روانشناسی زرد | هجوم روانشناسان قلابی به اینستاگرام

بیش از 10 هزار صفحه روانشناسی توسط افرادی اداره میشود که تخصص لازم یا پروانه فعالیت ندارند
هفت صبح، شاهرخ فتورهچی | تهران، بهار ۱۴۰۴: صدای نوتیف گوشی در سکوت صبحگاهی، خبری تلخ را فریاد زد: «آقای کارگردان به زندگی خود پایان داد». چند ساعت بعد، در میان هیاهوی اینستاگرام، جملاتی چشمک زدند: «با سه گام ساده، آرامش را به زندگی دعوت کنید!». این تقابل گزنده، تصویری تمامنما از جامعهای ملتهب را پیش چشم میگشاید؛ از یک سو، سایه شوم قتل و خشونتهای بیرحمانه و از سوی دیگر، بازار داغ وعدههای فریبنده روانشناسی زرد که گویی برای التیام زخمهای عمیق این روزگار، مُسکنهای فوری و بیخاصیت تجویز میکنند. این گزارش، روایتی است از تراژدی قتلها و خودکشیهایی که قلبهایمان را به درد میآورند و جولانگاه سودجویانی که با تکیه بر فناوری و مطالب زرد، بر این جراحات نمک میپاشند.
قتلهایی که در حافظه جمعی حک شدند
هنوز صدای ضجههای «رومینا اشرفی»، دختر ۱۴ سالهای که در خرداد ۱۳۹۹ قربانی تعصب کور پدر شد، در گوشها میپیچد. لبخند معصومانهاش در کنار تیتر تلخ «قتل ناموسی»، سند جنایتی هولناک است. یک سال بعد، اهواز شاهد فاجعهای دیگر بود؛ «مونا حیدری» ۱۷ ساله به دست همسرش به شکلی فجیع به قتل رسید و قاتل، با سری بریده در خیابانهای شهر جولان داد. تصویر آن صحنه تکاندهنده، خشم و انزجار عمومی را برانگیخت.
پیش از آن نیز، در سال ۱۳۹۶، «صادق برمکی»، جوان ۱۹ ساله مهابادی، با بیرحمی دوستانش به کام مرگ فرستاده شد و قاتلان، بیشرمانه از جنایت خود سلفی گرفتند. گویی این سریال تلخ پایانی ندارد. در سال ۱۴۰۲، خبر قتل فجیع «داریوش مهرجویی»، کارگردان نامآشنا و همسرش «وحیده محمدیفر»، نشان داد که خشونت، حریم امن خانه اهالی فرهنگ را نیز درنوردیده است. و در زمستان سال گذشته، خبر قتل شوهر یک بلاگر دزفولی به دست او و همدستش، بار دیگر جامعه را در بهت و حیرت فرو برد. هر سال، گویا باید یک قتل جنجالی، فضای مجازی را تسخیر کند و زخمی تازه بر دلهایمان بنشاند.
خودکشی؛ فریاد خاموش ناامیدی
اما خشونت همیشه بیرونی نیست؛ گاه در سکوت و انزوا، جان خود فرد را نشانه میگیرد. فروردین ۱۴۰۴، «حامد صفایی»، کارگردان جوان برنامه «عصر جدید»، با انتشار پستی از فشارهای روانی و احساس بنبست نوشت. ساعاتی بعد، خبر خودکشیاش همچون پتکی بر سرمان فرود آمد. چند روز بعد، «کامران محمدخانی»، کتابفروش جوان باغ کتاب تهران در توئیتی از مشکلاتش و یأس سخن گفت.
فردای آن روز، او نیز دیگر در میان ما نبود. این اخبار ناگوار، همچون آواری بر روح و روانمان سنگینی میکنند. وقتی فعالان عرصه فرهنگ و هنر به چنین نقطهای از استیصال میرسند، گویی بذر ناامیدی در تمام ارکان جامعه ریشه دوانده است. رئیس مرکز مشاوره دانشگاه علوم پزشکی ایران هشدار میدهد که در سال ۱۴۰۱، بیش از ۶ هزار نفر در ایران به دلیل خودکشی جان باختند؛ رقمی تکاندهنده که به معنای از دست دادن ۱۷ جان شیرین در هر روز است.
چرا در گرداب خشم و ناامیدی گرفتاریم؟
کارشناسان برای این وضعیت، چهار عامل کلیدی را برمیشمارند: فشار طاقتفرسای اقتصادی که تعادل میان درآمد و هزینه را برهم زده، بیاعتمادی عمیق اجتماعی که افراد را تنها و بی پناه ساخته، تاثیر مخرب شبکههای اجتماعی که با بازنشر بیمحابای تصاویر و ویدیوهای خشونتآمیز، قبح قتل و خودکشی را میشکنند، و کمبود فاحش خدمات روانشناختی که مراجعه به متخصصان را برای بسیاری سخت و یا شاید در برخی موارد غیرممکن ساخته است.
این خلأ، بستری مناسب برای رشد قارچگونه روانشناسی زرد فراهم کرده است. کافی است در اینستاگرام هشتگ «سلامت روان» را جستوجو کنید تا با انبوهی از صفحات مشاوران و کوچ لایف و... مواجه شوید که با رنگهای شاد و فونتهای جذاب؛ وعدههای دروغین و شعارهای انگیزشی میدهند: «افسردگی را در سه گام نابود کنید!» یا «با قانون جذب، میلیاردر شوید!».
رئیس سازمان نظام روانشناسی هشدار میدهد که از ۱۲ هزار صفحه فعال در این حوزه تنها ۱۵ درصد مجوز رسمی دارند. این بدان معناست که بیش از ۱۰ هزار صفحه توسط افرادی اداره میشوند که نه تخصص کافی دارند و نه پروانه فعالیت معتبر. نکته نگرانکنندهتر، نقش فزاینده هوش مصنوعی در این سودجویی است. بر اساس گزارشها، نزدیک به نیمی از محتوای روانشناسی زرد در شبکههای اجتماعی با بهرهگیری از ابزارهای هوش مصنوعی تولید میشود. این فناوری به افراد بیتجربه امکان میدهد تا با چند کلیک ساده، جملاتی بهظاهر عمیق و تخصصی را از منابع نامعتبر یا پاسخهای تولیدشده توسط هوش مصنوعی به عاریت گرفته و در قالب محتواهایی جذاب منتشر کنند.
هوش مصنوعی، با سرعت و سهولتی که ارائه میدهد، به ابزاری قدرتمند برای فریبکاری تبدیل شده است؛ کافی است یک کپشن فریبنده بنویسند: «این ۵ جمله جادویی را تکرار کنید تا به آرامش برسید!» و لینک یک کارگاه آنلاین با هزینه گزاف را در زیر آن قرار دهند. خطر اینجاست که این وعدههای پوچ و فوری، گاهی افراد نیازمند را از درمانهای علمی و دارویی واقعی دور میکنند.
وقتی این نسخههای زرد کارساز نیستند، حس شکست و ناامیدی عمیقتر شده و خطر خودکشی یا بروز رفتارهای خشونتآمیز افزایش مییابد. هوش مصنوعی، که میتواند ابزاری برای آموزش و آگاهیبخشی باشد، در دستان سودجویان روانشناسی زرد به سلاحی برای کسب منفعت مالی تبدیل شده است و این، زنگ خطری جدی برای سلامت روان جامعه محسوب میشود.
قانون هست، اما کجاست؟
قانون مصوب سال ۱۳۸۲، ارائه خدمات مشاوره بدون داشتن پروانه اشتغال را جرم تلقی کرده و مجازات تا دو سال حبس را برای متخلفان در نظر گرفته است. اما در فضای افسارگسیخته مجازی، این قانون به مثابه کاغذی پاره عمل میکند. یک صفحه امروز مسدود میشود و فردا با نامی جدید و محتوایی مشابه بازمیگردد.
چه باید کرد؟
برای فرونشاندن این آتش سوزان، گامهایی عملی باید برداشته شود: ایجاد سامانههای پیشگیری از خشونت با پاسخگویی ۲۴ ساعته، راهاندازی سامانه نوبتدهی یارانهای برای دسترسی آسان به روانشناسان مجاز، گنجاندن دروس سلامت روان در برنامههای آموزشی مدارس، اجرای کمپین آگاهیبخش در فضاهای عمومی و مجازی. این اقدامات، میتوانند روزنهای از امید در این تاریکی باشند.
رسانهها اگر صرفاً به بازنشر تصاویر و ویدئوهای خشونتآمیز بپردازند، ناخواسته به تریبونی برای ترویج خشونت تبدیل میشوند. اما اگر به ریشههای این معضلات بپردازند و با متخصصان به گفتوگو بنشینند، میتوانند مسیر روشنگری را هموار سازند. سینما و تئاتر نیز میتوانند داستان خشونت را روایت کنند، اما باید در کنار آن، روزنههای امید و راهکارهای ترمیم را نیز به تصویر بکشند. مستند تحسینشده «خط باریک قرمز» نمونهای موفق از این دست است که در آن، نوجوانان آسیبدیده از خشونت، خشم و انزجار خود را بر صحنه تئاتر تخلیه میکنند، نه در خیابانهای شهر.
جولانگاه مدعیان بیصلاحیت در بازارآشفتهسلامت روانآنلاین
در ادامه روند روبهرشد نگرانیها پیرامون فعالیتهای غیرمجاز در حوزه روانشناسی آنلاین، گزارشهای اخیر سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور، ابعاد تکاندهندهای از این بحران را آشکار میسازد. بر اساس این گزارشها، حدود ۱۲ هزار صفحه در فضای مجازی به صورت غیرقانونی به ارائه خدمات روانشناسی و مشاوره مبادرت میورزند. این صفحات که گردانندگان آنها فاقد تحصیلات تخصصی و مجوز رسمی فعالیت هستند، به عنوان بزرگترین چالش پیش روی سلامت روانی جامعه قد علم کردهاند.
نگرانکنندهتر آنکه، از این تعداد، ۴ هزار صفحه به طور کامل جعلی بوده و افراد سودجو با معرفی خود به عنوان روانشناس و مشاور، در پی جلب توجه و کسب درآمد از طریق شیوههای غیراخلاقی هستند. این مدعیان دروغین، بدون داشتن هیچگونه پشتوانه علمی و تخصصی، با ارائه مشاورههای نادرست و بعضاً آسیبزا، سلامت روان مخاطبان خود را به خطر میاندازند. در اقدامی بیسابقه و در راستای مقابله با این پدیده شوم، سازمان نظام روانشناسی در آذرماه سال گذشته (۱۴۰۳) با همکاری پلیس فتا، فهرستی از ۲۵۰روانشناسنمای مشهور که بدون مجوز قانونی فعالیت میکردند را منتشر کرد.
این اقدام بار دیگر بر ضرورت نظارت دقیق بر فعالیتهای این حوزه تاکید میکند. سازمان نظام روانشناسی کشور با انتشار این فهرست و اطلاعیههای پی در پی، به عموم مردم هشدار داده است که دریافت خدمات مشاوره روانشناسی باید صرفاً از طریق متخصصان دارای پروانه اشتغال رسمی صورت پذیرد. این سازمان یادآور شده است که بر اساس قوانین موجود، ارائه خدمات مشاوره بدون داشتن مجوز قانونی، جرم محسوب میشود و پیگرد قانونی در پی خواهد داشت.