابتدا به‌عنوان معتمدترین فرد نزد نعمت ریزآبادی یا همان خان‌عمو با بازی سیاوش طهمورث در داستان معرفی شد و در ادامه تا جایی پیش رفت که برای به‌دست آوردن منفعت بیشتر ریزآبادی بزرگ را به قتل رساند.

بازیگرش چه عملکردی داشت؟
جواد عزتی یکی از بهترین تجربه‌های غیرکمدی خود را در ایفای نقش مالک به ثبت رساند. او آنقدر در جان بخشیدن به این کاراکتر موفق عمل کرد و توانست مورد توجه مخاطبان قرار بگیرد که ساده‌ترین حرکاتش مانند لبخندهای هیستریک و یا روشن کردن فندک برای سیگارش تبدیل به بریده ویدئوها و گیف‌های محبوب در فضای مجازی شد.

در پایان فصل اول سرنوشتش چه بود؟
مالک در پیشبرد اهداف خود از هیچ نقشه‌ای فروگذار نکرد. او حتی از عشق سابق خود یعنی منصوره سوءاستفاده کرد تا پس از مرگ پدر او یعنی نعمت ریزآبادی، بتواند تمام دارایی شرکت را به نام خود کند و با وکالتی که از منصوره گرفت، خود را تا مقام مدیرعامل هلدینگ ریزآبادی بالا کشاند. در این جایگاه بود که او قصدش برای انتقام را علنی کرد. تقابل مالک با ناصر رنگ خون به خود گرفت. مالک در پایان فصل اول قربانی انتقام منصوره شد و با ضربات چاقو در ویلای ساحلی از پا درآمد، اما آیا مرد؟ معلوم نیست.

در ابتدای فصل دوم چه از او دیدیم؟
اولین قسمت از فصل دوم «زخم کاری» درست از همان ساحل دریایی آغاز شد که مالک روی آن افتاده بود. جنازه مالک توسط عده‌ای ناشناس در تابوتی چوبی قرار گرفت و در نقطه‌ای نامعلوم دفن شد. اصلی‌ترین معمای فصل دوم تا به اینجا، سرانجام همین جنازه است، معمایی که البته در تک پلان پایانی تا حدود زیادی رمزگشایی شد و تعلیق ادامه ماجرا برای قسمت‌های بعدی را بالا برد.

سمیرا/ رعنا آزادی‌ور
در فصل اول چه سهمی از داستان داشت؟
از آنجایی که سریال «زخم کاری» علاوه‌بر اقتباس از رمان «بیست زخم کاری»‌ نیم‌نگاهی به نمایشنامه جاودانه «مکبث» از ویلیام شکسپیر داشت، در مقایسه کاراکترها می‌توان «سمیرا» را همان «لیدی مکبث» دانست. کاراکتری پیچیده و زخم خورده‌ای که گویی هیچ سودایی جز انتقام در سر ندارد. او همسر مالک بود که نقش ویژه‌ای در تحریک او برای جاه‌طلبی بیشتر در دم‌ودستگاه ریزآبادی‌ها داشت و حتی نقشه قتل خان‌عمو را هم او بود که پی‌ریزی کرد. سمیرا بی‌شک یکی از جذاب‌ترین شخصیت‌های داستان «زخم‌کاری» در فصل اول بود.

بازیگرش چه عملکردی داشت؟
رعنا آزادی‌ور بازی در سینما را با تجربه عجیب یک نقش فرعی در «مارمولک» آغاز کرد که با وجود توقیف زودهنگام، تبدیل به یکی از دیده‌شده‌ترین فیلم‌های سینمای بعد از انقلاب شد. او که سراغ تجربه‌های تلویزیونی نرفت، در سینما تلاش کرد گزیده‌کار باشد، اما در شبکه نمایش خانگی بود که ناگهان درخشید. بازی در نقش‌ «سمیرا» اتفاقی ویژه در کارنامه آزادی‌ور بود. نقش‌آفرینی او بی‌تردید یکی از برگ‌برنده‌های فصل اول سریال بود.

در پایان فصل اول سرنوشتش چه بود؟
سمیرا که همچون یک فرمانده، در میدان جنگ مالک و ریزآبادی‌ها، همواره حضوری فعال داشت، از جایی میدان بازی خود را از مالک هم جدا می‌کند و کار را به جایی می‌رساند که برای رسیدن به مطامع مالی خود، همسرش را به افشاگری درباره قتل نعمت ریزآبادی تهدید می‌کند. سمیرا که با طرح یک دروغ، زمینه‌ساز خودکشی فرزند ناصر ریزآبادی شد، در یک تصادف باعث به کما رفتن و مرگ دختر نوجوان خود هم شد و همین سلسله اتفاقات او را به مرز جنون کشاند.

در ابتدای فصل دوم چه از او دیدیم؟
سمیرا در همین قسمت ابتدایی فصل دوم «زخم کاری» بازگشتی مقتدرانه داشت. او همچنان درگیر درمان تنش‌های روانی خود است اما دست از مبارزه برنداشته و با خبر درگذشت مالک، حالا تمام تمرکز خود را متوجه میراث‌دار او یعنی فرزندش میثم کرده است. همه نشانه‌ها حکایت از آن دارد که این کاراکتر همچنان حضوری تعیین‌کننده در ادامه داستان دارد، به‌خصوص که با ورود طلوعی، کاراکتر سمیرا ابعاد پیچیده‌تری در داستان پیدا کرده است.

منصوره ریزآبادی/ هانیه توسلی
در فصل اول چه سهمی از داستان داشت؟
در فرازهای ابتدایی داستان «زخم کاری»‌ تنها نام منصوره در میان گفت‌وگوها به زبان می‌آمد. منصوره در واقع تک دختر نعمت ریزآبادی و خواهر ناصر بود که سال‌ها قبل به دلایلی به خارج از کشور رفته بود. او و مالک در جوانی دل‌بسته هم بودند اما با دخالت نعمت ریزآبادی و ازدواج اجباری مالک با سميرا، رابطه عاشقانه آن‌ها تبدیل به یک حسرت شد. بازگشت منصوره پس از قتل نعمت ریزآبادی تأثیر پررنگ بر روند تحولات گذاشت، به‌خصوص زمانی که مالک تصمیم به سوءاستفاده از احساسات عاشقانه او برای تملک بیشتر بر دارایی خاندان ریزآبادی گرفت.

بازیگرش چه عملکردی داشت؟
هانیه توسلی همین چند ماه پیش در سریال «آکتور» هم خوش درخشید تا راحت‌تر بگوییم که او تا به اینجا از بازیگران خوش اقبال در شبکه خانگی بوده است. البته ایفای نقش منصوره را نمی‌توان یک اتفاق ویژه در کارنامه توسلی دانست به‌خصوص که او در صحنه‌های کلیدی این کاراکتر مانند سوءقصد به جان مالک در ویلای ساحلی، نتوانست حضوری درگیرکننده و ماندگار داشته باشد.

در پایان فصل اول سرنوشتش چه بود؟
منصوره بعد از بازگشت از خارج و احتمالا با اطمینان از حذف پدرش به‌عنوان جدی‌ترین مانع در وصال مالک، تلاش می‌کند عشق سال‌های دور خود را باردیگر زنده کند. او آرام‌آرام به مالک نزدیک می‌شود و با تصورات خود احساس می‌کند که این‌بار دارد او را به‌دست می‌آورد اما ناگهان واقعیت با سیلی مالک به گوشش، بر سرش خراب می‌شود! او کینه مالک را به دل می‌گیرد و در پایان فصل اول، همین کینه در ضربات سنگین چاقویی که بر تن مالک فرو می‌کند، عیان می‌شود.

در ابتدای فصل دوم چه از او دیدیم؟
با توجه به پایان‌بندی داستان در فصل اول، انتظار این بود که منصوره ریزآبادی حضوری کلیدی در فصل دوم داشته باشد اما با تصمیم هانیه توسلی برای عدم همکاری با این پروژه، طبیعی بود که حضور او در داستان کم‌رنگ شود. در اولین قسمت از فصل دوم، تنها در یک سکانس صدای هانیه توسلی را شنیدیم و فهمیدیم منصوره به خارج از کشور متواری شده است.

ناصر ریزآبادی/ سعید چنگیزیان
در فصل اول چه سهمی از داستان داشت؟
او در واقع اصلی‌ترین قطب مقابل مالک در داستان است. ناصر ریزآبادی را اولین بار در سریال در موقعیتی دیدیم که در حال طرح کنایه‌هایی اعتراض‌آمیز به پدرش یعنی نعمت ریزآبادی، به بهانه بها دادن بیش از حد به مالک بود. ناصر از اینکه پسر نوکر خانواده ریزآبادی، در حال قدرت گرفتن در دم‌ودستگاه پدرش بود، خونش به جوش می‌آمد اما شواهد و قرائن نشان از آن داشت که گویی او خودش هم چندان دست و پایی برای اثبات توانمندی‌هایش ندارد و ناگزیر باید به برتری مالک تن دهد.

بازیگرش چه عملکردی داشت؟
سعید چنگیزیان علاقه ویژه‌ای به ایفای نقش‌های عصیان‌گر و عصبی دارد. او همین اواخر در سریال «گیلدخت» چنین نقشی را در قاب تلویزیون ایفا کرده بود و در تجربه‌های سینمایی‌اش هم می‌توانیم «چهار راه استانبول‌» را به یاد بیاوریم که به‌عنوان یک طلبکار به‌دنبال دو شخصیت اصلی بود تا حسابش را با آن‌ها تسویه کند. ناصر ریزآبادی را هم می‌توان در ادامه همین دست تجربه‌ها در کارنامه چنگیزیان قرار داد که البته در لحظاتی، واقعا درخشان در این نقش ظاهر شده است.

در پایان فصل اول سرنوشتش چه بود؟
ناصر بعد از قدرت گرفتن رقیبش در شرکت گویی دیگر چیزی برای از دست دادن نداشت. او وقتی متوجه دسترسی مالک به پرونده تخلفات کلان خود در پوشش هلدینگ ریزآبادی شد، چاره دیگری جز خالی کردن میدان و فرار به خارج از کشور نداشت. همین اتفاق هم افتاد و اما این به معنای تسلیم ناصر نبود. او بعد از خودکشی دخترش مائده، با قلبی زخمی به میدان تقابل بازگشت و فصل اول با اوج گرفتن تقابل او و مالک به پایان رسید.

در ابتدای فصل دوم چه از او دیدیم؟
در اولین قسمت از فصل دوم «زخم کاری»، ناصر حضور پررنگی دارد. او که تا حدودی باید جای خالی منصوره را هم در داستان پر می‌کرد، ابتدا توسط پلیس به جرم قتل مالک دستگیر شده و تحت بازجویی قرار می‌گیرد. او در تلاش است از طریق احیای رابطه خود با طلوعی، باردیگر قدرتش در هلدینگ ریزآبادی را به دست آورد.

میثم مالکی/ مرتضی امینی‌تبار
در فصل اول چه سهمی از داستان داشت؟
فرزندان مالک و سمیرا شاید در قسمت‌های ابتدایی «زخم کاری» حضوری حاشیه‌ای داشتند اما در ادامه آرام‌آرام هر دو حضوری کلیدی در روند اتفاقات پیدا کردند. میثم فرزند بزرگ مالک است که دل‌بستگی میان او و مائده به‌عنوان تنها دختر ناصر، میدان کشمکش میان خانواده‌های مالکی و ریزآبادی را پیچیده‌ کرد. اوج حضور دراماتیک میثم در داستان جایی بود که مادرش با رو کردن صیغه‌نامه خود و نعمت ریزآبادی، مدعی شد که میثم فرزند مالک نیست و همین ادعا به خودکشی مائده انجامید.

بازیگرش چه عملکردی داشت؟
مرتضی امینی‌تبار، تباری افغانستانی دارد اما در شهر قم و در ایران به دنیا آمده و حضورش در «زخم کاری»‌ او را به‌عنوان بازیگر به مخاطبان معرفی کرد. امینی‌تبار در ایفای نقش میثم بسیار ناپخته ظاهر شد و ترکیب او و سارا حاتمی که نقش مائده را ایفا می‌کرد، یکی از پاشنه‌آشیل‌های سریال در ترکیب بازیگران بود. با این همه اما آنچه نمی‌توان کتمان کرد تلاش بسیار زیاد او برای پاسخ دادن به اعتمادی بود که مهدویان به او کرده بود. اعتمادی که در فصل دوم گویی قرار است شاهد به بار نشستن آن باشیم.

در پایان فصل اول سرنوشتش چه بود؟
بازی مالک از جایی به بعد به دست سميرا افتاد و او بود که تصمیم گرفت تا پیش از قدرت گرفتن مجدد ریزآبادی‌ها، مالک تمام دارایی‌اش را به نام میثم کند. میثم اینگونه بدون آنکه اطلاعی از جزئیات فعالیت هلدینگ ریزآبادی داشته باشد، تبدیل به فرد شماره یک آن شد. از طرفی از دست دادن مائده و بعدتر مرگ خواهر کوچک‌تر، میثم را بسیار در هم شکست.

در ابتدای فصل دوم چه از او دیدیم؟
میثم بازگشت درخشاني در اولین قسمت از فصل دوم «زخم کاری»‌ دارد. مرتضی امینی‌تبار اصلا دیگر آن بازیگر ناپخته نیست و با تغییر گریم و البته سهم پررنگ‌تری که در داستان به‌دست آورده احتمالا شاهد اوج‌گیری بیشتر او هم خواهیم بود. در این قسمت شاهد ادامه تلاش میثم برای یافتن جنازه مالک، انتقام‌گیری از ناصر و منصوره و البته دفاع از میراث پدرش در برابر نفوذ طلوعی بودیم.

کیمیا/ الهه حصاری
در فصل اول چه سهمی از داستان داشت؟
احمد مظفری، از پیشکسوتان هلدینگ ریزآبادی است که در بازی قدرت میان مالک و ناصر، طرف مالک می‌ایستد و تا جایی پیش می‌رود که حتی دفتری موازی با دفتر مرکزی شرکت برای مالک فراهم می‌آورد. این دفتر اما تنها امکانات دفتری ندارد، مظفری منشی مخصوصی را در این دفتر می‌گمارد تا حواسش به وضعیت حقوقی فعالیت‌های مالک باشد. کیمیا در این مأموریت آنچنان باقدرت ظاهر می‌شود که آرام‌آرام مالک به او نزدیک‌تر شده و حتی برایش خانه و ماشین می‌گیرد. کیمیا از جایی به بعد اما حساسیت‌های سمیرا را برمی‌انگیزد و برای مصون ماندن از تبعات انتقام سمیرا، به مالک خیانت می‌کند!

بازیگرش چه عملکردی داشت؟
الهه حصاری حضوری به‌قاعده و به‌اندازه در نقش کیمیا داشته است. این بازیگر جوان که در طول بیش از یک دهه حضور در سینما، نقش‌های چندان ماندگاری در کارنامه خود نداشته و در سال‌های اخیر به‌واسطه حضور در شبکه خانگی در تلاش برای ثبت تجربه‌هایی متفاوت در کارنامه خود است، حالا می‌تواند همکاری با محمدحسین مهدویان را از اتفاقات کارنامه خود بداند.

در پایان فصل اول سرنوشتش چه بود؟
کیمیا هر چند در مقطعی از داستان تلاش می‌کند به مالک نزدیک شود اما وقتی وارد بازی سمیرا شد، به‌شدت از چشم مالک افتاد و این موقعیت تا حدودی به شکست عاطفی او هم منجر شد. با این همه اما او سهم خود را از این بازی می‌خواست و به همین دلیل وارد زدوبند با سمیرا شد. آخرین حضور او در فصل اول زمانی بود که بعد از مرگ فرزند مالک و بستری شدن سمیرا در بیمارستان، به همراه وکیلش برای گرفتن سهمش از زمین‌های شمال به خانه آن‌ها آمد و مالک او را از خانه بیرون کرد.

در ابتدای فصل دوم چه از او دیدیم؟
الهه حصاری در ترکیب بازیگران فصل دوم حضور دارد و با توجه به حذف مظفری از داستان، احتمالا او قرار است به سمیرا نزدیک‌تر شود. در اولین قسمت از فصل دوم «زخم کاری»، کاراکتر کیمیا غایب بود و هنوز معلوم نیست او با چه سهمی از داستان، قرار است به سریال بازگردد.

دستمالچی/ سیدجواد هاشمی
در فصل اول چه سهمی از داستان داشت؟
در معادله پیچیده رقابت میان مالک و ناصر، آنقدر پارامترهای سیاسی و اقتصادی کلان می‌توانست تعیین‌کننده باشد که ناگزیر نیاز به نماینده‌ای از قدرت بالاتر در داستان وجود داشت. کسی که با مراجعه به او، گره‌های پیدا و ناپیدا، خلق و یا ناپدید شود و یکی بتواند مچ دیگری را در جایی خارج از تصوراتش بخواباند. کارکرد کاراکتر «دستمالچی» در فصل اول «زخم کاری»‌ اینچنین بود. او که با واسطه‌های ناپیدایی به نهادهای پرقدرت بالادستی متصل بود، اولین بار با مراجعه مالک و درخواستش برای سنگ‌اندازی پیش‌پای ناصر، وارد داستان شد و آرام‌آرام متوجه شدیم، به نوعی پشتیبان مالک است، اما چرا؟ مشخص نیست.

بازیگرش چه عملکردی داشت؟
سیدجواد هاشمی آنقدر در نقش‌های مثبت اغراق‌شده در فیلم‌ها و سریال‌ها تبدیل به کلیشه شده که وقتی اندکی از آن قالب فاصله می‌گیرد، جذاب می‌شود. او به‌رغم حضور کوتاهی که در فصل اول داشت، به‌خوبی از پس ایفای نقش دستمالچی به‌عنوان یکی از حلقه‌های میان زنجیره قدرت و فساد، ایفای نقش کرد. هرچند آنچه از این نقش‌آفرینی در حافظه مخاطبان ماند، تنها حضور بدون لباسش در استخر و حاشیه‌های بعد از آن بود!

در پایان فصل اول سرنوشتش چه بود؟
دستمالچی در آخرین فرازهای داستان فصل اول، ابتدا از نفوذ خود برای انتقال پیکر حانیه به تهران استفاده می‌کند اما دختر مالک را نمی‌تواند نجات دهد. بعد از آن هم، اوست که خبرهای مرتبط با قتل مظفری و اخوان را به مالک می‌دهد و درباره بازگشت ناصر به کشور، به او هشدار می‌دهد.

در ابتدای فصل دوم چه از او دیدیم؟
به نظر می‌رسد دستمالچی قرار است در فصل دوم، حضوری پررنگ‌تر در داستان داشته باشد. او در همان سکانس‌های اولیه قسمت اول از فصل دوم «زخم کاری»‌ با همراهی نیروهای انتظامی مقابل ناصر سبز می‌شود و زمینه‌ساز دستگیری او به جرم قتل مالک می‌شود. یک تماس مشکوک معمای حضور او در این موقعیت را پیچیده می‌کند. در آخرین پلان قسمت هم شنیدن صدای دستمالچی بر روی نمای بسته یک تلفن همراه، تا حدود زیادی از سرنوشت مالک رمزگشایی می‌کند. دستمالچی چه نقشی در ادامه داستان دارد؟

کدخبر: ۵۳۶۸۱۶
تاریخ خبر:
ارسال نظر