کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۹۰۴۴۵
تاریخ خبر:
تاثیر اعتماد و گفت‌وگوهای پایدار بر مسیر تاریخی جهان

شامی که به نجات اروپا کمک کرد

شامی که به نجات اروپا کمک کرد

اسقف اعظم واتیکان و مشاور امنیت ملی آمریکا به جلوگیری از حمله شوروی به لهستان کمک کردند

هفت صبح، یاسمن طاهریان | سال 1979، پاپ ژان پل دوم در اولین سفر رسمی به ایالات متحده با جیمی کارتر، رئیس‌جمهور آمریکا دیدار کرد. کمی پس از آن، او از زبیگنیف برژینسکی، مشاور امنیت ملی کارتر دعوت کرد تا در یک مراسم شام در سفارت واتیکان در واشنگتن شرکت کند. کارتر علاوه بر مسائل جهان می‌خواست با پاپ منتخب درباره افول اخلاقی صحبت کند اما برژینسکی موضوعات کاربردی‌تری را در ذهن داشت. 

 

اسقف اعظم و مشاور امنیت ملی علاقه شدیدی به صحبت درباره شوروی داشتند. در مراسم شام ساده‌ای که در سفارت برگزار شد، صحبت‌ها حول محور این بود که آنها چگونه می‌توانند با کمک یکدیگر تسلط مسکو بر کشورهای دلباخته به آن را تضعیف کنند.

 

برژینسکی مجذوب دانش ژئوپلیتیک پاپ شده بود. او به شوخی گفت ‌کارتر بیشتر شبیه یک رهبر مذهبی است و پاپ مثل یک دولتمرد جهانی. ادوارد لوس، روزنامه‌نگار، ستون‌نویس و تحلیلگر آمریکایی در نیویورک تایمز می‌نویسد برژینسکی در دفترچه خاطرات خود نوشت که «جانشین مسیح» هم با خنده‌ای از ته دل شوخی‌ام را تایید کرد. 

 

پس از آن شب، این دو شخصیت لهستانی‌تبار، ژان پل دوم که اولین اسقف اعظم غیرایتالیایی در تاریخ 455 ساله واتیکان بود و برژینسکی که اولین (و تا به امروز) و تنها استراتژیست بزرگ لهستانی‌زبان، به متحدان صمیمی تبدیل شدند. 

 

رابطه غیرمنتظره این دو در اواخر سال 1980 نقش مهمی در منصرف کردن شوروی از حمله به لهستان داشت؛ جایی که جنبش همبستگی، چالش جدی را برای دولت کمونیستی ایجاد کرد. شراکتی که در جریان گفت‌وگوها در سفر برژینسکی به واتیکان، در مکاتبات دست‌نوشته‌های طولانی و مکالمه‌های تلفنی صورت گرفت. حتی شماره تلفن پاپ در کاخ سفید با حرف «پ» مشخص شده بود. 

 

رابطه ژان پل با برژینسکی مثال واضحی از چگونگی عملکرد دیپلماسی در زمانی است که اعتماد متقابل وجود دارد. جاذبه دوطرفه امری نادر اما بسیار سازنده است. در جهان بی‌ثبات امروز گفت‌وگوی پایدار چه با متحدان چه با دشمنان از هر زمان دیگری حیاتی‌تر است. توانایی اینکه در مواقع پرتنش تلفن را بردارید و بدانید که می‌توانید به آن طرفی که پشت خط است، اعتماد کنید، محصول تلاش‌های مداوم است. 

 

با این حال پیدا کردن زمان کار سختی است. فناوری یعنی اینکه نمایندگان رئیس‌جمهور همیشه در دسترس کاخ سفید قرار دارند تا به سیلی از نیازهای رقبا پاسخ دهند. جهان هم جای پیچیده‌تری نسبت به 40 سال پیش است و دیپلمات‌های آمریکایی در داخل هم از توجه بیشتری برخوردار بوده‌اند. پوشش رسانه‌ای 24 ساعته هم پنهانکاری را سخت‌تر می‌کند. سفر پنهانی هنری کیسینجر به پکن در سال 1971 برای نزدیکی دوباره روابط آمریکا با مائو تسه‌تونگ را به‌سختی می‌توان امروز تصور کرد. 

 

کیسینجر همچنین روابط مستحکمی را با همتایان شوروی خود ایجاد کرد (برژینسکی در مسکو منفور بود و کارتر او را از گفت‌و‌گو با مقامات شوروی دور نگه داشته بود). حتی زمانی که ریچارد نیکسون، رئیس‌جمهور آمریکا تلاش می‌کرد تا چین را از بلوک جنگ سرد شوروی دور نگه دارد، کیسینجر به‌طور مرتب آندری گرومیکو، وزیر خارجه شوروی بی‌احساس را ستایش می‌کرد و اغلب با آناتولی دوبرینین، سفیر قدیمی شوروی در واشنگتن شام می‌خورد. اینکه ایالات متحده توانست چین را از شوروی دور نگه دارد و درعین حال از روابط خود با مسکو تنش‌زدایی کند، شاهکار دیپلماسی به‌شمار می‌رود. این موضوع همچنین محصول سرمایه‌گذاری در زمان برای روابط بود. 

 

یکی از مثال‌های اخیر از مکالمه پایدار بین رقبا می‌توان به روابط جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی جو بایدن و وانگ یی، دیپلمات عالی‌رتبه چینی اشاره کرد. در نیمه دوم ریاست‌جمهوری بایدن، این دو مقام در وین، مالتا، بانکوک، پکن و واشنگتن برای مذاکره دیدار کردند که به گفته سالیوان مدت زمان گفت‌وگوهای آنها بیش از 50 ساعت طول کشید. ماموریت او برای ثبات روابط آمریکا و چین با پیروزی دونالد ترامپ در نوامبر گذشته کوتاه شد. درخواست چین از ترامپ برای انتصاب فرستاده خود همچنان بی‌پاسخ مانده است. 

 

اگر روابط باثبات میان مقامات کشورها که منجر به اعتمادسازی می‌شود، وجود نداشته باشد، خطر رخدادهای نظامی که از سوءبرداشت یا بی‌اطلاعی حاصل می‌شود، بسیار بیشتر خواهد شد. سیاست‌های آمریکا هیچ‌وقت به مرزهای داخلی آن محدود نبوده است. اما دیپلماسی آمریکایی در دهه 70 و 80 میلادی مثل امروز تا این حد سیاسی نشده بود. 

 

افزایش خطر برای لهستان در سال 1980 و پس از شکست کارتر در انتخابات به رونالد ریگان اتفاق افتاد. در 6 دسامبر، استانسفیلد ترنر، مدیر سازمان اطلاعات مرکزی (سیا) به رئیس‌جمهور هشدار داد که در 48 ساعت آینده شوروی حمله خواهد کرد. این کشور 15 لشکر نظامی خود را در مرز لهستان قرار داده بود. برژینسکی و ژان پل هفته‌ها بود که با تماس‌های تلفنی پشت‌سر‌هم تلاش می‌کردند به لخ والسا رهبر کاریزماتیک لهستان هشدار دهند که لفاظی‌های ضدشوروی خود را کاهش دهد.

 

آنها به والسا گفتند که هیچ بهانه‌ای نباید به دست شوروی داده شود. همزمان واشنگتن، رهبران کشورهای متحد و واتیکان به‌وضوح به شوروی اعلام کردند که جذب لهستان کار راحتی نیست. ارتش سرخ به مقاومت شدید کارگران سندیکاهای والسا، کلیسای کاتولیک و حتی عناصر ارتش لهستان روبه‌رو خواهد شد.

 

در این میان برژینسکی هم تلاش می‌کرد تا اطلاعات لازم را در اختیار تیم جدید کاخ سفید قرار دهد. ریچارد آلن، جانشین برژینسکی موافقت کرد تا بر هشدارهای کارتر علیه مسکو تاکید کند. تاکتیک‌های هماهنگ برژینسکی و ژان پل دوم که بر پایه اعتماد و دوستی بنا شده بود به جلوگیری از حمله‌ای که می‌توانست تاریخ را تغییر دهد، کمک کرد. 

 

کدخبر: ۵۹۰۴۴۵
تاریخ خبر:
ارسال نظر