درباره آثار قبل از انقلاب عباس کیارستمی

روزنامه هفت صبح، مصطفی آرانی | هفته گذشته برایتان نوشتم که به عنوان تقریبا یک دهه هفتادی که در بخش بزرگی از نوجوانی و جوانیاش فیلم ندیده، حالا تصمیم گرفتم کارگردانهای مطرح را، بر طبق تایملاین یا خط زمانی آثارشان ببینم. هفته گذشته خلاصه آنچه از آثار سینمای مسعود کیمیایی، پیش از انقلاب، فهمیده بودم را نوشتم و حالا این هفته همه آثار عباس کیارستمی قبل از انقلاب را دیدم و درباره آن مینویسم. شاید بهتر باشد که باز هم تذکر بدهم نوشتهام نقد فیلم نیست چراکه چیزی از سینما و آداب آن نمیدانم که بخواهم نقدی بنویسم. اینها صرفا مروری است از طرف یک مخاطب. همین.
* یک: اول بگویم که تماشای همه آثار کیارستمی قبل از انقلاب، در یک هفته کار خیلی دشواری نیست. او، اگرچه ۱۲ عنوان فیلم، از سال ۱۳۴۹ به بعد ساخته است ولی ۸ عنوان فیلم از این میان، فیلم کوتاه است و برای تماشای آنها باید ۲۰ دقیقه وقت صرف کنید. با وجود اینکه، آثار هنوز هم در مدت زمان مقرر در قانون در خصوص مالکیت فکری آنها قرار دارد ولی باید اعتراف کنم که همه آنها را به رایگان از روی اینترنت دیدم به جز فیلم کوتاه آموزشی که کیارستمی در سال ۱۳۵۵ برای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان میسازد به نام «از اوقات فراغت خود چگونه استفاده کنیم: نقاشی» که ظاهرا نایاب است حتی در فضای مجازی و فقط یک بریده یک دقیقهای از آن را در یک کانال تلگرامی پیدا کنم. با این توضیح برویم سراغ اصل مطلب.
* دو: فیلم اول عباس کیارستمی، «نان و کوچه» نام دارد. داستان کوتاه ترس پسربچهای از یک سگ، وقتی که میخواهد با نانی که از نانوایی خریده از کوچه بگذرد. فیلم ۱۰ دقیقه است و شیرین. منتقدان میگویند ایرادات سینمایی بسیاری میتوان از آن گرفت ولی این ایرادات به چشم مخاطب عادی نمیآید و به عنوان مردی ۳۰ ساله که تا پیش از آن در حوزه نقاشی کار کرده و در سینما، صرفا کاری مثل ساخت تیتراژ را انجام داده، فیلم قابل تحسینی است. همین جا بگویم که این تحسین، بیش از آنکه درباره فرم آثار کیارستمی باشد، که من مخاطب از آن چیزی نمیدانم، به خاطر محتوای این آثار است. محتوایی که به روشنی به ما نشان میدهد صاحب این اثر، واقعا صاحب یک ایده است، فکر دارد، دغدغه دارد حتی اگر ما با دغدغه او همدل نباشیم.
* سه: فیلم دوم کیارستمی «زنگ تفریح» نام دارد. دوستش نداشتم چون نتوانست ایده اولیه یعنی سرنوشت پسری که شیشه مدرسه را با توپ شکسته است را به سرانجامی برساند.
* چهار: نخستین فیلم نیمه بلند کیارستمی، «تجربه» نام دارد و در سال ۱۳۵۱ با فیلمنامه مشترک امیر نادری و کیارستمی ساخته شده است. داستان، داستان پسربچهای است که در اجتماع میچرخد و با چیزهای جدیدی روبهرو میشود که برای او در سن نوجوانی جذاب است. فیلم، درست مثل «ناتورِ دشت» سلینجر، بیش از هر چیز توسط پسران نوجوان و جوان درک خواهد شد. کسانی که خود این روزگار را چشیدهاند و میدانند که مثل یکی از نماهای پایانی فیلم، حتی تماشای فردی که ریش خود را میزند هم میتواند جذاب باشد و البته کلی تو را وسوسه کند که حتی اگر ریشی به روی صورت نداری آن را تجربه کنی.
* پنج: «مسافر» تجربه بعدی کیارستمی است. فیلم در سال ۱۳۵۲ ساخته شده است. منتقدان، گزارش را بهترین فیلم کیارستمی پیش از انقلاب میدانند ولی من به عنوان یک مخاطب، این کار او را بیش از همه دوست داشتم. مسافر به قول روبرت صافاریان در کتاب «فیلمهای عباس کیارستمی» فیلم «گرمی» است. از آن فیلمهایی که جان دارد و تو را با شخصیت اولش که یک قهرمان ضد اجتماعی است روبهرو میکند و تو در سراسر این فیلم دوست داری که او بتواند به آرزوی خود برسد و در امجدیه بازی تاج و پرسپولیس را تماشا کند.
* شش: سه فیلم بعدی کیارستمی، فیلمهای آموزشی کوتاهی هستند که او برای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ساخته است. فیلمها جذاب ساخته شده است و تعجبآور است که چرا الان مدل چنین فیلمهایی ساخته نمیشود یا اصلا این فیلمها پخش نمیشود؟ «من هم میتونم»، «دو راه حل برای یک مساله» و «رنگها» عناوین این سه فیلم هستند و فیلم دومی یعنی «دو راه حل برای یک مساله» فیلم تربیتی مهمی است و البته مثل برخی دیگر از آثار کیارستمی چون «قضیه شکل اول، شکل دوم» در حال نمایش عریان اختیار آدمی است که میتواند انتخابهای بسیاری در مقابل اتفاقات روز در مقابل پا بگذارد. فیلم «رنگها» هم حتی برای بزرگسالان کنونی فیلم جذابی است چون به بهانه آموزش رنگها در آن، کلی شیء نوستالژیک میتوان دید که در این روزها دیگر خبری از آنها نیست.
در اینجا کمی از خط زمانی تخلف کنم و بگویم کیارستمی تا سال ۱۳۵۷ سه فیلم کوتاه دیگر هم دارد. یکی همان فیلم نایاب یا کمیاب «از اوقات فراغت خود چگونه استفاده کنیم: نقاشی»، دیگری فیلمی به نام بزرگداشت معلمها یا «معلم؛ چند سیما و خاطره» که در ستایش معلمان است اما میتواند اطلاعات جالبی از تنوع پوشش، عقاید و حتی وضعیت معلمان در آن سالها (سال ساخت فیلم ۱۳۵۶ است) به شما بدهد و آخری فیلمی به نام «راه حل» که باز هم در آن مساله همان اختیار آدمی است و البته در ستایش روی پا ایستادن خود است و گمان میکنم که با وجود داستان فوقالعاده ساده آن هنوز هم برای کودکان جذاب و آموزنده باشد.
* هفت: کیارستمی دو فیلم بلند دیگر هم دارد. یکی را برای کانون پرورش فکری در سال ۱۳۵۴ ساخته و فیلمنامه آن را به همراه پرویز دوایی نوشته که «لباسی برای عروسی» نام دارد و به غیر از داستانی که آن قدر خوب تعریف شده که میتواند در ده دقیقه آخر آن، سرنوشت قهرمان برای شما دلهرهآور باشد، نکته جذاب در آن، دیالوگ بین بازیگران کودک است که قابی جذاب از نحوه زیست کودکانه و نوجوانانه در آن عصر برای شما ارایه میکند.
* هشت: و دست آخر هم فیلمی به نام «گزارش» که در سال ۱۳۵۶ ساخته شده است. گزارش، در واقع داستان هیچ چیز نیست. روایتی است از زندگی یک فرد در طبقه متوسط آن روزها و رسالتش مانند نام فیلم گزارش است و نه چیز دیگر. انگار که کیارستمی از یک خانواده اجازه گرفته باشد که چند روزی دوربین را وسط زندگی و محل کار شوهر و … بگذارد. آن چه بیش از همه در این فیلم جذاب است، درآوردن دعوای زن و شوهری بین شخصیت اول مرد و اول زن فیلم است. دعوایی که دیالوگها با واقعیتی که در ذهن داریم مو نمیزند و بازی گرفتن از بازیگران در آن، به حدی خوب انجام شده که به هیچ وجه احساس نمیکنی در حال تماشای یک فیلم سینمایی هستی.
اگر بخواهم از سینمای قبل از انقلاب عباس کیارستمی انتخابی داشته باشم، به ترتیب «مسافر»، «گزارش»، «لباسی برای عروسی» و البته فیلم کوتاه «نان و کوچه» را انتخاب خواهم کرد و البته حالا بیش از پیش به فیلمسازی احترام خواهم گذاشت که تقریبا دهه اول زندگی خود را صرف فیلمسازی برای کودکان کرده و عالیترین مفاهیم تربیتی را با زبان سینما به آنها آموخته است. کسی که در این ۱۲ فیلم حتی یک سکانس نامناسب برای تماشای فیلم با خانواده ندارد و به معنای واقعی کلمه فیلمسازی تمیز است. همه اینها باعث میشود که بیش از هر چیز، کیارستمی را در قد و قامت یک معلم ببینم. معلم اندیشههای متعالی و البته معلم تجربی سینما.
توضیحات
*
توضیحات
*