ادای احترام والیبال روسیه به ادبیات

تیم والیبال نیژنی نووگورود با تصمیمی فرهنگی، نام خود را به «گورکی» تغییر داد تا یاد و نام نویسنده شهیر روسی، ماکسیم گورکی، زنده نگه داشته شود.
به گزارش هفت صبح، یکی از تیمهای حاضر در لیگ برتر والیبال روسیه، تصمیم گرفته هویت تازهای برای خود بسازد. باشگاه نیژنی نووگورود به احترام نویسنده بزرگ روسی، ماکسیم گورکی، از این پس با نام «گورکی» در رقابتها حضور خواهد داشت. این تغییر نام با هدف گرامیداشت چهرهای فرهنگی و بومی انجام شده که زاده همین شهر بوده است.
طراحی لوگوی جدید باشگاه نیز بر اساس یکی از مشهورترین آثار گورکی یعنی «آواز مرغ طوفان» انجام شده است. در لوگو، یک مرغ طوفان در حال پرواز دیده میشود که نماد آزادی، جسارت و روحیه مبارزه است. فرم پرنده همزمان حرف «G» (اول کلمه Gorky) و حالت یک بازیکن والیبال هنگام سرویسزدن را یادآوری میکند.
رنگ غالب در این لوگو، قرمز پررنگ انتخاب شده که نشاندهنده انرژی، شور و میل به رقابت است. در کنار آن، رنگهای مکملی چون قرمز شرابی برای القای قدرت و احساس، و آبی روشن برای ایجاد حس سبکی و فضا به کار رفتهاند. طراحی و انتخاب هویت بصری جدید با نظرسنجی و مشارکت هواداران انجام شده است.
ماکسیم گورکی (۱۹۳۶–۱۸۶۸) نویسنده، نمایشنامهنویس و فعال سیاسی برجسته روس بود که با آثار اجتماعی و رئالیستیاش شناخته میشود. او بنیانگذار سبک رئالیسم سوسیالیستی در ادبیات شوروی بهشمار میرود. گورکی بیشتر با آثاری چون «مادر»، «در اعماق» و «آواز مرغ طوفان» شناخته میشود و نقشی کلیدی در ادبیات و فرهنگ روسیه ایفا کرده است. او زاده شهر نیژنی نووگورود بود که برای مدتی نیز به افتخار او، نام این شهر تغییر یافت. به همین دلیل، در ۷ اکتبر ۱۹۳۲ و همزمان با چهلمین سال فعالیت ادبی او، نام شهر به «گورکی» تغییر پیدا کرد و تا سال ۱۹۹۰ نیز با همین نام شناخته میشد.
تیم والیبال این شهر در فصل گذشته لیگ روسیه عملکرد متوسطی داشت و در رتبه دوازدهم جدول قرار گرفت، اما حالا با هویت تازه و نگاهی فرهنگی، امیدوار است مسیر متفاوتی را آغاز کند.
او که در 28 ماه مارس سال 1868 با نام «الکسی ماکسیموویچ پشکوف» به دنیا آمد، در سال 1892 و در زمانی که مشغول کار در روزنامهای در شهر «تفلیس» بود، نام خود را به «ماکسیم گورکی» تغییر داد. گورکی که در زمان روسی به معنای «تلخ» است، هم نشان دهندهی دیدگاههای این نویسنده دربارهی وضعیت روسیهی معاصر بود و هم، جانمایهی بلندپروازیهای ادبی او را در خود داشت که چیزی نبود جز بیان حقیقتهای تلخ.