«آ» مثل آتش؛ «ه» مثل هورالعظیم

خاکستر بر میراث سبز، نگاهی به آتشسوزیهای ویرانگر جنگلها و تالابهای ایران
هفت صبح| در گرمای طاقتفرسای تابستان ۱۴۰۴، شعلههای بیرحم آتش بار دیگر به جان طبیعت ایران افتادهاند. از تالاب هورالعظیم در خوزستان که دودش آسمان نیمهغربی استان را تیره کرده تا جنگلهای کهنسال چهارباغ شاهرود که درختان چندصدسالهاش در غفلت گردشگران سوختند، زیستبوم ایران در محاصره فاجعهای خاموش است. این آتشسوزیها نهتنها خاکستر از جنگلها و مراتع بر جای میگذارند، بلکه زنگ خطری را برای آینده محیط زیست کشور به صدا درآوردهاند.
آتش بر جان تالاب هورالعظیم
صبح روز هفتم تیرماه ۱۴۰۴، آسمان نیمهغربی خوزستان زیر پردهای از دود غلیظ پنهان شده بود. بوی سوختگی پوشش گیاهی تالاب هورالعظیم، نفسهای ساکنان شهرهای بستان، سوسنگرد، هویزه و رفیع را به شماره انداخته بود. محمدجواد اشرفی، مدیرکل حفاظت محیط زیست خوزستان، در گفتوگویی رسانهای اعلام کرد که آتشسوزیهای متناوب در بخش عراقی این تالاب بینالمللی، که از سه تا چهار ماه پیش شدت گرفته، عامل اصلی این آلودگی است. شعلهها، عمدتاً در خاک عراق زبانه میکشند و به دلیل کاهش بارندگی در پاییز و زمستان گذشته، با سرعتی مهیب گسترش یافتهاند.
دود همسایه چشم را میسوزاند
هرچند آتشسوزیهای محدود در بخش ایرانی تالاب بهسرعت مهار شدهاند، اما دود ناشی از حریقهای گسترده در عراق، سلامت عمومی خوزستانیها را به خطر انداخته و ادارات شش شهرستان را به حالت دورکاری کشانده است.اشرفی از تلاشهای دیپلماتیک برای مهار این بحران سخن گفت.
مکاتبات و جلسات متعددی با مقامات عراقی برگزار شده و ایران پیشنهاد کمک برای اطفای حریق را مطرح کرده، اما هنوز پاسخی رسمی از سوی عراق دریافت نشده است. تالاب هورالعظیم، این میراث طبیعی ۱۱۹ هزار هکتاری که یکسوم آن در ایران و دوسوم در عراق قرار دارد، حالا در مرز فاجعهای زیستمحیطی ایستاده است. دود غلیظ، نهتنها آسمان خوزستان را تیره کرده، بلکه نگرانی از سرایت آتش به خاک ایران را در دلها زنده نگه داشته است.
آتش در چهارباغ شاهرود
تنها یک روز بعد، در هشتم تیرماه ۱۴۰۴، خبر دیگری از فاجعهای زیستمحیطی در منطقه چهارباغ شاهرود به گوش رسید. رئیس اداره منابع طبیعی شاهرود با تأسف اعلام کرد که چندین درخت اورس چندصدساله، این نگهبانان خاموش طبیعت، در آتش بیمبالاتی گردشگران سوختند.
حریق در محدوده حفاظتشده گرگان، از ساعت ۱۳ آغاز شد و تا ۱۸ عصر ادامه یافت. وزش باد شدید، شعلهها را در محدودهای ۸۰۰ متری گسترش داد و طبیعت بکر منطقه را به خاکستر تبدیل کرد. با حضور سریع نیروهای حفاظتی، همکاری دهیاری و شورای اسلامی روستای چهارباغ و مدیریت فرماندار، از تبدیل این حادثه به بحرانی بزرگتر جلوگیری شد.
درختهای چندصد ساله خاکستر شدند
زیان وارده به درختان کهنسال اورس، که هر یک روایتگر قرنها تاریخ طبیعتاند، جبرانناپذیر است. اکیپهای حفاظتی با تجهیزات کامل در محل ماندند تا از شعلهور شدن دوباره آتش در شب جلوگیری کنند.این دو حادثه، تنها بخشی از داستان دردناک آتشسوزیهایی است که در سال ۱۴۰۴ گریبان طبیعت ایران را گرفتهاند. اما این قصه، ریشههایی عمیقتر در گذشته دارد.
تابستان داغ 1403
بهار و تابستان ۱۴۰۳، جنگلها و مراتع استانهای زاگرسنشین و مناطقی چون خوزستان، کهگیلویه و بویراحمد، لرستان، ایلام، کردستان، کرمانشاه، گیلان، گلستان، فارس و سیستان و بلوچستان در آتش سوختند. درختان کهنسال زاگرس که روزگاری پناهگاه جانوران و مأمن طبیعت بودند، در شعلههای بیرحم از میان رفتند. کوششهای مردم بومی، نهادهای دولتی و سازمانهای مردمنهاد، اگرچه در برخی موارد آتش را پس از ساعتها یا روزها مهار کرد، اما زیانهای واردشده به زیستبوم، همچنان قلب طبیعتدوستان را به درد میآورد.
نگاهی به گذشته نشان میدهد که این فاجعه، پدیدهای تازه نیست. وحیده بهرامی، کارشناس جنگلداری، از وقوع ۱۴ هزار مورد آتشسوزی در جنگلهای ایران طی یک دهه گذشته خبر داده است. آمار سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری نیز حکایت از آن دارد که سالانه بهطور میانگین ۲۱ هزار هکتار از جنگلها و مراتع کشور در آتش میسوزد. سال ۱۴۰۱، با کاهش چشمگیر آتشسوزیها، بهعنوان سالی آرام برای طبیعت ایران ثبت شد، اما این آرامش دیری نپایید.
سال ۱۴۰۲ شاهد افزایش چشمگیر تعداد و گستردگی حریقها بود و حالا، در تابستان ۱۴۰۴، به نظر میرسد طبیعت ایران بار دیگر در آزمونی سخت قرار گرفته است.علل این آتشسوزیها، ترکیبی از عوامل طبیعی و انسانی است. خشکسالیهای پیاپی، گرمای طاقتفرسا، بیتوجهی در خاموش کردن آتش در طبیعت، رها کردن اشیای آتشزا و حتی آتش زدن کاه و کلش مزارع توسط کشاورزان، همگی دست به دست هم دادهاند تا زیستبوم ایران را به روزهای مبادا بکشانند. این فاجعه، دیگر نمیتواند تنها بهعنوان یک بلای طبیعی تلقی شود.
سهلانگاری شهروندان عاشق آتشبازی و جوجهکباب
به گفته کارشناسان، بخش بزرگی از این آتشسوزیها نتیجه سهلانگاری انسانهاست؛ از گردشگرانی که بیمبالاتیشان درختان کهنسال را به کام مرگ میکشاند تا سیاستهایی که در حفاظت از منابع طبیعی کاستی دارند.در این میان، تلاشهای مردمی و دولتی برای مهار آتش قابل تقدیر است، اما کافی نیست.
از خوزستان تا شاهرود، از زاگرس تا گلستان، طبیعت ایران فریاد کمک سر داده است. آیا این فریاد شنیده خواهد شد؟ یا باز هم باید شاهد سوختن میراث سبز کشور باشیم؟ پاسخ به این پرسش، نهتنها در دست مسئولان، بلکه در رفتار تکتک ما نهفته است. شاید زمان آن رسیده که با آگاهی و مسئولیتپذیری بیشتر، از این سرمایههای بیبدیل حفاظت کنیم، پیش از آنکه آخرین درخت در شعلههای بیرحم آتش به خاکستر بدل شود.