عباس جمشیدیفر از تجربه حضور در «کت چرمی» میگوید

روزنامه هفت صبح، محمد صابری| مثل خیلی دیگر از بازیگران موفق در سینما و تلویزیون، عباس جمشیدیفر هم سابقهای تئاتری دارد و فعالیتهای حرفهایاش را با ایفای نقش بر صحنه تئاتر آغاز کرده است، آن هم همدوره با جواد عزتی که حالا تازهترین همکاری مشترکان در مقام بازیگر در حال اکران در سینماهاست.
جمشیدیفر نقشهای خاطرهسازی را در مجموعههای طنزی چون «سهدونگ سهدونگ» در قاب تلویزیون خلق کرده اما او هم در چند سال اخیر به زمره کمدینهايی پیوسته که در نقشهای جدی هم دارند قدرتنمایی میکنند. جمشیدیفر هرچند حضوري کوتاه در «کت چرمی» دارد اما اکران این فیلم بهترین بهانهاي بود تا کمی درباره تجربه ورود بازیگران کمدین به عرصه ایفای نقشهای جدی با او به گفتوگو بپردازیم؛ اتفاقی که غالبا باعث میشود آنها بیشتر جدی گرفته شوند و این واقعیتی است که جمشیدیفر آن را غمانگیز میداند.
* یک سوال بیتعارف؛ قبول دارید با نقشهای جدی، بیشتر دارید جدی گرفته میشوید؟
این خیلی سوال غمانگیزی است!
* اتفاقا میخواهم درباره همین غمانگیز بودن برایمان بگویید.
بالاخره کسی که بالغبر 24 سال، از حوالی سال 78 تا به امروز مشغول به کار بوده و از سال 80 هم فعالیت حرفهای خودش را در تئاتر آغاز کرده است، اینکه تازه بعد از چند نقش جدی بخواهند او را جدی بگیرند، خیلی دردناک است. صحبت درباره این موضوع هم حال آدم را بد میکند. خیلی از همصنفیهای من هستند که سالهاست مشغول تلاش در این عرصه چه در تلویزیون و چه در تئاتر هستند اما کسی از آنها خبر ندارد یا به تعبیر شما آنها را جدی نمیگیرند.
* این ماجرا برای بازیگران نقشهای کمدی انگار جدیتر هم هست و گویی این باور وجود دارد که خیلی نباید بازیگر نقشهای کمدی را جدی گرفت!
قطعا همینطور است. نه اینکه بخواهیم بگوییم تعمدی پشت این ماجرا وجود دارد. خیلیها نه فقط در سینما و تلویزیون ما که در دنیا هم این وضعیت را تجربه میکنند. خیلیوقتها یک بازیگر در یک نقش جا میافتد و باقی فکر میکنند اگر با پیشنهاد دیگری سراغ او بروند ریسک کردهاند.
مثل ساختمانی میماند که یک پایه و چارچوب اولیه داشته و شکل گرفته و حالا برای اضافه کردن یک بالکن به آن، هراس دارند! این مسائل در همه جای دنیا مصداق دارد. البته خود ما بازیگران هم در جاهایی مقصر هستیم. وقتی من بهعنوان عباس جمشیدیفر یک نقش کمدی ایفا میکنم و بلافاصله بعد از آن با یک پیشنهاد کاملا مشابه مواجه میشوم و به دلیل غم نان و درآمد بهاجبار آن را میپذیرم، پس قطعاً من هم با چنین مشکلاتی دست به گریبان میشوم و کمتر برای نقشهای دیگر انتخاب میشوم.
* انگار درباره صحبت از تقصیر بازیگران، خیلی هم اشتباه آنها را قابل پیشگیری نمیدانید و بخشی از آن را اجبار میدانید؟
بههرحال این اشتباهها براساس یکسری اشتباههای دیگر که در جامعه وجود دارد، رقم میخورد. بالاخره من هم میتوانم در موقعیتی قرار بگیرم که خیلی امکان صبر برای اتفاقهای بهتر را نداشته باشم.
* با تمام این تفاسیر موقعیتی که امروز دارید چقدر منطبق با رویایی است که در سالهای ابتدایی ورود خود به دنیای بازیگری در سر داشتید؟
آن ابتدا که وارد کلاسهای بازیگری شدم، اصلا به تئاتر و یا تلویزیون فکر نمیکردم و فقط فکر و ذکرم سینما بود. مثل خیلی از هنرجویانی که امروز میخواهند سراغ بازیگری بروند. بعدها اما آنقدر به تئاتر علاقهمند شدم که دیگر نمیتوانستم آن را رها کنم. کمااینکه همین امروز هم تئاتر را خیلیخیلی دوست دارم و اینکه نزدیک سه سال است تئاتری کار نکردهام احساس میکنم خیلی دلم برایش تنگ شده است. با جواد عزتی درباره همین دلتنگی صحبت میکردم.
من سالهاست با جواد کار میکنم و اولین کار تئاتری که داشتم با او بود. اولین باری که روی صحنه تئاتر رفتم، کاری به کارگردانی جواد عزتی بود. گاهی که با او صحبت میکنم میگویم که دلم خیلی تنگ شده برای روزهایی که باهم تئاتر کار میکردیم. هنوز هم بازیگری برایم از جنس رویاست و این رویا به نظرم هیچگاه تمام نخواهد شد و با من میماند. نمیخواهم از آن حرفهای کلیشهای بزنم و بگویم هنر ته ندارد اما معتقدم بشر همواره دوست دارد تا انتهای یک مسیر برود و هنوز احساس میکنم در رویای بازیگری به خیلی چیزهایی که به آنها فکر کردهام نرسیدهام و باید همچنان برای آن تلاش کنم.
* در آن سالهایی که اشاره کردید همکاریهایی هم با جواد عزتی در تئاتر داشتید، برایتان مهم بود که بهعنوان بازیگر طنز شناخته شوید یا جدی؟ اصلاً چنین تفکیکی آن سالها در ذهنتان بود؟
قطعا چنین دغدغهای آن زمان هم وجود داشت. خاطرم هست در مقطعی سه چهار ساله از تئاتر خیابانی عبور کرده بودیم و خیلی هم پرکار بودیم. نمایشهایی هم که اجرا میکردیم غالبا مبتنی بر کارهای خارجی بود تا تماشاگران خیابانی با آنها هم آشنا شوند. بعدها که کار صحنه را هم آغاز کردیم، اکثر کارهایمان کمدی بود. هیچوقت یادم نمیرود یک دوستی که نمیتوانم نامش را بگویم، آن زمان مقابل تئاترشهر به من گفت: «عباس تو هیچوقت نمیتونی نقش جدی بازی کنی!» (میخندد)
* البته معنیاش میتواند این باشد که خیلی در کمدی موفق بودید!
این را دیگر من نمیتوانم قضاوت کنم. نکته اما این است که دقیقا سه ماه بعد از این ماجرا بود که در یک جشنواره دانشجویی با یک نمایش کاملا جدی حضور داشتم و اتفاق دیگری برایم رقم خورد. بعد از آنهم این سیر ادامه داشت و کار کمدی و جدی را همزمان ادامه میدادم. حتی در حوزه تئاتر فکر میکنم تعداد نقشهای جدیای که بازی کردهام خیلی بیشتر از کمدیهاست.
* نقطه شروع شهرت شما اما حضور در سریالهای طنز تلویزیون بود.
بله. اولین سریالم «روزگار خوش حبیبآقا» به نویسندگی و کارگردانی سعید آقاخانی بود.
* شمایلی که بهعنوان یک شخصیت طنز در این سریالها برای خود ساختید و تکرار هم شد، چقدر از طرف خودتان طراحیشده بود و چقدر اتفاقی به آن رسیدید؟
من یک نکته را همواره از جواد (عزتی) به یادگار دارم. همان زمانی که تئاتر کار میکردیم هم تجربه جواد از من خیلی بیشتر بود. همواره در زمینه تمرین این چالش را داشتیم که جواد تاکید داشت ما برای هر صحنه و هر کاراکتری که قرار است مخاطب با آن مواجه شود، باید طراحی داشته باشیم.
او میگفت اگر از ابتدا طراحی درستی نداشته باشیم، مخاطب خود را از دست میدهیم. حتی برای کوچکترین صحنهها این تاکید را داشت. این نکته هنوز هم از جواد در ذهن من به یادگار مانده است. واقعیت هم این است که من حتی در فیلمها و سریالهای طنز هم خیلی کمدی بازی نمیکنم و تلاش میکنم در عین جدی بودن، فضای مدنظر کارگردان را بهوجود بیاورم.
* «کت چرمی» حالا تازهترین تجربه شما در مسیری است که درباره آغازش صحبت کردیم. فکر میکنی مخاطب چه واکنشی نسبت به عباس جمشیدیفری که پیشتر موجب خندهاش میشد و حالا نقشهای جدی ایفا میکند، دارد؟
این اتفاق برای خود من خیلی لذتبخش است و فکر میکنم برای مخاطب هم جالب باشد. البته بعد از چند کار جدی که بازی کردم احتمالا دیگر هیجانزده نمیشود اما هنوز انتظار یک بازی خوب و روان را دارد. نقش من در فیلم «کت چرمی» خیلی کوتاه است و کامران حجازی در مقام تهیهکننده پیشنهاد ایفای آن را به من داد.
وقتی نقش را خواندم احساس کردم جای کار و مانور دارد. در مجموع این برای مخاطب جذاب است که با شمایلی از تو که پیشتر در کاری آن را ندیده بودند، مواجه شود. برای هر آدمی امکان دارد مواجهه با چنین تغییری جذاب باشد.
فیلم «کت چرمی» را میتوان منتسب به جریان نوپایی در سینمای ایران دانست که فیلمسازان جوانی هم در آن نقش داشتهاند. جریانی که
* فیلمهای جسورانه و مطالبهگر میسازد و گاهی حتی با خطوط قرمز هم بازی میکند. در مرحله قبول پیشنهاد حضور در این پروژه، این ویژگیاش چقدر برایتان موضوعیت داشت؟
این بالاخره چالشی است که در خیلی از کارها وجود دارد. اینکه یک کارگردان فیلماولی سراغ یک سوژه جسورانه میرود و میخواهد به خطوط قرمز نزدیک شود، با چالشهایی همراه است. بالاخره همه ما بهعنوان کارگردان و بازیگر در این سالها میدانیم خطوط قرمز چیست و سراغ چه مسائلی نباید رفت اما همزمان سعی میکنیم برخی از این موانع را دور بزنیم تا مضمونی را که میخواهیم به مخاطب خود منتقل کنیم. به همین دلیل معتقدم کارگردانانی که در سینمای ایران کار میکنند بهشدت خلاق هستند.
آنها با کوهی از خطوط قرمز مواجهند که یا باید این کوه را دور بزنند و یا در دل آن تونل بزنند! بههرحال اینها یاد گرفتهاند چگونه به خط قرمزها نزدیک شوند. فکر نمیکنم در کشورهای دیگر این میزان از خطوط قرمز وجود داشته باشد. این درست که همهجا خطوط قرمزی هست اما ما به دلیل شرایط خاصی که داریم، با حجم بیشتری از این خطوط قرمز مواجهیم.
* درباره همین «کت چرمی» نقلقولی از شما در یک گفتوگوی رادیویی درباره میزان ممیزی فیلم منتشر شد که کمی رنگوبوی خستگی و سرخوردگی داشت. فکر میکنی سانسور و ممیزی میتواند زمانی جلوی تنفس سینمای ایران را بگیرد؟
قطعاً اینگونه نیست. بالاخره ما داریم در کشوری زندگی میکنیم که در هر بازه چهار ساله با چالشهای تازهای مواجه میشویم. از اوایل دهه 70 تا میانه آن دهه بالاخره سینمای ما با محدودیتهایی مواجه بود اما از سال 76 بهبعد فیلمهایی مانند «شوکران» و «آژانس شیشهای» در این سینما ساخته شدند که همهچیز را تغییر دادند.
بعد از چند سال سیاستمداران دیگری آمدند و سلیقه متفاوتی داشتند و موجب پسرفت هم شدند اما اگر بخواهیم در یک نگاه کلی حرکت سینمای ایران را قضاوت کنیم، باید بگوییم سینمای ایران در این سالها پیشرفت بسیار زیادی داشته است. ما در همین سینما از اصغر فرهادی و سعید روستایی تا محمدحسین مهدویان و نیما جاویدی و محمد کارت را دیدهام. امروز در جشنوارههای جهانی حرف برای گفتن داریم و این افتخاری برای همه سینمای ایران است.
شاید برخی سیاستگذاران به آن افتخار نکنند! این دستاورد برای هنر ایران بسیار ارزشمند است و فراموش نکنیم این سالها هم خواهد گذشت. حتی اگر در مقاطعی شاهد پسرفتهایی بودهایم، باید بدانیم این دورهها میگذرد. سینمای کشور ما گویی در یک مسیر کوهستانی حرکت میکند؛ گاهی به سرپایینی میرسد، گاهی سربالایی و گاهی هم از دره سقوط میکند! اما در همه این حالتها بلد است دوباره سرپا شود و مسیرش را ادامه دهد.
* از تجربه همکاری با حسین میرزامحمدی بهعنوان یک کارگردان فیلماولی هم برایمان بگویید.
براساس چند جلسهای که در فرآیند تولید این فیلم حضور داشتند، حسین میرزامحمدی را یک فیلمساز خلاق دیدم. وقتی هم که ماحصل کار را دیدم، بهمعنای واقعی کلیه از تماشای آن کیف کردم. امیدوارم حسین میرزامحمدی همان کارگردانی که دلش میخواهد بشود.
* بهعنوان یک مخاطب فیلم «کت چرمی» را چقدر در بیان مفهومی که خیلی جسورانه برای طرح آن دورخیز کرده بود، موفق میدانید؟
به نظرم حداقل 80درصد در این زمینه موفق عمل کرده است. شاید هم کمی بیشتر. فیلم حرفی که میخواهد مطرح کند را میزند و خیلی هم خوب روی آن تاکید میکند.