قتل همسر به وسیله شیء عجیبی که فکرش را نمیکنید!
مرد جوانی در جریان درگیری با همسرش، او را خفه کرد
هفت صبح| مرد جوانی که صبح روز بعد از جشن تولد فرزندش، همسرش را کشته بود، در حالی در دادگاه محاکمه می شود که اولیایدم برای وی حکم قصاص خواستهاند. این مرد، دو شبانهروز جسد همسرش را زیر تخت فرزندانش پنهان کرده بود.
رسیدگی به این پرونده از اردیبهشتماه سال جاری با شکایت مرد جوانی آغاز شد. این مرد جوان که به پلیس آگاهی تهران رفته بود، از ناپدیدشدن همسرش خبر داد و گفت: «من و همسرم لیلا، سالها است که ازدواج کردهایم و دو فرزند داریم. دیروز همراه فرزندانم از خانه بیرون رفتم و وقتی برگشتیم، همسرم در خانه نبود. گمان کردم برای خرید از خانه خارج شده اما هرچه صبر کردم، برنگشت. چند ساعت بعد هم گوشیاش خاموش شده و من نگران او هستم.»
ردیابی زن جوان
با این شکایت تلاش برای افشای راز ناپدید شدن زن جوان آغاز شد و کارآگاهان تحقیقات خود را برای یافتن ردی از لیلا کلید زدند. در اولین قدم از تحقیقات برای پیدا کردن سرنخ، دو فرزند خردسال لیلا تحت تحقیقات قرار گرفتند. یکی از آنها در اظهارات ابتدایی خود به ماموران گفت:
«شب قبل از گمشدن مادرمان، جشن تولد من بود و ما در خانهمان تعداد زیادی مهمان داشتیم. آن شب خیلی به ما خوش گذشت و من روز بعد موقع برگشت از مدرسه ذوق بازی کردن با کادوهایم را داشتم و با عجله به خانه آمدم اما وقتی به خانه آمدیم مادرمان در خانه نبود.»
این دو کودک از گمشدن مادرشان بیتاب بودند و به شدت بیقراری میکردند تا حدی که پدرشان میگفت هر شب بهخاطر دلتنگی برای مادرشان اشک میریزند و آرام نمیشوند.
اولین سرنخ
در مرحله بعدی از تحقیقات کارآگاهان پلیس خانواده لیلا تحت بازجویی قرار گرفتند. در این میان اظهارات مادر و خواهر لیلا، سرنخ تازهای به پلیس داد. آنها گفتند، لیلا و همسرش، از مدتها قبل با هم اختلاف داشتند و شب قبل از ناپدیدشدن زن جوان که جشن تولد یکی از فرزندان آنها بود، شاهد بگومگو میان این زوج بودهاند.
با اظهارات خانواده لیلا، شوهر لیلا به نام داوود بازداشت شد و در حالی که در ابتدا سعی داشت از بیان حقیقت طفره برود، سرانجام به دلیل ضدونقیضگوییهای خود در بنبست اطلاعاتی قرار گرفت و مجبور به پردهبرداری از جنایت هولناک شد. متهم که سرانجام لب به بیان حقیقت گشود، به قتل همسرش و دفن جسد او در بیابانهای شرق تهران اعتراف کرد.
اعتراف به جنایت خانوادگی
داوود در تشریح جزئیات ماجرا گفت: «من و همسرم از مدتها قبل با هم اختلاف داشتیم و بهخاطر مسائل پیش پا افتاده هم با هم اختلاف نظر پیدا میکردیم که همین به دلخوری تبدیل میشد و جر و بحثهای دنبالهدار که این اختلافات، ریشهدار شده و هردوی ما را خسته کرده بود.»
متهم در ادامه گفت: «شب قبل از حادثه، جشن تولد یکی از فرزندانمان بود. آن شب بهخاطر پذیرایی از مهمانان با هم اختلاف پیدا کردیم و چند مرتبه جلوی مهمانان با هم درگیر شدیم. جروبحثهای ما در هنگام مهمانی طوری بود که به گمانم تعدادی از مهمانها از جمله خانواده نزدیک لیلا، متوجه دلخوری ما و جروبحث بین ما شدند.»
متهم در ادامه درمورد روز جنایت گفت: «فردای روز جشن وقتی بچهها به مدرسه رفتند، بار دیگر با هم درگیر شدیم. بحث های شب گذشته بار دیگر بین من و همسرم سر باز کرد و هر دوی ما به شدت ناراحت بودیم. هنوز وسایل تولد و تزئینات جشن را از در و دیوار خانه جمع نکرده بودیم. در همان حین، من که عصبانی شده بودم، در یک لحظه بند یکی از بادکنکها را دور گردن همسرم پیچیدم و وقتی به خود آمدم که همسرم خفه شده بود و دیگر نفس نمیکشید.»
جاسازی جسد زیر تخت فرزندان
متهم ادامه داد: «من ترسیده بودم و می دانستم تا ساعتی دیگر بچههایم از مدرسه به خانه برمیگردند. خیلی هول شده بودم و میخواستم هر طور شده کاری کنم که بچههایم متوجه مرگ مادرشان نشوند. به همینخاطر جسد همسرم را زیر تخت بچهها پنهان کردم. وقتی آنها از مدرسه به خانه برگشتند، بلافاصله سراغ مادرشان را گرفتند. من هم به دروغ گفتم مادرشان قهر کرده و از خانه بیرون رفته است.»
متهم ادامه داد: «دو شبانهروز جسد لیلا زیر تخت بچههایم بود. اصلا نمیدانستم باید چه کار کنم. در دو شبانهروزی که جسد همسرم زیر تخت بود، بچههایم روی همان تخت میخوابیدند و تا صبح گریه میکردند و دلتنگ مادرشان بودند. روز سوم وقتی آنها به مدرسه رفتند، خودروی یکی از دوستانم را امانت گرفتم و جسد پتوپیچ را در صندوق عقب ماشین گذاشتم و به منطقهای در شرق تهران بردم و دفن کردم.»
به دنبال اعترافات این مرد، متهم به بازسازی صحنه جرم پرداخت و پروندهاش با صدور کیفرخواست به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد تا به جرم او رسیدگی شود. این در حالی است که اولیای دم برای متهم حکم قصاص خواستهاند.