
هفت صبح، حمیدرضا خالدی| یونسکو، سنت پخت «سَمَنَک/سومانک» یا همان سمنو در تاجیکستان را بهعنوان میراث فرهنگی ناملموس بشریت به ثبت رساند. این خوراک سنتی که از جوانه گندم بهدست میآید، نماد زایش دوباره طبیعت، برکت، امید و پیوندهای اجتماعی در فرهنگ مردم منطقه است. این تصمیم در حالی گرفته شد که سمنوپزی یک آیین فرهنگی مشترک در گستره وسیع حوزه نوروز، از جمله ایران، افغانستان و ازبکستان است.این رخداد در بیستمین جلسه کمیته بیندولتی حفاظت از میراث فرهنگی ناملموس یونسکو اتفاق افتاده که از ۱۷ تا ۲۲ آذر(۸ تا ۱۳دسامبر) در دهلینو، پایتخت هند، برگزار شد. در این اجلاس، ۶۷ پرونده از ۷۷ کشور برای ثبت جهانی مورد بررسی قرار گرفت.
یونسکو در گزارش خود تاکید کرده است که ثبت این آیین به معنای تایید ارزش فرهنگی نسخه تاجیکی این سنت است. همچنین این نهاد میافزاید که سمنو در تاجیکستان نهتنها یک غذای سنتی محسوب میشود، بلکه بخشی از هویت فرهنگی و میراث معنوی مردم این کشور است و نقش مهمی در تقویت مشارکت اجتماعی، انتقال دانش بومی و حفظ آیینهای نوروزی دارد.
آیینی به قدمت هزاران سال
تاریخچه سمنو در ایران باستان، به بیش از سه هزار سال میرسد. سمنو ابتدا در سرزمینهای فلات ایران بهعنوان یک غذای سنتی و با طبعی گرم که یک غذای معجزهآسا نامیده میشد؛ مرسوم بود. در گذشته، بیشتر ایرانیها کشاورز بوده و بیشتر مراسمها و آیینهایی که برگزار میکردند برای داشتن فراوانی نعمتها و محصولات بوده است. معمولا کشاورزان پس از برداشت محصولات، به برگزاری آیینهای موردنظر روی آورده تا شکرگزار محصولات برداشت شده باشند. یکی از این آیینهای سنتی و کهن ایرانی، سمنوپزان است. بعد از آن نیز پیشینیان گذاشتن سمنو در سفره هفتسین را نماد قدرت و برکت میدانستند.
سنت دیرینه، فرایند تهیه سمنو ساعتها زمان نیاز دارد و معمولا زنان نقش اصلی را در آمادهسازی، نظارت و هم زدن دیگ بزرگ سمنو برعهده دارند. این آیین معمولا در شبهای نزدیک به نوروز برگزار میشود و همراه با شعرخوانی، سرودهای محلی، موسیقی و گردهمایی خانوادگی است. گرچه در ایران در مناسبتهای مذهبی و شهادت برخی از ائمه نیز بنا برسنت، سمنو پزان برپا میشود.
نقدهای منتقدان
اما این رخداد باعث شده تا موجی از انتقادها از سوی شهروندان و رسانه ها علیه وزارت میراث فرهنگی و گردشگری به راه بیفتد. منقدان معتقدند که نباید «سمنو» که میراث چند هزار ساله ایرانیان است و تاریخ پیدایش آن به قبل از اسلام، (یعنی زمانیکه تاجیکستان، هنوز جزئی از قلمرو جغرافیایی ایران بزرگ بود) میرسد، به این سادگی به نام کشوری دیگر ثبت شود.
گروهی دیگر از منتقدان میگویند؛ مسئله اصلی این است که یونسکو نه اصالت تاریخی، بلکه جامعه زنده مجری و فعالیت امروز را ملاک قرار میدهد. یعنی کشوری که بتواند نشان دهد این آیین بهصورت فعال، آیینی و جمعی در آن جریان دارد، میتواند آن را ثبت کند، حتی اگر ریشهاش در جای دیگری باشد.
آنها معتقدند اینکه ایران سنت سمنو پزان را دارد اما از نمایش آن عاجز است، نشانهای از انفعال دست اندرکاران این امر در داخل کشور است. درمقابل، تاجیکستان مراسم «سمنکپزان» را با همکاری جامعه محلی، جشنهای شهری، مستندات تصویری و پرونده پژوهشی کامل به یونسکو ارائه میکند. در چنین شرایطی طبیعی است که این کشور موفق به ثبت آن شود و ایران خیر. رویه و الگویی که در بسیاری از پروندهها تکرار شده است.
با این حال گروهی دیگر معتقدند که ریشه این چالش فقط دولت و وزارت میراث فرهنگی نیست؛ بلکه بخشی از آن نیز به شکاف بین جامعه ایرانی و آیینهایش برمیگردد. به اعتقاد آنها روند پرشتاب شهرنشینی و مدرنشدن، بسیاری از سنتها را از زندگی روزمره دور کرده است. در عین حال، نسل جدید کمتر با آیینهای محلی ارتباط دارد، بسیاری از مراسمها به شکل محدود و کمنمایش باقی ماندهاند و بخش عمدهای از سنتهای نوروزی یا آیینهای فصلی به حاشیه رانده شدهاند.
تلاش ما، تلاش کشورهای همسایه
درحالیکه در ایران بسیاری از آیینهای باستانی مانند چهارشنبهسوری، در نبود مدیریت فرهنگی، به جای آنکه تبدیل به جشنهای ملی مدرن و امن شوند، بهمرور از شکل آیینی خارج شده و به مسئلهای امنیتی یا یک هیجان بیهویت تبدیل شدهاند کشورهای همسایه دقیقا نقطه مقابل ایران رفتار میکنند.
به عنوان مثال کشورهای آذربایجان و ترکیه سالهاست که پروژهای گسترده برای ساخت هویت طراحی کردهاند و بهطور سیستماتیک هر آیین، موسیقی، خوراک یا نمادی را که میتواند در این روایت جا بگیرد، ثبت میکنند، حتی اگر ریشه آن در جغرافیای فرهنگی ایران باشد! عربستان و امارات نیز با بودجههای سنگینی برای برندینگ فرهنگی، کوچکترین سنتها را ثبت و جهانی میکنند. در مقابل اینهمه فعالیت اما، ایران یکی از کمتحرکترین کشورهای منطقه در حوزه میراث ناملموس است.
ثبت سبک استاد بهزاد به نام افغانستان
اما «سمنو» تنها میراث ثبت شده ایرانی نبود که به نام یکی از کشورهای همسایه زده شد. در همین جلسه همچنین «سبک کمالالدین بهزاد» نیز به نام افغانستان ثبت جهانی شد. ایران نگارگری یا نقاشی ایرانی را سال ۱۳۹۹ در فهرست میراث ناملموس یونسکو ثبت کرده بود، اما اقدام افغانستان برای ثبت مینیاتور به سبک کمالالدین بهزاد با واکنش و حساسیت افکار عمومی در داخل کشور مواجه شد. حتی پیش از این علیرضا ایزدی، مدیرکل دفتر ثبت آثار تاریخی و حفظ و احیای میراث معنوی و طبیعی وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی در واکنش به این اتفاق، گفته بود: «اگر افغانستان بخواهد مکتبی را تحت عنوان «مکتب بهزاد هرات»، ثبت کند، باید بیاید با ما بنشیند و رضایت ایران را بگیرد.»
سرمهای که به نام عربها زده شد
اما باز هم این پایان ماجرا نیست. علاوهبر این، در این دوره از اجلاس یونسکو، کشورهای سوریه، عراق، اردن، لیبی، عمان، فلسطین، عربستان، تونس و امارات متحده عربی نیز در پروندهای مشترک «سرمه عربی» را به نام خود ثبت کردند. آنهم درحالی است که تهیه سرمه و استفاده از آن در ایران نیز از صدها و بلکه هزاران سال پیش بسیار رایج بوده است.
در این پرونده که با عنوان «سرمه عربی» در یونسکو ثبت شده، آمده است: «سرمه هم یک هنر و هم یک رسم اجتماعی است که بخش جداییناپذیری از سبک زندگی قبایل بادیهنشین و عشایری و همچنین جوامع روستایی، مردابی و ماهیگیری در منطقه عرب است.
ثبت این عناصر به نام کشورهای دیگر درحالی که حوزه و خاستگاه مشترک با ایران دارند، با حساسیتها و واکنش افکار عمومی در ایران مواجه شده است. با این وجود، مقامات وزارت میراث فرهنگی تاکید دارند «برای عناصری که در یک حوزه تمدنی گسترده شکل گرفتهاند در شرایط امروز نمیتوان «مالکیت مطلق» تعریف کرد و کنوانسیون ۲۰۰۳ یونسکو، موضوع مالکیت را برای شاخصهای میراث ناملموس، مطرح نمیکند.»
اولین دفاعیه
اولین واکنش رسمی در این مورد را علی دارابی قائممقام وزیر و معاون میراث فرهنگی کشور و رئیس شورای حکام مرکز مطالعات منطقهای پاسداری از میراث فرهنگی ناملموس در آسیای غربی و مرکزی داشت که در پاسخ به این انتقادها گفته است؛ «سبک نگارگری بهزاد» از سوی افغانستان به صورت پروندهای تکملیتی در فهرست میراث فرهنگی ناملموس یونسکو ثبت شد. این ثبت بر یک سبک خاص از نگارگری، که نام خود را از کمالالدین بهزاد، گرفته است، تمرکز دارد.
این سبک که ریشه در مکتب هرات دارد، به دلیل تکنیکها، نوع استفاده از پرسپکتیو و رنگآمیزی متمایز بهزاد شناخته شده است. لذا ثبت افغانستان، یک ثبت جزئی و تخصصی از «مکتب یا سبک هنری خاص» است که به نام یک استاد برجسته و مکتب شناخته شده هرات (که اکنون در افغانستان است) گره خورده است.بنابراین ماهیت ثبت، متفاوت است.
وی با ذکر اینکه این دو ثبت با یکدیگر تناقضی ندارند و بلکه مکمل یکدیگر هستند مدعی است: یونسکو بارها عناصر میراث فرهنگی ناملموس را بر اساس سبکها، مکاتب و زیرمجموعههای مختلف، حتی در یک منطقه فرهنگی مشترک، به ثبت رسانده است. همانطور که «ردیف موسیقی سنتی ایرانی» ثبت شده، ثبت یک «سبک خاص» موسیقی در یک کشور همسایه امکانپذیر است.
دارابی در بین سخنان خود گفته که ثبت یک جزء از این میراث توسط یکی از وارثان، به معنای سلب مالکیت از دیگران نیست، بلکه به رسمیت شناختن نقش آن وارث در حفظ و ترویج آن بخش خاص است. ثبت این سبک به نام افغانستان، به رسمیت شناختن میراث مکتب هرات و نقش آن در حفظ و تداوم این سنت در آن کشور است. این موضوع به هیچ وجه به معنای انکار خاستگاههای اولیه نگارگری در ایران یا نقش مکاتب مهم دیگر (مانند تبریز، اصفهان یا شیراز) نیست.
وزارت میراث فرهنگی: اهمالی صورت نگرفته است
سیما حدادی، رئیس اداره ثبت و پاسداری از میراثفرهنگی ناملموس نیز مانند دارابی مدعی است که ثبت «سمنو» و یا «سبک استاد بهزاد» اصلا ربطی به کم کاری وزارت میراث فرهنگی و گردشگری ندارد. وی در گفتوگو با «هفتصبح» توضیح میدهد: نقدهایی که مطرح میشود غیرکارشناسی و غیرمنصفانه است. مثلا در مورد ثبت سمنو توسط تاجیکستان یک نکته ظریف وجود دارد. اینکه خود سمنو پیش از این در قالب یکی از اجزای پرونده «نوروز» توسط ایران به ثبت رسیده است. پروندهای که به طورمشترک با 13 کشور که در آنها آیینهای نوروزی برگزار میشود، به ثبت رسیده است. چیزی که الان توسط تاجیکستان به ثبت رسیده، فرهنگ ومراسمهای پیرامونی و شیوه تهیه سمنو است و نه خود آن.
وی در مورد پرونده ثبت «سبک استاد بهزاد» نیز میگوید: در این مورد هم افغانستان میگوید استاد بهزاد در هرات متولد شده و بخشی از زندگیاش را در آنجا سپری کرده است و به همین خاطر فقط «سبک» وی که شاخهای از مینیاتور میشود را ثبت کرده است وگرنه پیش از این ما، پرونده هنر مینیاتور را به نام ایران ثبت کردهایم.
وی در پاسخ به نقدهایی که میراث فرهنگی را متهم به کم کاری میکنند، با ذکر اینکه ایران در سال ۲۰۰۶، به عنوان چهلمین عضو، به کنوانسیون پاسداری از میراث ناملموس پیوسته است، میگوید: در این رویه، هر کشور میتواند سالی یک پرونده ملی و سال بعد یک پرونده مشترک با سایر کشورها داشته باشد و به همین ترتیب این سیکل ادامه پیدا میکند. در همین زمینه و با تلاشهای صورت گرفته تاکنون 27 اثرناملموس ایران به ثبت یونسکو رسیده است که از این حیث در جایگاه چهارم جهان قرار داریم. یعنی بعد از چین با 45 اثر، ترکیه با 33 اثر و فرانسه با 30 اثر، ایران با 27 اثر قرار دارد.
حدادی با اشاره به تغییر گفتمان و سیاستها برای تعامل با کشورهای همسایه میگوید: طی سالهای اخیر، خوشبختانه دیپلماسی ما تغییر کرده و تعاملات بسیار خوبی در زمینه ثبت مشترک میراثهای ناملموس داشته و داریم. تعاملهایی که منجر به ثبت رخدادهایی مانند جشن مهرگان با تاجیکستان یا ثبت نوروز. آن زمانی که ما نوروز را ثبت کردیم بسیاری از کشورهای همسایه از جمله تاجیکستان از ما خواستند تا دراین پرونده مشارکت داشته باشند و ما هم موافقت کردیم. در واقع این رویه یک مسئله عادی است.
رئیس اداره ثبت و پاسداری از میراثفرهنگی ناملموس تاکید میکند: نکتهای که فراموش میشود این است که هدف از ثبت پروندههای میراث ناملموس ایجاد صلح و گفتوگوی فرهنگی است. اصلا در این رویه، خواستها و قدمت، نزد یونسکو جایگاهی نداشته و در ثبت آثار تاثیری ندارد. مثلا همانطور که میدانید «عود» یکی از سازهای بسیار موثر در کشورهای عربی است و سابقهای تاریخی در این کشورها دارد.
با این حال این ساز هم اینک به نام« ایران و سوریه» ثبت شده است. با این حساب باید کشورهای عربی هم اعتراض کنند که چرا این ساز به نام ما و سوریه ثبت شده است! این تلاشها ادامه دارد و برای جلسه آذرماه سال آینده نیز 3 پرونده جدید را ارسال کردهایم تا بررسی شود. بنابراین عملکرد ایران در این مورد کاملا قابل دفاع است.


