داستان مخوف شکنجه برای رسیدن به اموال قربانی!

روزنامه هفت صبح، سارا غضنفری| داستان مخوف و عجیب شکنجه، افرادی که برای به دست آوردن هدفی اقدام به آزار و اذیت دیگری میکنند. در اخبار حوادث کم نیست پروندههای متهمانی که برای سرقت، فهمیدن جای طلا یا رمز عابر بانک اقدام به شکنجه قربانیان خود میکنند و در برخی از این موارد با مرگ فرد قربانی نیز روبهرو هستیم. مانند پرونده آن مادر و دختری که پسر پولدار را به خانه کشانده و مادر برای فهمیدن رمز عابربانک اقدام به سوزاندن پسر با اتو کرده و کیسه به سرش کشیده بود تا به دلیل حالت خفگی رمز را بگوید که پسر یکباره جان میدهد! در این گزارش پنج پرونده شکنجه قربانیان را بررسی میکنیم.
یک: شکنجه اسیدی برای تصاحب اموال مرد میلیاردر
داستان به سال ۹۵ بازمیگردد؛ وقتی دختر ۲۵ ساله از وضعیت مالی خوب پیرمرد ۷۰ ساله خبردار شد و به بهانه اینکه کاسکویش به حیاط خانه پیرمرد پرواز کرده زنگ در را زده وارد حیاط شد و با پیرمرد طرح دوستی ریخت. بعد از چندبار رستوران رفتن، میترا دختر جوان، پیرمرد را به هوای اینکه به باغ پدرش در کرج ببرد سوار آژانسی کرد که دو همدستش(دو مرد قویهیکل) در انتظار قربانی بودند. آنها پیرمرد را ربوده و پنج روز شکنجه دادند.
آن زمان پیرمرد در آگاهی از اتفاق رخ داده چنین گفت:« میترا خودش را دانشجوی پزشکی جا زد، مرا با دو مرد همدستش ربود، آنها روی کمرم اسید پاشیدند و مرا مورد ضرب و شتم قرار دادند و میگفتند باید نفری ۱۰۰میلیون تومان یعنی در مجموع ۳۰۰میلیون پول در اختیارشان قرار دهم تا آزادم کنند. آنها از من چک سفید با امضای خودم میخواستند که من زیربار نرفتم ؛ برای همین دوباره روی کمرم اسید ریختند و من اینبار از شدت درد بیهوش شدم. وقتی بههوش آمدم متوجه آثار جوهر روی انگشتم شدم و فهمیدم که آنها از من اثر انگشت گرفتهاند تا اموالم را تصاحب کنند.
من ۵ساعتی در آنجا زندانی بودم تا اینکه میترا به همراه جوانی که وانمود میکرد، راننده آژانس است از باغ بیرون رفت و من ماندم به همراه نفر سومی که میگفتند دوست راننده آژانس است. از او خواستم دستوپایم را باز کند و قول دادم اگر آزادم کند به جای ۱۰۰میلیون، ۴۰۰میلیون پول به او میپردازم. آنقدر درگوشش خواندم تا اینکه بهخاطر پول وسوسه شد و آزادم کرد تا سهم بیشتری گیرش بیاید. من هم به سختی کنار اتوبان ماشین گرفتم و خودم را به تهران رساندم.»در نهایت میترا و دو همدستش دستگیر شدند. آنها حتی قصد داشتند انگشت پیرمرد را برای اثر انگشت پای اسناد قطع کنند!
دو: شکنجه زوج سالخورده به خاطر کلید گاوصندوق
خردادماه امسال بود که مردی هراسان با پلیس تماس گرفته و از سرقت اموال خانه پدرش و شکنجه مادر و پدر سالخوردهاش خبر داد. زن سالخورده در تحقیقات گفت: «داخل خانه نشسته بودیم که صدایی از حیاط شنیدیم ناگهان چند مرد در حالی که صورتهایشان را پوشانده بودند وارد خانهمان شدند.
آنها کلید گاوصندوق را میخواستند اما من و همسرم مقاومت کردیم به همین دلیل ما را به قصد مرگ کتک زده و دست و پاهایمان را بستند.همسرم که حال مرا وخیم دید، جای کلید گاوصندوق را به آنها گفت، سارقان مسلح مقدار زیادی طلا و دلار از گاوصندوق خانهمان سرقت کردند.» پسر این زوج وقتی آنها به تماسش پاسخ نمیدهند نگران شده و با کلید یدک به در خانه رفته و در را باز میکند و میبیند پدر و مادرش دست و پا بسته و آسیبدیده کف خانه افتادهاند. در نهایت این باند سرقت که کارشان شناسایی افراد پولدار ساکن شمال تهران بود به دام افتادند.
سه: ۶۰ دقیقه شکنجه برای سرقت ۱۵۰میلیون طلا
سال ۹۳، اعضای باندی که از سه جوان افغان تشکیل شده بود پس از شناسایی خانههایی که زنان و دختران تنها در آن زندگی میکردند، وارد آنجا شده و با خشونت تمام و شکنجه طعمههایشان دست به سرقت میزدند. در بازرسی مخفیگاه این سارقان تعداد زیادی گوشی تلفن همراه و مقداری طلا و جواهر کشف شد که نشان میداد آنها از افراد زیادی سرقت کردهاند. علیرضا، سردسته باند در بازجوییها گفت:
«من در کارهای ساختمان فعالیت میکردم و هر بار که جایی مشغول بهکار میشدم، اگر مردی در آنجا حضور نداشت از روی کلید خانه، کلید یدک میساختم و بعد با همدستانم شبانه و در برخی موارد در روز روشن وارد آنجا میشدیم و دست به سرقت میزدیم.» یکی از دخترها که آنها را شناسایی کرده بود در دادسرا گفت:« پدر و مادرم سالها پیش از هم جدا شدند و من به همراه خواهر و مادرم در آپارتمانی در فرمانیه زندگی میکنیم. ظهر بود که من در یکی از اتاقها خواب بودم و خواهرم در اتاق دیگر. مادرم هم در سالن پذیرایی مشغول کار بود. همان لحظه صدای زنگ آپارتمان را شنیدم.
مادرم در را نیمه باز کرد. جوانی آن طرف در فامیلی مادرم را گفت و صدای مادرم را میشنیدم که میپرسید از طرف چهکسی آمدهاید. در همان لحظه یکی از آنها به زور وارد خانه شد.من صدای فریاد مادرم را شنیدم از اتاقم بیرون آمدم که دیدم مادرم روی زمین افتاده و مردی دست و چشمانش را با دست گرفته است. درست همان لحظه جوانی از پشت سر به من حمله کرد و ضربهای به سرم زد. من روی زمین افتادم. او دهانم را گرفت و مرا کشانکشان به داخل اتاق برد. فریاد میزد که جای پول و طلاها را نشانش بدهم. من به خاطر اینکه آسم دارم حالم بد شد.
دزد جوان و لاغر اندام با چاقو و شوکر تهدیدم میکرد. آنقدر ترسیده بودم که اصلا یادم رفته بود جاهای طلاهایمان کجاست. مدام میگفتم نمیدانم و هر بار که این جمله را میگفتم زورگیر با مشت به سرم میکوبید و کتکم میزد. او چشمانم را گرفته بود تا او را نبینم. آنها کلی خانهمان را زیر و رو کردند و در نهایت همدستش فریاد زد که بیا برویم. همان لحظه توانستم چهره او را ببینم.» وقتی مادر جای طلا و سکهها را نشان میدهد آنها میروند و در دادگاه محکوم میشوند.
چهار: شکنجه پیرزن ۸۰ ساله برای سرقت از خانهاش
خرداد سال ۹۵ وقوع سرقت خشن از خانهای در خیابان شریعتی تهران گزارش شد. پیرزن ۸۰ ساله در اظهاراتش به کارآگاهان گفت: «در ساعت چهار صبح روز ۱۴ خرداد در اتاق خواب مشغول استراحت بودم که ناگهان دو نفر را با صورتهای پوشیده، بالای سر خود دیدم ؛ آنها با چاقو مرا تهدید کردند که در صورت ایجاد سر و صدا و درخواست کمک از همسایهها مرا خواهند کشت و سپس اقدام به بستن دست و پا و دهانم کرده و در وسایل داخل اتاقهای خانه شروع به جستوجو کردند.
این افراد نتوانستند پول و طلای زیادی پیدا کنند و به همین علت بسیار عصبانی شدند، دائما از من محل نگهداری پول و طلاهایم را سؤال میکردند؛ اما زمانیکه اطمینان پیدا کردند که تمامی پول و طلای داخل خانه را سرقت کردهاند، به آرامی از خانه خارج شده و متواری شدند. حدود ساعت هشت صبح بود که پرستار خانه طبق روال هر روز وارد خانه شد و مرا با دست و پای بسته شده، داخل اتاق خوابم پیدا کرد.بنده تا چندی پیش طلا و پول زیادی در خانه خود نگهداری میکردم .
اما چند روز پیش بود که به پیشنهاد و اصرار دخترم، پولهای خودم را به یک حساب بانکی واریز کرده و در حال حاضر بیشتر طلاهایم نیز نزد دخترم نگهداری میشود به همین علت سارقان که گویا میدانستند من داخل خانه پول و طلای زیادی نگهداری میکنم ابتدا صحبتهای مرا در این خصوص باور نکردند تا نهایتا خودشان پس از وارسی همه اسباب و اثاثیه داخل خانه اطمینان پیدا کردند که تمامی پول و طلاها را سرقت کردهاند.
زمانی که سارقان قصد داشتند تا به تصور خودشان محل نگهداری طلا و پولها را از من بگیرند، اقدام به بستن دست و پاهایم بر روی تخت کرده و با روشن کردن آتش در زیر پاهایم مرا مورد آزار و اذیت قرار دادند تا محل نگهداری پول و طلاها را به آنان نشان دهم.» این سارقان دستگیر شده و مشخص شد مادر یکی از آنها همسایه زن میانسال است و از این طریق از میزان طلاها مطلع شده بودند. این سارق اعتیاد شدید به شیشه داشت.
پنج: اعضای باند «شیاطین یک چشم» و شکنجه مالباختگان
شهریورماه سال ۹۹ زنی وحشت زده در مشهد با پلیس ۱۱۰ تماس گرفت و از ماجرایی تکاندهنده پرده برداشت. این زن ۳۵ ساله در تشریح حادثه سرقت مسلحانه به پلیس گفت: «به همراه پسر ۱۲ سالهام در منزل خواب بودم که ناگهان سه جوان وارد خانهام شدند. یکی از آنها متکایی را روی صورتم گذاشت به طوری که نفسم بند آمده بود و دیگری در حالی که با سلاح کلت کمری به سرم میکوبید، با تهدید به مرگ از من میخواستند سروصدا نکنم!
در همین حال یکی دیگر از مهاجمان، پیچ گوشتی را زیر گلوی پسر ۱۲ سالهام گذاشت تا محل نگهداری طلاها را نشان دهد. فرزندم از ترس گریه میکرد و به خاطر آن که سارقان مسلح به من آزار نرسانند، پول و سکههای داخل منزل را به آنها تحویل داد ولی باز هم دزدان خشن که یکی از آنها تصویر یک چشم روی دستش خالکوبی کرده بود، مرا رها نکردند و النگوهایم را با سیمچین بریدند. »
این زن ۳۵ساله که در منطقه قاسم آباد مشهد سکونت دارد،گفت: «دزدان مسلح طلاها را جمع کردند و با یک خودرو پژو ۲۰۷ مشکی رنگ گریختند.» اما تتوی روی دست یکی از سارقان اعضای این باند مخوف را لو داد. آنها در پروندهشان سابقه سرقت خشن و شکنجه دیگر زنان تنها در خانه را داشتند که با کتک زدن جای طلاهایشان را پیدا کرده بودند. در نهایت اعضای این باند در اسفراین به دام افتادند.