زنی در جنگل پردهای از تاریخ

اثر ونگوگ پس از دههها خاموشی در نیویورک زیر نور درخشان حراج ساتبیز با قیمتی چندصدهزار دلاری آماده فروش است
هفت صبح| گاهی گنجینهای در سکوت سالها خاک میخورد، بیآنکه کسی بداند چه رازی در دلش نهفته است. داستان تابلوی آبرنگی نایاب از وینسنت ونگوگ نیز از همین جنس است. تابلویی کوچک و پررمزوراز که از تهران بیهیاهو به دست زنی رسید که خودش سایهنشین یکی از بزرگترین نامهای تاریخ هنر بود. «مارینا پیکاسو» نوه نقاش افسانهای، پابلو پیکاسو. این اثر هرگز در هیچ نمایشگاهی به نمایش درنیامد. درهیچ فهرست معتبری ثبت نشد و چشم هیچ هنرشناسی به آن نیافتاد. حالا پس از دههها خاموشی در نیویورک، زیر نور درخشان حراج ساتبیز با قیمتی چندصدهزار دلاری آماده فروش است. این اثر فارغ از اثر هنری و ارزش مادی، راوی قصهای پنهان است.
تابلوی «زنی در جنگل» نه فقط یکی از گم شدههای ونگوگ بلکه نشانی است از تلاقی عجیب تهران، پیکاسو، ونگوگ و نیویورک. روزی از روزهای سال ۱۳۶۷، فروشندهای در تهران این تابلو را به خریداری سوئیسی فروخت تا این آبرنگ از شهر لاهه زیستگاه ونگوگ به تهران و از تهران به دست نوه پیکاسو و حالا به قلب بازار هنر جهان برسد و از یکی از غریبترین فصلهای تاریخ هنر پرده بردارد.
حراج نیویورک با آبرنگ گمشده ونگوگ
این داستان فقط درباره ونگوگ نیست. بلکه از تهران و پیوندی عجیب میان او و خاندان پیکاسو سخن میگوید. چند روز پیش خبری در محافل هنری پیچید. مارینا نوه پابلو پیکاسو، صاحب یکی از آثار ونگوگ است و قصد دارد آن را در حراجی ساتبیز نیویورک که ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴ برگزار میشود، به فروش برساند.
این اثر، آبرنگی به نام «زنی در جنگل»، زنی با شال را نشان میدهد که در بیشهزاری نزدیک لاهه شهری که ونگوگ نزدیک به دو سال در آن میزیست، قدم میزند. ارزش این اثر بین ششصد تا هشتصد هزار دلار برآورد شده است. اما این فقط یک روی سکه است. پشت این آبرنگ، طرحی ناتمام از قایقی ماهیگیری روی ساحل شِوِنینگن، شهری ساحلی نزدیک لاهه دیده میشود. این اثر با عنوان «قایق روی ساحل» چنان گمنام بود که در هیچیک از فهرستهای جامع آثار ونگوگ ثبت نشده بود.
سال ۱۳۶۶ شمسی (۱۹۸۷ میلادی)، مارینا از طریق دوستی سوئیسی به نام یان کروگیر، این آبرنگ ونگوگ را از یک مجموعهدار تهرانی خرید. اینکه چگونه این تابلو از لاهه به تهران رسید، رازی است که شاید هرگز نتوان کشفاش کرد. این آبرنگ سالها در مجموعهای خصوصی در تهران و در سکوت خفته بود تا روزی به دست مارینا برسد
میراثدار خاندان پیکاسو
مارینا که داستان زندگیاش بهاندازه این اثر پررمز و راز است؛ دختر پائولو پسر پیکاسو و حاصل ازدواج او با اولگا خوخلوا، بالرین روس است. پیکاسو سال ۱۳۵۲ شمسی وقتی مارینا 22 ساله بود درگذشت. مارینا گرچه زیر سایه عظیم پیکاسو بزرگ شد، اما مرگ پیکاسو نقطه عطفی در زندگی او ایجاد کرد. دعوای حقوقی طولانی بر سر میراث عظیم پیکاسو، شامل ده هزار اثر هنری، او را از فقر نسبی به ثروتی بیحد و حصر رساند. این ثروت، او را به سوی مجموعهداری کشاند.
از تهران تا نیویورک؛ ونگوگ در مجموعه پیکاسو
سال ۱۳۶۶ شمسی (۱۹۸۷ میلادی)، مارینا از طریق دوستی سوئیسی به نام یان کروگیر، این آبرنگ ونگوگ را از یک مجموعهدار تهرانی خرید. تهران در آن سالها، شهری بود با زخمهایی که هنوز از جنگ بر تنش مانده بود. در همین تهران زخمی اما بازار هنر، گرچه پنهان اما صاحب گنجینههای بسیاری بود. اینکه چگونه این تابلو از لاهه به تهران رسید، رازی است که شاید هرگز نتوان کشفاش کرد. این آبرنگ سالها در مجموعهای خصوصی در تهران و در سکوت خفته بود تا روزی به دست مارینا برسد.
مارینا در زندگینامهاش «پیکاسو: پدربزرگ من» از ثروت تازه یافتهاش مینویسد: «ابتدا غرق لذتهای مادی شدم. اما بعد توانستم به کودکان محروم در آن سوی دنیا کمک کنم. حالا پول برایم ابزاری بود که آزادی میآورد.» شاید یکی از همین لذتهای مادی بود گذر او را به مجموعهداری در تهران انداخت تا نقاشی آبرنگ ونگوگ را بخرد. او بعدها بخش بزرگی از ثروتش را صرف حمایت از یتیمخانههای ویتنام کرد و سه کودک ویتنامی را به فرزندی پذیرفت و به فرانسه برد.
سکوتی طولانی از بومی که زنان را تسلیم میکرد
کشف این تابلو فقط یک اثر گمشده را به دنیای هنر بازنگرداند، بلکه داستان زندگی مارینا را نیز در کانون توجه قرار داده است. او که سالها در سایه نام پیکاسو زیست، حالا با این آبرنگ ونگوگ، نامی برای خود در تاریخ هنر رقم زده است. رابطه مارینا با پیکاسو پیچیده بود. او بیش از هر چیز از رفتار پیکاسو با زنان زندگیاش به ویژه مادربزرگش آزرده بود.
او در کتابش مینویسد پیکاسو«زنان را تسلیم غریزه حیوانیاش میکرد. رامشان میکرد. مسحورشان میکرد. آنها را در خود فرو میبرد و روی بوم نقاشی خردشان میکرد.» این زخمهای روانی، که ریشههایی کهن داشتند او را سالها به اتاقهای رواندرمانی کشاند. شاید به همین دلیل بود که مارینا در تمام این سالها هرگز از اثر ونگوگ سخنی نگفت. تا همین چند روز پیش، کسی نمیدانست این آبرنگ در اختیار اوست. این اثر که احتمالا در روزهای نخست ثروتش به عنوان یک «لذت زودگذر» خریداری شده، شاید برای او نمادی از رویایی بود که روزگاری دستنیافتنی به نظر میرسید.
ونگوگ پنهان در گنجینههای موزه دولتی و خصوصی
داستان آبرنگ «زنی در جنگل» تنها نمونهای از حضور آثار ونگوگ در ایران نیست. ایران با تاریخ غنی فرهنگی و علاقه دیرینه به هنر در دهههای گذشته میزبان گنجینههایی از هنر غرب بوده است. یکی از برجستهترین آثار ونگوگ در ایران، نسخه چاپ سنگی «نشسته بر دروازه ابدیت» (۱۸۸۲) است که در موزه هنرهای معاصر تهران نگهداری میشود. این اثر که با امضای «ونسان» و عنوان «بر دروازه ابدیت» با جوهر مشکی مشخص شده، یکی از کارهای اولیه ونگوگ در لاهه است و پیشدرآمدی بر نقاشی رنگروغن مشهور او در سال ۱۲۶۹ شمسی (۱۸۹۰ میلادی) محسوب میشود.
نسخه چاپ سنگی این اثر، که در موزه هنرهای معاصر تهران نگهداری میشود به دلیل امضای دستنوشت ونگوگ و عنوانی که خود او با جوهر نگاشته ارزشی استثنایی دارد. این تابلو که در دهه ۱۳۵۰ شمسی به مجموعه موزه اضافه شد، در نمایشگاه «چشم در چشم» (آبان ۱۴۰۳) در موزه هنرهای معاصر تهران بار دیگر به نمایش درآمد.
علاوه بر این اثر، گمانههایی درباره حضور آثار دیگر ونگوگ در مجموعههای خصوصی ایران وجود دارد. در دهههای ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ شمسی، بازار هنر ایران به ویژه در تهران شاهد تبادل آثار ارزشمندی بود. مجموعهداران خصوصی که اغلب در سکوت فعالیت میکردند، آثاری مطرح یا کمتر شناخته شده را خریداری کردهاند. از همین رو برخی کارشناسان معتقدند که شاید آثار دیگری از ونگوگ، همچنان در مجموعههای خصوصی ایران پنهان باشند.
موزههنرهای معاصر تهران، پلی میان هنر شرق و غرب
موزه هنرهای معاصر تهران، غنیترین مجموعههای هنر مدرن خارج از اروپا و آمریکای شمالی را در خود جای داده است. این موزه با بیش از سه هزار اثر شامل شاهکارهایی از ونگوگ، پیکاسو، گوگن، و... پلی میان شرق و غرب در دنیای هنر است.