اشک رضاشاه، عیاشی اشرف، برف بروجرد و سیل تجریش

روزنامه هفت صبح، مرتضي كليلي | با قاب تاريخ به ایران قدیم سفر و یادی از گذشته ميكنيم. در تهیه این مجموعه، از تصاویر كمتر ديده شدهاي استفاده شده که تماشاي آنها خالی از لطف نيست. عكسهايي از مشاهير تاريخ معاصر ايران، شهرهاي ايران، خودروهای نوستالژیک، عكسهاي فوتبالي و… براي ديدن تصاوير و شرح آن ادامه مطلب را بخوانيد.
قاب تاریخ 1
روايات نسبتاً زيادي درباره پهلوي اول- رضاخان قزاق- نقل شده است. ما كاری به خير و شرّش نداريم. وقتي او را به تبعيدگاه بردند، عصمت يكي از همسران- مادر شمس پهلوي- او را همراهي كرد و چون رضاخان درگذشت، ملكه عصمت به ايران بازگشت. فرصتي براي اينجانب پيش آمد كه با همسر رضاخان گفتوگويي بيپيرايه داشته باشم. يكي از پرسشهاي من از او اين بود كه آيا هيچگاه اشك شوهرش را ديده است. پس از لختي تامل چنين پاسخ داد:
در تبعيد كه بوديم، محمدرضا صفحه گرامافوني ضبط كرد و براي پدرش فرستاد كه: پدرجان ناراحت و نگران نباشيد، من با متفقين به توافق رسيدهام كه شما به ايران بازگرديد و ما زير سايهتان باشيم. رضاخان روزي سي، چهل بار بلكه بيشتر به اين صفحه گوش ميكرد. يك روز او پشتش به در و غرق در شنيدن صفحه و خيالات خود بود، وقتي متوجه ورود من شد، به سرعت اشكش را پاك كرد. دلدارياش دادم، او گفت: ببين عصمت! من خيلي براي ايران زحمت كشيدم و مملكت را چندين پله بالا آوردم.
با اين همه خدمت توقع داشتم وقتي سوار اتومبيل شدم تا به جنوب بروم، لااقل يك نفر جلوی ماشين بايستد و بگويد نميگذارم شاه ما را ببريد اما مردم دو طرف خيابان ايستاده بودند و برّ و برّ مرا نگاه ميكردند و هر و هر ميخنديدند. ملكه عصمت گفت البته رضاخان ميپنداشت مورد لطف خدا بوده است (بهقول خودش آيزكي!) پاسخ به ملكه عصمت را بيفايده و دور از انصاف ادبي ديدم. لذا سكوت كردم.(محمود سریزدی)
قاب تاریخ 2
عیاشی اشرف پهلوی در کارخانه مرسدس بنز؛ اشرف در جریان بازدید از کارخانه اتومبیلسازی مرسدس بنز آلمان، هنگام ملاقات با مالکان و مدیران کارخانه مشاهده میشود.
قاب نوستالژی 1
مرسدس بنز ۱۰۷ در یکی از خانههای تجریش در ساعت ۱۵ روز ۲۲ مرداد 1366 اینگونه گرفتار سیل و گلولای شد. این اتومبیل با توجه به چراغ جلوی گرد و سپر آن یک نمونه سفارش آمریکا است.
قاب تاریخ 3
کلماتی که بعد از نام ایران به ذهن میرسید؛ رژیم پهلوی در اوایل دهه 1350 ظاهر استوار و نیرومندی داشت ولی از درون خراب بود و بسان سد خاکی میماند که دیر یا زود در برابر فشار امواج دریا فرو میریخت. فساد، با ابعاد وحشتناکی در آن ریشه دوانده بود، انتقاد، نارضایی و سرخوردگی حتی در میان نخبگان سیاسی و دستاندرکاران اداره مملکت ظاهر شده بود.پرویز راجی، سفیر شاه در لندن، در گفتوگو با امیراصلان افشار میگوید: «… چرا هرجا، نام ایران به میان میآید، بلافاصله کلماتی مانند ساواک، شکنجه و فساد به دنبال آن گفته میشود. من از مشاهده این اوضاع احساس حقارت میکنم و نمیدانم تا چه حد در مقابل اینگونه انتقادها، میتوان خاموش بود.» (موسسه مطالعات تاریخ معاصر)
قاب نوستالژی 2
یک روز برفی در تهران - زمستان 1352
قاب نوستالژی 3
اتومبیل گرفتار در برف، درپی بارش برف سنگین در بروجرد لرستان - سال ۱۳۴۳