زور آزمایی «جنگ» با « روح و روان» آدمها

گزارش هفت صبح از ضرورت و نحوه رسیدن به آرامش در این ایام پر از درگیری
هفت صبح، حمیدرضا خالدی| «من میترسم... یعنی وقتی خونهام خراب شده نباید بترسم؟ جنگه... این وضعیت زندگی و خونه منه.....» اینها را زن جوانی با گریه و بغض میگوید که در یکی از حملات نیروهای رژیم صهیونیستی، خانهاش در میدان شش نارمک کاملا تخریب شده است.
دوربین گوشیاش را میچرخاند تا صحت گفتههایش را نشان دهد و در همان حال ادامه میدهد: « دست خودم نیست ... اون شب وقتی خانه همسایه را زدند، یک جنازه به داخل خانه ما پرتاب شد. تا عمر دارم آن صحنهها جلوی چشمم خواهد بود». این روزها فضای مجازی پر است از صحنههایی از این دست. فیلمها و کلیپها و عکسهایی از زخمیها و شهیدان حملات اخیر جنگ بین ایران و رژیم صهیونیستی اسرائیل.
زخمیها و شهیدانی از بین هموطنانی که محل زندگی و کارشان موشک و بمب باران شده تا مجروحان و فوتیهای حمله به مراکز درمانی و حتی نیروها و تیمهای اورژانس و هلال احمر. شهیدان و مجروحانی از سرتاسر کشور. از تبریز و اهواز و اصفهان گرفته تا رشت و ایلام و مشهد.
گرچه حملات همچنان ادامه دارد. روزی نیست که مردم بسیاری از شهرهای کشور از جمله تبریز و بخصوص تهران با صدای غرش پدافند یا صدای وزوز پهپادها و یا سوت موشک و هواپیماهای دشمن، که این روزها حکم صدای آژیر اعلام خطر را دارد، دوباره تکرار کنند، «باز حمله کردند....، خدا بخیر کند.»
ترسی که کوچک و بزرگ نمی شناسد
مریم مادری است که دختر کوچکش به خاطر انفجاری که چندی قبل در نزدیک منزلشان در خیابان حجت دوست بلوار کشاورز رخ داده، به شدت وحشت زده شده و از ترس حتی حاضر نیست از خانه خارج شود. وی در این زمینه می گوید: چند روز قبل ساختمان یک خوابگاه را در نزدیکی خانه ما زدند... حتما خبرش را شنیده اید.
آن زمان دخترم که 6 سالش هست، خواب بود. صدا و شدت انفجار به حدی شدید بود که دخترم با وحشت از خواب پرید و شروع به جیغ زدن کرد. 20 دقیقه ای طول کشید تا توانستیم آرامش کنیم. آنهم در شرایطی که خودم هم به شدت ترسیده بودم و داشتم سکته میکردم. مکثی میکند. پلکهایش میپرد اما سعی میکند آن را مخفی کند. انگار در حال مرور خاطرات تلخ آن ساعتهاست و دنبال جملاتی میگردد برای تشریح آنچه بر او و خانوادهاش رفته است.
بالاخره لب به سخن باز میکند و ادامه میدهد: الان چند شب است که دخترم از ترس تکرار آن لحظات، چندین بار از خواب میپرد. یا وقتی پدافند شروع به کار میکند دخترم دوباره شروع میکند به جیغ زدن... با مرکز مشاوره بهزیستی به صورت تلفنی تماس گرفتم و آنها راهنماییام کردند که در چنین شرایطی چه باید کرد و چطور خودم و دخترم را آرام کنم. خدا رو شکر... حالا کمی آرامتر هستیم.
نفسی چاق میکند و دوباره بعد از چند ثانیه ادامه میدهد: وقتی جنگ ایران و عراق جریان داشت من بچه بودم. برای همین با جنگ بیگانه نیستم. از طرفی درک میکنم که اینها جزو لاینفک هر جنگی است. ولی به هر حال دست خود آدم که نیست. وقتی صداهایی چنین وحشتناک را میشنوید؛ وقتی اینهمه فیلم و کلیپ را در مورد خسارتها و اخبار ناخوشایند جنگ این روزها میشنوید... خواه ناخواه ترس در دلتان رخنه میکند و مثل خیلیها با خودتان میگویید؛ خدا به خیر کند....
اینها تنها چند روایت کوتاه از وضعیتی است که ممکن است بسیاری از ما با آن درگیر باشیم. صحنههایی خشن و روی کریه جنگ که همانطور که مریم تاکید داشت؛ جزو لاینفک هر کارزاری است. صحنههایی که این سوال را برای هر شهروندی مطرح میکند که در چنین روزها و ایامی مردم درگیر جنگ چطور باید روزها را زیر حملات دشمن سپری کنند؟ کارکنند، زندگی کنند و در عین حال استرس و تبعات روحی و روانی جنگ را برای خود و خانوادهشان به حداقل برسانند.
لزوم «پذیرش» واقعیتی به نام جنگ
دکتر ناصر قاسم زاده، روانشناس اما معتقد است که اگر میخواهیم به سلامت از این برهه عبور کنیم و در عین حال استرس کمتر و آرامش بیشتری داشته باشیم، قبل از هر چیز باید ماهیت جنگ و شرایط کنونی کشور را درک کرده و بپذیریم. وی در گفت و گو با «هفت صبح» میگوید: چه بخواهیم و چه نخواهیم یابد قبول کنیم که در شرایط جنگی قرار داریم. پذیرش این واقعیت اولین گام در کنترل اضطراب است. دلیل آنهم واضح است.
چون تا وقتی که انسان از شوک اولیه حمله خارج نشود، نمی تواند به آرامش برسد. وی با ذکر اینکه «شوک» ناشی از وقوع هر جنگی طبیعی است می گوید: ولی نباید از یاد ببرید که شمار زیادی از افراد در جنگ های مختلف درست مثل شما در سراسر جهان شوکه شده اند. اما چاره چیست؟
جنگی رخ داده و باید راهی برای ادامه بقا - آنهم در آرامش - پیدا کنیم. قاسم زاده معتقد است که یافتن هدفی خاص میتواند به ما کمک کند تا در چنین مواقعی زندگیمان معنا دارتر شود. وی در این زمینه میگوید:وقتی بهانههای خوبی برای رنگ دادن به زندگی داشته باشیم به همان نسبت در زمان مواجهه با شرایط سخت جنگی به جای دلسرد شدن، میتوانیم به دنبال درک اهداف شخصی خودمان باشیم.
این روانشناس البته معتقد است که نباید از آموزش تکنیکهای مواجهه با تاثیر رخدادهای جنگی در زندگی نیزغافل ماند. قاسم زاده در توضیح این ادعای خود میگوید: طبیعتا آموزش مهارتهایی مانند مدیریت استرس، حل مسئله، و تکنیکهای آرامسازی به هموطنان کمک خواهد کرد تا بهتر با فشارهای روانی جنگ مقابله کنند. برای مثال میتوان به آنها آموزش داد که چگونه به جای منفی نگری و منفی بافی از شرایط کنونی، به مغز بیاموزیم که مثبت نگر باشد.
اخباری به مثابه چاقوی برنده
قاسم زاده همچنین مدعی است که اخبار و اطلاعات میتواند مانند لبه یک تیغ هم باعث آرامش شود و هم استرسها را تشدید کند.وی در این مورد نیز میگوید: مهم این است که اخبار را از چه منابعی دریافت کنیم. مسلما اگر اخبارمربوط به جنگ را از منابع معتبرآن در یافت کنیم بسیار بهتر و منطقی تر از زمانی است که اخبار ضد و نقیض را از منابع غیررسمی و فضای مجازی بگیریم. به بیانی نباید از یاد برد که محدودسازی مواجهه با اطلاعات جنگی،. انتشار و دریافت اخبار نادرست یا شایعات نیز میتواند ترس و نگرانی را افزایش دهد.
این روانشناس وی تعامل ها و ارتباطات دوستانه و خانوادگی را از دیگر انگیزههایی میداند که میتواند فرد را از استرس دورکند. وی با بیان اینکه حفظ ارتباطات انسانی و ارتباط مستمر با خانواده، دوستان و همسایگان، نقش مهمی در کاهش استرس و آرامش بخشی در جامعه داشته و دارد میگوید: این موضوع در زمان جنگ نمود بسیار بیشتری دارد. حالا این ارتباطات میتواند به صورت حضوری یا از طریق تماسهای تلفنی یا مجازی باشد.
بنابراین روانشناسان توصیه میکنند تا در بحران هایی مانند زمان بروز جنگ ارتباطات خود را با سایرین تقویت کنید. این مسئله بسیار مهم است. به عنوان نمونه همین صحبت کردن در شرایط سخت باعث میشود تا شما افکار و احساسات خود را با دیگران به اشتراک بگذارید و در مقابل حمایت دریافت کنید. قاسم زاده در نهایت معتقد است که بعد از پذیرش، باید شهروندان خودشان را با شرایط جنگی «تطبیق» دهند ضمن آنکه نباید در کنار همه این موارد از دریافت کمک های تخصصی مشاوره ای و روانشناسی غافل ماند.