کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۴۱۲۶۹
تاریخ خبر:

یکه‌سواری دهباشی‌ها؛ علی و حسین و حمید چه ارتباطی با هم دارند؟

یکه‌سواری دهباشی‌ها؛ علی و حسین و حمید چه ارتباطی با هم دارند؟

روزنامه هفت صبح | حسین دهباشی چهره مطرح هفته گذشته بود که با یک توئیت دردسرآمیز به راس خبرها آمد. این دهباشی را نباید با علی دهباشی اشتباه گرفت. علی دهباشی را همه به سردبیری مجله بخارا می‌شناسند ولی حسین دهباشی مستندساز است و بیشتر با مجموعه تاریخ شفاهی و مصاحبه‌های «خشت خام» شناخته می‌شود.

البته یک دهباشی معروف دیگر هم در تهران داریم که ارتباط صنفی با دو دهباشی نامبرده ندارد. این دهباشیان، یک رستوران معروف در خیابان سهروردی تهران است. اگر خیلی حساسیت به خرج ندهیم، اسم حمید دباشی، نویسنده و استاد دانشگاه هم در همین لیست باید جا دهیم تا تعداد دهباشی‌های مشهور به چهار نفر برسد. حالا این دهباشی‌ها ارتباطی با هم دارند؟ تقریبا هم نه و هم بله. ماجرا را در ادامه این گزارش بخوانید.

حسین دهباشی و توئیت دردسرساز
یک عکس و ۲۵۰ کلمه کاراکتر در توئیتر، حالا با شکایت بیت امام قرار است پای این مستندساز معروف را به دادگاه بکشاند. حسین دهباشی همین هفته پیش عکس معروف امام هنگام پایین آمدن از هواپیما در دوازدهم بهمن ۱۳۵۷ را منتشر کرده و خیلی کوتاه شرحی از سرنوشت هرکدام از همراهان داده بود؛ یعنی سرنوشت ابوالحسن بنی‌صدر و صادق طباطبایی تا حسن لاهوتی و قطب‌زاده و شهید مطهری. ولی این چیزی نبود که برای دهباشی کوچک دردسرساز شود.

او توصیفی از علت مرگ سید‌احمد خمینی را در سه کلمه ارائه می دهد که بدل به یک جنجال بزرگ شد و تا دادگاهی شدن او پیش رفته است.. مرحوم سید‌احمد خمینی سال ۱۳۷۳ جان خود را از دست داد و درباره مرگ او تا امروز گمانه‌زنی‌های زیادی شده است. روایت مسلط ، ولی این بود که فرزند امام بر اثر سکته قلبی جان خود را از دست داده است. در گزارشی که اول این هفته هم منتشر کردیم، نوشته بودیم که تنها توصیفی که از مرگ او باقی مانده همین است که مرحوم حاج‌احمد خمینی در منزل برادر همسر خود یعنی صادق طباطبایی مهمان بوده و بعد از برگشت به خانه و موقع خواب از دنیا می‌رود.

دهباشی توئیت خود را پاک کرد ولی درباره منبع آن گفته بود که آنچه نوشته را از مرحوم هاشمی نقل کرده است. با این حال در خاطرات مرحوم هاشمی به‌جز چند اشاره راجع به بیماری احمد خمینی چیزی دیده نمی‌شود. این ماجرا منجر به توئیت‌های زیادی از سمت مخالفان دهباشی از سوی اصلاح‌طلبان و اصولگرایان شد. ‌چند سال به‌عقب برگردیم؛ این مستندساز ۵۰ ساله متولد تهران است که او را بیشتر با گفت‌و‌گوهای حاشیه‌سازش در پروژه تاریخ شفاهی ایران عصر پهلوی دوم می‌شناختند که زمان سکونت در آمریکا با سران حکومت پهلوی گرفته بود.

‌بعد از حدود ۱۰ سال زندگی در این کشور ماجرای عجیبی برای این مستندساز رخ می‌دهد که مجبور به بازگشت می‌شود. اینطور که اف‌بی‌آی ادعا کرده است ؛ دهباشی از سمت مدیر امور ارتباطات سازمان ملل یک توصیه‌نامه خاص و مشکوک را عرضه کرده بود تا مراحل درخواست اقامت دائم ازآمریکا را تسهیل کند .اف بی آی این مدارک را جعلی خوانده و دهباشی خودش آن را با عبارت مدارک ناقص توصیف کرده است .

اما همین کار منجر به محکومیت ۱۰‌ساله او می‌شود. او نهایتا بعد از بازداشت دو ماه در زندان‌های آمریکا می‌‎ماند و به ایران برمی‌گردد. بعد از این پروژه، جریان مصاحبه با افراد صاحب‌نظر سیاسی کشور را در مجموعه خشت ‌خام ادامه می‌دهد که همانجا مصاحبه معروف خود با مرحوم ابراهیم یزدی را ضبط کرده است. او زمان انتخابات سال ۱۳۹۲ به روحانی، نزدیکی فکری بیشتری داشت و حتی گفته می‌شد که ویدئو تبلیغاتی روحانی در سال ۱۳۹۲ هم حاصل کارگردانی او بوده است.

بعد از پیروزی حسن روحانی در انتخابات ۱۳۹۲، به‌عنوان عضو غیر‌موظف هیات مدیره سازمان منطقه آزاد جزیره کیش انتخاب و سال ۱۳۹۵ برکنار شد. هرچه از این زمان فاصله بیشتری می‌گیریم، دهباشی بیشتر در مخالفت با اصلاح‌طلبان موضع‌گیری کرده است. با این حال پس از گذشت ۸ سال اصولگرایان هنوز او را به‌عنوان سازنده فیلم‌های تبلیغاتی روحانی معرفی می‌کنند.

دهباشی با تغییر دولت در سال ۱۳۹۲ دو بار تلاش کرد که جا پای خود را در عرصه سیاسی محکم‌تر کند. انتخابات مجلس سال ۱۳۹۴ به علت نقص مدارک به بن‌بست خورد و یک بار دیگر هم سال ۱۳۹۶ برای ورود به شورای شهر تهران تلاش کرد که باز هم نتوانست آرای زیادی را به‌خود جلب کند.

علی دهباشی، از بدخشان تا تاشکند
علی دهباشی از سال ۱۳۷۷ تا امروز سردبیر مجله بخارا بوده است. او بیشتر دغدغه شعر و زبان و ادبیات فارسی دارد و اسمش بیشتر با همین مجله پیوند خورده؛ مجله‌ای که بیشتر در زمینه فرهنگ، ادبیات و ایرانشناسی متمرکز بوده و چیزی شبیه به مجله سخن است که پرویز ناتل خانلری دهه ۳۰ تا ۵۰ منتشر می‌کرد.. قبل از بخارا هم مجله کلک را منتشر می‌کرد که هر دو آنها در کتابخانه دانشگاه‌های معتبری چون هاروارد، سوربن، پرینستون و… نگهداری می‌شوند.

دهباشی سال ۱۳۳۷ در خانه‌ای با یک کتابخانه بزرگ به‌دنیا آمد. در جوانی در یک چاپخانه کار می‌کرد و به‌واسطه رفت‌و‌آمدی که برای بردن نمونه‌های چاپی به منازل اسامی بزرگ حوزه ادبیات پیدا کرده بود، کم‌کم مورد توجه آنها قرار گرفت. همین ماجرا باعث شد که سال ۱۳۶۹ امتیاز مجله ادبی معروف کلک را بخرد و آن را ادامه دهد. طوری که حتی صفحه‌بندی مجله بخارا تا امروز هم شبیه همان مجله قدیمی کلک باقی مانده. در کلک مصاحبه‌های معروفی مانند گفت‌و‌گو با سهراب شهید ثالث، اسماعیل فصیح و… منتشر شده است.

آن‌هم در زمانه‌ای که به‌خاطر محدود بودن ارتباطات به گفته خودش کسی از زنده بودن یا نبودن این بزرگان خبر نداشت. مجله بخارا امروز به گفته خود او، خوانندگان بسیاری در بلندی‌های پامیر در بدخشان تا هرات و مزار شریف و مرو و خجند و تاشکند و کشمیر و لاهور و هند و… دارد. افشار، زرین‌کوب، انجوی شیرازی و داریوش شایگان از نویسندگان بخارا در این سال‌ها بوده‌اند که دیگر در قید حیات نیستند. علاوه بر این مراسم شب‌های بخارا هم به اسم این روزنامه‌نگار ۶۳‌ساله قزوینی گره زده شده. مراسمی که تا امروز بیش از ۵۳۰ بار برای تجلیل از بزرگان فرهنگ و هنر کشور در پارک ورشو تهران برگزار شده و یادآور شب‌های شعر گوته قبل از انقلاب است که دیگر با آمدن کرونا به‌صورت حضوری ادامه نیافته.

حمید دباشی
اسم دیگری که با دهباشی‌ها ممکن است اشتباه گرفته شود، حمید دباشی، استاد دانشگاه کلمبیاست. این نویسنده ایرانی، ساکن نیویورک است ولی ۷۰ سال پیش در اهواز به‌دنیا آمده. او هرازگاهی هم در سایت الجزیره انگلیسی می‌نویسد که اگر به‌نوع نگاه سیاسی او آشنا نباشید، باز هم جالب و خواندنی است. مثلا همین چند وقت پیش واندروومن و عهد تمیمی فلسطینی را با هم مقایسه کرده بود یا در یادداشت دیگری به استعماری بودن چای از سمت انگلیس و حذف شیر از لیوان‌های چای شرقی‌ها پرداخته بود.

دباشی، برآمده از سنت چپگرای دانشگاه‌های آمریکاست و بین دانشگاهی‌ها به نگاه‌های پسااستعماری خود به خاورمیانه شهرت دارد. برای مثال کتابی با عنوان «آیا غیراروپایی‌ها می‌توانند فکر کنند؟» دارد که با همین رویکرد نوشته شده که به زبان فارسی ترجمه نشده.
کار دیگری که اسم او را در رسانه‌های فارسی‌زبان بالا آورد، به نامه‌ای برمی‌گردد که سال ۱۳۹۸ با امضای فمنیست معروف و چپگرا، آنجلا دیویس (که از قضا همین ماه پیش فوت کرد) برمی‌گردد.

نامه‌ای در اعتراض به امپریالیسم و نولیبرالیسم در آمریکا که اشاراتی هم به اتفاق‌های آبان‌ماه سال ۱۳۹۸ ایران داشت. او در این نامه حوادث آبان را حاصل سیاست‌های آمریکا و صندوق بین‌المللی پول دانسته بود. دباشی تنها ایرانی‌ای است که با اسلاوی ژیژک نامه‌نگاری‌های مفصل داشته و غیر‌از این هم قبلا به هابرماس نامه نوشته است. اگرچه نگاه رایج دانشگاهیان و فضای روشنفکری به دباشی از سال ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۸ تغییر زیادی کرده است و شاید دیگر به اندازه گذشته مورد ستایش نباشد اما نمی‌توان آثار او را در حوزه جامعه‌شناسی، علوم سیاسی و ادبیات فارسی نادیده گرفت.

چلوگردن‌های فراموش‌نکردنی دهباشیان
آخرین دهباشی مشهور، آقای دهباشیان خیابان سهروردی است؛ یعنی همین آقای دهباشیانی که نزدیک روزنامه ما، از سال ۱۳۵۱ رستوران معروف دهباشیان را می‌چرخاند. اگرچه حرفه او خیلی ارتباطی به دهباشی‌های نام برده ندارد، اما این دهباشی هم مانند دهباشی‌های دیگر اثر ماندگاری از خودش به‌جا گذاشته. چه اثری؟ چلو گردن‌. ماجرا از آقا رضا سهیلای خیابان لاله‌زار شروع شده. آقا رضا سهیلا سال‌ها پیش رستورانی در این محله را اداره می‌کرد که به چلوگردن‌هایش شهره بود.

ظهرها بیشتر غذا‌فروشی بود و شب‌ها عمدتا پاتوق شب‌زنده‌داران. طیف‌های فکری مختلفی به رستوران او رفت‌و‌آمد می‌کردند و اینجا همان جایی است که او را به دهباشیان دیگر نزدیک می‌کند. غیر از کشتی‌گیران معروفی مانند گیوه‌چی و تختی، رستوران او پاتوق شاعران معروفی مانند اخوان ثالث و نصرت رحمانی هم بوده است. آقا رضا قبل از انقلاب به دلیل بیماری جان خود را از دست می‌دهد اما رستوران‌داری را پسر او ادامه داده است. با این تفاوت که وقتی پدر مکان و امتیاز رستوران آقارضا سهیلا را می‌فروشد، پسر دیگر اجازه قانونی باز کردن رستورانی با این نام را نداشته.

به همین دلیل دوباره از سال ۱۳۷۰ رستوران دیگری در سهروردی افتتاح می‌کند که به رستوران دهباشیان نامگذاری می‌شود. نکته دراماتیک ماجرا این است که فامیلی این خانواده اصلا سهیلا نبوده. سهیلا گویا از زمانی به‌دنباله اسم آقا رضا چسبانده می‌شود که دلبستگی او به‌زنی با نام سهیلا مشهور می‌شود و با اینکه این عشق ناکام می‌ماند دیگر هیچ‌وقت نام این زن، از دنباله اسم آقا رضا نمی‌افتد. درست و غلط بودن این روایت برعهده راویان. شاید هم اصلا افسانه ای بیش نباشد . اما چلوگردن های دهباشیان حقیقی هستند.

کدخبر: ۴۴۱۲۶۹
تاریخ خبر:
ارسال نظر