به گزارش هفت صبح،  بعضی از این خانه‌ها اما، فرق دارند. دیوارهایشان فقط خاطره نگه نمی‌دارند، بلکه خود، بخشی از حافظه‌اند؛ حافظه جمعی. مثل خانه‌ای در دل خیابان سرچشمه، که هر آجرش دفتری‌ست از قصه‌های کودکی ما؛ خانه‌ای که حالا دیگر فقط خانه نیست، خانه‌ی قصه شده. از خیابان سرچشمه که پایین بروی، بعد خیابان جاویدی را رد کنی و به خیابان هداوند برسی، چشم‌ات می‌افتد به تابلویی کوچک که با خطی ساده نوشته: «بن‌بست شیرازی». بن‌بستی باریک، بی‌ادعا، درست مثل همان کوچه‌هایی که در سال‌های نه‌چندان دور، بچه‌ها برای آشتی، آرام درشان قدم می‌زدند. چند قدم که جلوتر بروی، درِ کوچک قدیمی سمت چپ چوبی پیداست. نه تازه‌ساز است، نه چشم‌گیر، اما محکم ایستاده، درست مثل صاحب قصه‌هایش. پشت همین در، خانه‌ای‌ست که زمانی خانه‌ی هوشنگ مرادی کرمانی بود؛ نویسنده‌ای که قصه‌هایش، مثل مربای شیرین، مزه‌ی دوران ما را عوض کرد.

 

برای پیگیری اخبارفرهنگیاینجا کلیک کنید.