۱۰نکته درباره مناظره داغ قوچانی با روانبخش

روزنامه هفت صبح| مهرداد خدیر روزنامهنگار در یادداشتی مناظره تلویزیونی شنبهشب گذشته بین محمد قوچانی روزنامهنگار اصلاحطلب و قاسم روانبخش روحانی اصولگرا و از اعضای ارشد جبهه پایداری در برنامه شیوه شبکه چهار را تحلیل کرده است. او در این یادداشت مفصل که در سایت عصر ایران منتشر شده، 10 نکته مهم این مناظره را بررسی کرده که جزئیات آن را در ادامه مطلب میخوانید.
یک: آقای روانبخش مطالب سال 78 را نقل میکرد. روزگاری که محمد قوچانی نصف سن امروز خود را داشته است. بیننده به وضوح احساس میکرد او تا چه حد رشد کرده و بهرغم آنکه بارها نشریات پرتیراژی که سردبیری میکرده به محاق توقیف افتادهاند عاری از خشم و کینه و به نظام و اسلام وفادار است و طرف مقابل چگونه سینه را از خشم و کینه انباشته و از فضای 23 سال قبل خارج نمیشود آنهم در حالیکه بخش قابلتوجهی از جوانان معترض کف خیابان زیر 23سال سن دارند و پس از آن بهدنیا آمدهاند و خاطرهای از آن عصر ندارند. نگاه یکی به گذشته بود با توجیه «تبارشناسی» و دیگری پایی در حال داشت با نگاه به آینده.
دو: قوچانی بهعنوان یک روزنامهنگار حرفهای و چهبسا سیاستمدار حرفهای تصریح میکرد سخنگوی معترضان نیست؛ چراکه بسیاری از آنها نه مطالب او را میخوانند و نه او را میشناسند اما روانبخش بهگونهای سخن میگفت که انگار نماینده انحصاری گفتمان انقلاب و نظام است و حتی مدام از امام خمینی هم نام میبرد. هرچند در این فقره جا داشت که محمد قوچانی به او یادآوری کند امام خمینی طی 10سال رهبری جمهوری اسلامی، هیچ حکمی به مصباحیزدی نداد و در تمام صحیفه نور تنها دو بار نام مصباح آمده که یکبار آن در دیدار اعضای شورای مرکزی نهضت سوادآموزی است.
روانبخش اصرار داشت تنها جریان خالص انقلابی را جریان مصباح معرفی کند و همین سبب شد محمد قوچانی به صراحت از او نام ببرد و مجری هم تذکر نداد که ایشان درگذشته و درباره فرد متوفي که امکان دفاع ندارد، سخن نگویید. احتمالا به سه دلیل: نخست اینکه روانبخش از بازرگان و آیتالله منتظری میگفت و آن دو نیز درگذشتهاند. دوم اینکه اگر قرار بر این باشد که از چهرههای فقید سخن نگفته باشد تاریخ و نقد و پژوهش را باید تعطیل کرد و البته دلیل سوم که نماینده افکار او در برنامه حاضر بود.
سه: آقای روانبخش که کتاب «جریانشناسی اسلام التقاطی» را نوشته مدام به نوشتههای قبلی خود استناد میکرد اما محمد قوچانی اگرچه مجموعه مقالات خود را بهصورت کتاب و در چند مجلد منتشر کرده آنها را با خود نیاورده بود و بیشتر به حافظه رجوع میکرد و پیدا بود چشم به دوره تازه دارد. از بخشهای شگفتآور سخنان عضو جبهه پایداری سرزنش آیتالله منتظری بهخاطر سفارش حمایت سیاسی یا مالی از رهبران مجاهدین محکوم به اعدام در رژیم شاه به امام خمینی بود. شاید اگر قدری ادامه مییافت، اصل مبارزه زیرسوال میرفت.
چهار: جان کلام روانبخش این بود که اصلاحطلبان تروریست هستند. چرا؟ چون بازرگان به مجاهدین گفته فرزندان من. یا چون سیدمهدی هاشمی از نزدیکان آیتالله منتظری بوده یا جالبتر از همه همین تازگیها چون سیدمحمد خاتمی وقتی مهسا امینی در کما بوده پیام فرستاده و گفته تا مغز استخوان من سوخته و همین سبب اعتراضات بعدی شده است.
در اینجا قوچانی پرسید رهبری هم گفتند دل من سوخت. آیا دل شما نسوخت؟ شما آیا دختر ندارید؟ روانبخش اما اصرار داشت که با توجه به گزارش پزشکی قانونی مرگ مهسا غیرطبیعی نبوده است و ارتباط موضوع با بازداشت و مرگ در مقر پلیس امنیت و انتقال دیرهنگام به بیمارستان کسری پس از سکته مغزی که میتوانسته ناشی از شوک شدید و ترس (مانند لحظه سقوط از هواپیما) را رد میکرد.
پنج: وقتی قوچانی گفت در سه کشور موضوع مقاومت و فعالیت حاجقاسم سلیمانی حجاب اجباری نیست کما اینکه در عراق سه وزیر زن انتخاب شدهاند که یکی مسیحی و بیحجاب است، در سوریه همسر بشار اسد هم حجاب ندارد و در لبنان اعضای ارشد حزبالله در یک برنامه موسیقی خواننده زن، شرکت کردهاند اما در ایران حجاب را که من هم به آن باور دارم اجباری کردهاید، روانبخش به طعنه گفت شما هم 6 دولت (سازندگی، اصلاحات و اعتدال) را در اختیار داشتید.
چرا در این 6 دولت وزیر زن نداشتید؟ در حالیکه احمدینژادی که حالا دیگر او را قبول ندارم وزیر زن انتخاب کرد. پاسخ قوچانی غافلگیرکننده بود وقتی گفت: چون رئیسان سه دولت (هاشمیرفسنجانی، محمد خاتمی و حسن روحانی) -که خود روحانی بودند- در برابر نظر مراجع، نجابت به خرج دادند ولی احمدینژاد میخواست آنان و نظام را در مقابل عمل انجام شده قرار دهد و جای دیگر هم به صراحت گفت: احمدینژاد کلاه گذاشت بر سر روحانیت. (کلاه گذاشتن را مجری (بیگدلی) تذکر داد و لفظ مناسبی ندانست اما درباره «نجابت» موضع نگرفت).
شش: درخشانترین جمله قوچانی از نگاه نویسنده این سطور که چون او 25سال است در رسانههای داخلی فعال است و دورههایی با او همکاری داشته اما این سخن بود: «وقتی یکشبه 18 روزنامه و نشریه را بستند باید به فکر امروزی ميبودید که تلویزیون ایراناینترنشنال مخاطب دارد.»
هفت: قاسم روانبخش همچنان بریدههایی از مطبوعات را میخواند و انگار نمیداند روزنامههای چاپی و کاغذی از رونق افتادهاند و دکههای مطبوعات به فروش تنقلات و دخانیات بیشتر مشغولند تا نشریات و مثل سالها قبل مدام از نویسندگان اصلاحطلب نقلقولهایی میکرد تا شاید به برخوردهای قضایی و امنیتی بیانجامد و انگار هنوز متوجه نشده سیاست کلان نظام این نیست و همین برنامه شیوه تلاشی است تا مرجعیت رسانهای به داخل بازگردد.
هشت: هرقدر زیدآبادی از جدل مستقیم با کوشکی پرهيز ميكرد، قوچانی اما ابایی نداشت تا گاه کلام روانبخش را ببُرد و وقتی او در مذمت برجام سخن میگفت پرسید: خوب! چرا خارج نمیشوید؟ عضو پایداری هم پاسخ داد: برای اینکه نگویید اگر خارج نمیشدیم چنین و چنان میشد.
9 : هرقدر در ذهن مخاطب سخنان روانبخش تکرار اتهامات گذشته با ادبیات ملالآور بود و نشان میداد پس از حذف کامل اصلاحطلبان از حاکمیت هم دستبردار نیستند نگاه قوچانی معطوف به آینده بود و پیشنهادهایی هم مطرح کرد و ازجمله از لزوم اصلاح قانون اساسی گفت با استناد به سخنی از آیتالله خامنهای در مذاکرات شورای بازنگری قانون اساسی در سال 68 که «سی سال بعد نیاز خواهد بود.» در این فقره البته به نظر میرسد دیدگاه شخصی او باشد چون اصلاحطلبان دیگر و ازجمله چهره شاخص زندانی- مصطفی تاجزاده- پیشتر ابراز نگرانی کرده بودند با ساختار کنونی اگر بخواهند دست به قانون اساسی بزنند در راستای محدود و متمرکز کردن آن خواهد بود نه دموکراتیک شدن.
10: این جمله که اکنون به «تصمیم» بیشتر نیاز داریم تا «حرف» هم از نقاط قابلتوجه بود و البته این هم جالب بود که سخنان هیچیک از دو طرف معطوف به ابراهیم رئیسی نبود و اگرچه قوچانی وضعیت کنونی را ناشی از روندی دانست که به انتخابات 1400 منتهی شد و از دل آن دولتی برآمد که گمان میکردند بدون برجام میتوانند سیاست خارجی را سامان دهند و بیاتکا به طبقه متوسط و خواستها و مطالبات آنان رضایت عمومی را جلب کنند و بطلان هر دو به وضوح به اثبات رسیده است.
در مناظره دو ساعته شنبهشب اسامی متعددی از شخصیتهای مرده و زنده یا جوانان در این روزها از دسترفته، ذکر شد: مهندس بازرگان، آیتالله منتظری، محمود دعایی، هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی، مصباح یزدی، حسن روحانی، محمود احمدینژاد، مصطفی تاجزاده و در عین حال از مهسا امینی، الهه محمدی (خبرنگار زندانی هممیهن)، نیلوفر حامدی (خبرنگار زندانی شرق) و باز ابراهیم رئیسی، سعید حجاریان، بشار اسد، سیدحسن نصرالله، حاجقاسم سلیمانی، الیاس حضرتی (مدیر روزنامه اعتماد) و محمدجواد حقشناس و حتی محمد حنیفنژاد و مسعود رجوی. **منِ مخاطب اما بهیاد دو نام دیگر هم افتادم.
یکی سعید مرتضوی که رسانههای اصلاحطلب را از نفس میانداخت و قوچانی و زیدآبادی را بهزندان انداخت و حالا او دیگر نه قضاوت میکند نه به تلویزیون دعوت میشود ولی قوچانی و زیدآبادی همچنان مینویسند و به قاب رسانه رسمی هم دعوت میشوند ولو برای گذار از این وضعیت باشد و پس از این دوباره همان سیاست را اتخاذ کنند و آرزو کردم کاش یک شب هم سعید مرتضوی و شمسالواعظین را دعوت کنند تا از او بپرسند حالا راضی هستی از اینکه بزرگترین دغدغه انتقال مرجعیت رسانهای از داخل به خارج شده یا میخواهی حکم توقیف تلویزیون ایراناینترنشنال را هم صادر کنی؟
نام دیگر مهدی کروبی بود که ذکر نشد. اما میتوان حدس زد اگر پیرمرد 86ساله شامگاه شنبه هفتم آبان بیدار بوده و برنامه را دیده باشد از اینکه سردبیر روزنامه حزب او و از مشاوران انتخاباتی از جوانی گذر کرده و به سیاستمداری پخته بدل شده و راهکار ارائه میدهد، احساس خرسندی میکرده، هرچند قوچانی خود تصریح کرد خواست و گرایش معترضان تفاوت کرده است و ابراز شگفتی کرد که چرا آنان را دعوت کردهاند و یک «دختر کمحجاب و یک پلیس» نه یا «یکی از معترضان کف خیابان با یکی از مدافعان شیوه مقابله» نه و بهجای آنان از او و روحانی طرف مقابل دعوت شده است؟