کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۶۳۷۱۸۶
تاریخ خبر:

اعتراف هرنان کرسپو: می‌خواهم به ایتالیا برگردم

اعتراف هرنان کرسپو: می‌خواهم به ایتالیا برگردم

ستاره سابق تیم ملی آرژانتین و باشگاه‌های پارما، میلان و اینتر اعتراف کرد که می‌خواهد به ایتالیا برگردد، اما به عنوان مربی.

به گزارش هفت‌ورزشی، رسیدن لائوتارو مارتینس به رکورد گل‌های من در تیم ملی آرژانتین (۳۵ گل) در من احساسی دوگانه برانگیخته است: شادی برای ال‌تورو که هر روز بیش‌تر به مهاجمی بی‌رحم و حیاتی برای تیم ملی تبدیل می‌شود، و اندوهی لطیف، چون، به گفته‌ی هرنان کرسپو «زمان می‌گذرد، از پنجاه سالگی گذشته‌ام، موهایم سپید شده و وقتی با شاگردانم در سائوپائولو فوتبال بازی می‌کنم، دیگر آن کارهایی را که روزگاری می‌کردم نمی‌توانم تکرار کنم. اما حالا چیز دیگری دارم که ذهنم را پر کرده: روی نیمکت یکی از بزرگ‌ترین تیم‌های فوتبال برزیل، یعنی سائوپائولو، نشسته‌ام و تمام انرژی‌ام را وقف بازگرداندن این باشگاه به روزهای باشکوهش کرده‌ام.»

inter-milan-s-hernan-crespo-celebrates-a-5b3b4d973467ac8862000001jpg

از لائوتارو مارتینس و گلزنی‌اش شروع کنیم. نظرتان درباره‌اش چیست؟

او مهاجمی کامل است و در این سال‌ها در اینتر و تیم ملی آرژانتین این را ثابت کرده. در محوطه جریمه مرگبار است، مثل کمتر کسی دروازه را می‌بیند. بلد است با تیم بازی کند، با هم‌تیمی‌هایش تعامل دارد و در فضاهای خالی به‌خوبی نفوذ می‌کند. در دریبل‌زدن هم توانمند است. چه می‌توان گفت بیش از این؟ بله، او را یک قهرمان می‌دانم. وقتی یک مهاجم توپ را به تور می‌رساند، دیگر حرف زیادی نمی‌ماند: او وظیفه‌اش را انجام داده است.

او حالا به یک رهبر واقعی تبدیل شده.

دقیقاً، و این از نحوه بازی‌اش پیداست. شخصیت دارد، مدافعان حریف از او می‌ترسند و همیشه او را دو نفره مهار می‌کنند. این یعنی به بلوغ کامل فوتبالی رسیده است.

به گذشته برگردیم: رابطه‌تان با تیم ملی چگونه بود؟

فوق‌العاده. هر بار که گل می‌زدم، پیراهن را می‌بوسیدم، حرکتی از سر عشق به میهن و مردمم. نخستین گلم مقابل اکوادور بود، در بوئنوس‌آیرس، در چارچوب مقدماتی جام جهانی ۱۹۹۸. تیم ملی‌مان بسیار قوی بود. جز خودم، باتیستوتا، ورون، آلمیِدا، سیمئونه، زانتی، سنسینی، چاموت، اورتگا و کلاودیو لوپز را داشتیم. سرمربی‌مان دانیِل پاسارِلا بود، همان کسی که در ریورپلیت مرا به فوتبال بزرگ آورد. با این‌همه، در یک‌چهارم نهایی به هلند باختیم و حذف شدیم؛ شکستی بسیار تلخ بود.

fc0e727e6f58492583debb507987b9c7

آن نخستین جام جهانی شما بود. بعدش ۲۰۰۲ و ۲۰۰۶ آمد.

در ۲۰۰۲، در ژاپن و کره، فاجعه بود. از گروه بالا نرفتیم. و در ۲۰۰۶ دوباره در یک‌چهارم نهایی باختیم، این بار به آلمان میزبان، در ضربات پنالتی. تمام دوران بازی‌ام را در پی جام جهانی بودم: نسل ما با اسطوره مارادونا و جام ۱۹۸۶ و آن گل قرن بزرگ شد. آرزو داشتیم آن لحظات جادویی را برای آرژانتینی‌ها زنده کنیم، اما موفق نشدیم. این حسرتی است که هنوز هم در دلم مانده.

حالا که حرفش شد، از دیگر حسرت‌هایت بگو؟

استانبول ۲۰۰۵، فینال لیگ قهرمانان میان میلان و لیورپول. بعد از گل مالدینی، من دو گل زدم، نیمه اول را سه بر صفر جلو بودیم، اما انگلیسی‌ها برگشتند و در ضربات پنالتی بردند. شکست در چنین شرایطی، آن هم بعد از زدن دو گل، آسان نیست. سال‌ها نخواستم آن بازی را دوباره ببینم. تازه اخیراً با آن داستان لعنتی آشتی کرده‌ام… اما زیاد در این باره حرف نزنیم، وگرنه دوباره خشمم برمی‌گردد.

Downloader.la-621e221bdf74d

بهترین هم‌تیمی‌ای که کنارش بازی کردید؟

انتخابم فقط بر اساس مهارت نیست، بلکه بر اساس منش و اخلاق است. پس می‌گویم: پائولو مالدینی. یک فصل در میلان کنارش بودم و فهمیدم یک کاپیتان واقعی چگونه باید رفتار کند.

اکنون مربی هستید. بازی کردن سخت‌تر است یا مربی‌گری؟

بازیکن، در کل، فقط به خودش و وضعیتش فکر می‌کند، اما مربی باید به گروهی بیست‌وچند نفره بیندیشد. به‌نظر شما کدام سخت‌تر است؟ من همیشه مثال یک معلم را می‌زنم که مسئول آموزش یک کلاس کامل است. احساس من هنگام تمرین دادن تیم همین است.

الگوها و الهام‌بخش‌های شما؟

در حرفه مربی‌گری، سه نام را می‌گویم: کارلو آنچلوتی، ژوزه مورینیو و مارسلو بیلسا. کارلو برای من مثل پدر بود، از وقتی در ۱۹۹۶ به ایتالیا آمدم و بیست‌و‌یک سالم بود. همه چیز را از او یاد گرفتم. مورینیو یک انگیزه‌دهنده‌ی استثنایی است؛ در چلسی این را از نزدیک دیدم. هیچ‌کس مثل او وارد ذهن بازیکنان نمی‌شود. و بیلسا یک دوراندیش است، فراتر از حال می‌بیند و فوتبال را مدرن تفسیر می‌کند. از آن‌ها الهام می‌گیرم، هرچند می‌دانم هرگز به سطح موفقیتشان نمی‌رسم. با این حال، من هم در پست مربی‌گری بی‌نصیب نبوده‌ام: در آرژانتین، برزیل، قطر و امارات قهرمانی‌ها و موفقیت‌هایی داشته‌ام.

تیمی که بیش‌تر از همه در دل شما مانده؟

پارما. وقتی هنوز تقریباً نوجوان بودم مرا خریدند و به یک مهاجم جهانی بدل کردند. در پارما جام‌های زیادی بردم. خنده‌ام می‌گیرد وقتی یاد می‌آورم برای تست ریورپلاته فقط رفته بودم تا یک دوست را همراهی کنم و ناگهان خودم وارد بازی شدم! از قضا بد هم بازی نکردم و همان‌جا انتخابم کردند. آن وقت‌ها پوستر مارکو فان‌باستن را روی دیوار اتاقم داشتم. هر از گاهی تلویزیون بازی‌های میلان بزرگ ساکی را نشان می‌داد و من از حرکات آن هلندی افسانه‌ای سِحر می‌شدم. سعی می‌کردم از او تقلید کنم، اما مگر می‌شود چنین پدیده‌ای را تقلید کرد؟ ناممکن است. دیگر مهاجمان در آن سطح به دنیا نیامده‌اند. مهاجم خوب زیاد هست، حتی بسیار خوب، اما فان‌باستن از سیاره‌ای دیگر بود.

191089-scaled

و حالا، آرزویتان برای آینده؟

دوست دارم روزی مربی یک تیم اروپایی شوم، شاید ایتالیایی. این برای من بستن دایره‌ی زندگی‌ام خواهد بود. نباید برای رویا حد بگذاریم، فعلاً تمام تمرکزم روی سائوپائولو است.

 

برای پیگیری اخبارورزشیاینجا کلیک کنید.
کدخبر: ۶۳۷۱۸۶
تاریخ خبر:
ارسال نظر