روایت مشترک از درد و امید

این فیلم سرآغاز فصلی تازه در دوستی فرهنگی ایران و تاجیکستان است
هفت صبح| محیالدین مظفر از آن هنرمندانی است که مسیرش را با صحنه تئاتر آغاز کرده و از همانجا به جهان تصویر قدم گذاشته است. او در گفتوگو با هفت صبح از روزهایی میگوید که از سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۳ در تئاتر دولتی تاجیکستان به عنوان بازیگر فعالیت میکرد و بعد، بین سالهای ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۷ به مقام کارگردانی همان مجموعه رسید. از سال ۲۰۱۵ دوربین را به دست گرفت و تا امروز هشت فیلم بلند و چند فیلم کوتاه ساخته است. خودش میگوید: «همه چیز از تئاتر شروع شد. در نمایشهای گوناگون بازی کردم؛ از شاه لیر تا قابیل. همان تجربهها پایهای شد برای نگاه من در سینما.»
پیوندی فرهنگی که از فجر آغاز شد
مظفر از جشنواره بینالمللی فیلم فجر به عنوان نقطه آغاز همکاریهای سینمایی میان تاجیکستان و ایران یاد میکند. دو سال پیش با حضور در این جشنواره توانست توجه مدیران شبکه آیفیلم را جلب کند. او میگوید: «بعد از نمایش فیلمم در جشنواره از کارهایمان استقبال شد و همین آشنایی سرآغاز ارتباطی شد که به ساخت فیلم ماهی در قلاب انجامید. جشنوارهها تنها برای رقابت نیستند؛ پلی هستند میان هنرمندان کشورهایی که زبان و فرهنگ مشترک دارند. تاجیکها و ایرانیها در حقیقت از یک ریشهاند، از یک درخت فرهنگی که فقط به دلیل سیاستهای گذشته از هم فاصله گرفته بودند.»
از تفاهم فرهنگی تا همدلی در صحنه
فیلم ماهی در قلاب با تهیهکنندگی مشترک امیر تاجیک و خود مظفر ساخته شده و نتیجه همکاری گروهی از سینماگران ایرانی و تاجیک است. مظفر درباره فضای کار توضیح میدهد: «از همان روزهای نخست ضبط، دوستان ایرانی ما با جدیت و صمیمیت در صحنه حضور داشتند. آقای امیر تاجیک شخصا در لوکیشن شهر بوستان حضور پیدا کردند. این حضور نشانه اهمیت این پروژه برای دو طرف بود و به ما دلگرمی میداد.» او از بازیگر ایرانی فیلم، شهلا رحیمی، نیز با احترام یاد میکند: «خانم رحیمی نقش مادری دلیر را بازی کردند. در صحنه هیچ تفاوتی میان بازی او و بازیگران تاجیک احساس نمیکردیم. او به معنای واقعی در نقش یک زن تاجیک زندگی کرد و همدلیاش با فضای کار تحسینبرانگیز بود.»
قصهای برآمده از زندگی کودکان بیپناه
مظفر از علاقهاش به کودکان و دغدغه اجتماعی خود چنین میگوید: «در چند سال اخیر توجه من به زندگی کودکان پرورشگاهی جلب شد. روزی به مدرسهای در شهر بوستان رفتم که ۱۱۸ کودک بیسرپرست در آن زندگی میکردند. چند ساعت با آنها بودم و قصههایشان قلبم را تکان داد. همان روز تصمیم گرفتم فیلمی درباره آنان بسازم.» او روایت انتخاب بازیگران خردسال را سختترین مرحله کار میداند: «سه ماه در سراسر تاجیکستان گشتیم و از میان ۱۸۰۰ کودک، دوازده نفر را انتخاب کردیم. همه از مدارس شبانهروزی بودند. نقش اصلی، پسرکی به نام دلیر، نتیجه همین جستوجوی طولانی است.»
بازتاب جهانی یک درد انسانی
به گفته مظفر، فیلمنامه ماهی در قلاب درباره کودکی است که در جستوجوی مهر مادر است و مادری که بهدلیل یک خطا، شادی را از زندگی خود دور کرده است. او باور دارد این موضوع مرز نمیشناسد: «قصه ما محدود به تاجیکستان یا ایران نیست. این داستان انسان است؛ داستان کودکی که قربانی اشتباه بزرگترها شده است. هر پدر و مادری در هر گوشه دنیا میتواند با این روایت همدردی کند. گناه والدین، داغی است که بر دل فرزندان میماند.»
او تاکید میکند که هدفش از ساخت فیلم، آگاهیبخشی به والدین و جامعه است: «میخواستم به جهانیان نشان دهم که بیمحبتی چه بهایی دارد. این فیلم هشداری است درباره مسئولیت در برابر کودکان. دلیر و معلمش شخصیتهای خیالی نیستند؛ الهامگرفته از زندگی واقعی بچههاییاند که در پرورشگاهها بزرگ میشوند.»
همکاری بیمرز و امید به آینده
کارگردان تاجیک از تجربه همکاری با گروه ایرانی احساس رضایت میکند: «میان ما هیچ سوءتفاهم یا فاصلهای نبود. از نظر نگاه هنری و فلسفه زندگی، ایرانیها و تاجیکها به هم بسیار نزدیکاند. ما زبان مشترک داریم، شعرها و ادبیاتمان از یک سرچشمه میآید. این نزدیکی فرهنگی سبب شد پروژه بدون تنش پیش برود.» او درباره هدف اصلی این همکاری میگوید: «میخواستیم پلی میان دو ملت برپا کنیم ماهی در قلاب فقط یک فیلم نیست؛ نمادی از بازگشت دو فرهنگ به هم است. ما تصمیم داریم این فیلم را در تاجیکستان، ایران، روسیه و دیگر کشورهای آسیای میانه اکران کنیم تا پیامش گستردهتر شنیده شود.»
نگاهی تازه به سینمای تاجیکستان
مظفر سینمای تاجیکستان را در آستانه جهشی تازه میبیند و باور دارد که زمان طلایی برای همکاریهای فرهنگی فرا رسیده است. او میگوید: «سینمای تاجیکستان در حال پوستاندازی است. ما در مرحلهای قرار داریم که باید خودمان را به جهان معرفی کنیم. همکاری با ایران فرصتی است برای دیدهشدن و یادگیری.
سینمای ایران تجربه و زبان جهانی دارد و حضور هنرمندان ایرانی در کنار ما به رشد سینمای تاجیکستان کمک میکند.» او ادامه میدهد: «در کشور من نسل تازهای از فیلمسازان جوان در حال ظهور است؛ نسلی که نگاه انسانی و شاعرانه به زندگی دارد. اگر این جریان با همکاری کشورهای فارسیزبان همراه شود، میتوانیم چهره تازهای از فرهنگ مشترکمان به دنیا نشان دهیم. باور دارم که ماهی در قلاب آغازی است برای این مسیر.»
پایان سخن؛ امیدی که در دل «ماهی در قلاب» میتپد
در پایان گفتوگو، محیالدین مظفر با لحنی آرام و پرامید میگوید: «ماهی در قلاب قصه درد است و رهایی. قصه کودکانی که در چهار دیوار پرورشگاه زندگی میکنند و هنوز در انتظار نوری از مهرند. این فیلم برای همه ساخته شده؛ برای بزرگسالانی که شاید روزی خطا کردهاند و برای کودکانی که هنوز چشم به راه عشقاند.» او اعتقاد دارد سینما زبان مشترک انسانهاست: «وقتی فیلمی از دل درد واقعی برمیخیزد، مرزها را میشکند. امیدوارم ماهی در قلاب بتواند دلها را به هم نزدیک کند، همانگونه که ما را در ساختش به هم نزدیک کرد.»