کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۶۰۸۱۸
تاریخ خبر:

قصه‌های گمشده-۲۲| کسی جلودار میرزا عبدالحسین نبود

قصه‌های گمشده-۲۲| کسی جلودار میرزا عبدالحسین نبود

قصه یکی از فرمانفرماییان، خانواده‌ای عجیب در تاریخ معاصر ایران

هفت صبح| خانواده فرمانفرماییان از عجیب‌ترین و پرپیچ و خم‌ترین دودمان‌های تاریخ معاصر ایران است. علت این وسعت و گستردگی و نفوذ باورنکردنی این خاندان جدا از اصل و نسب سلطنتی(نسب آنان به عباس میرزا ولیعهد ناکام فتحعلیشاه می‌رسد) و ثروت و املاک بی‌پایانشان، ناشی از بدقلقی یک مادر شوهر به خانواده عروسشان هم هست!

Farmanfarma1

در واقع عبدالحسین فرمانفرما رجل سیاسی بزرگ دوره قاجار در کنار همسرش عزت‌السلطنه که دختر فتحعلیشاه بود زندگی آرامی را داشت  و شش فرزند داشت که نصرت‌الدوله مهم‌ترین آنها بود(وزیر مالیه و یکی از یاران بدنام رضاخان که بعدها مورد غضب قرار گرفت و اعدام شد) اتفاقا ماجرا از همین نصرت‌الدوله شروع شد. سوگلی عبدالحسین و پسر بزرگش و نورچشمی او.

 

عبدالحسین، پسر بزرگش را برای آمنه دختر خواهرش در نظر گرفت. اسم خواهر عبدالحسین، ‌نجم‌السلطنه بود. خلاصه این ازدواج سر می‌گیرد اما زن عبدالحسین یعنی عزت‌السلطنه  به عنوان مادر شوهر ناراضی است. چرا؟ ‌چون نجم‌السلطنه (مادر عروس) بعد از مرگ شوهر اولش با یک چهره اداری و دیوانسالار ازدواج کرده بود که خون قاجار نداشت. پس آمنه جزو خانواده قاجار محسوب نمی‌شد!

 

عزت‌السلطنه آن قدر بدقلقی کرد که عبدالحسین کوتاه آمد و اجازه داد پسرش از آمنه (خواهرزاده عبدالحسین) طلاق بگیرد. عزت‌السلطنه برای تزریق زهر بیشتر تک فرزند این زوج جوان را هم به خانواده مادری برگرداند و اجازه نداد نام پسرش روی او قرار بگیرد. این تحقیر همچون یک حرکت پروانه‌ای وضعیت سیاسی کشور را تحت‌الشعاع خود قرار داد که بخشی ازآن به خاطر خشمی بود که برادر آمنه تحمل کرد.نام این برادر محمد بود و بعدها با نام محمد مصدق آوازه‌ای در عرصه سیاسی کشور پیدا کرد.

 

نجم‌السلطنه از شوهر دومش هم شانس نداشت و وقتی محمد ده ساله بود همسر دومش هم مرد. سومین ازدواج نجم‌السلطنه با یکی از دیوانسالاران خانواده دیبا هم بیش از ده سال به طول نیانجامید. نجم‌السلطنه بعد از مرگ همسر سوم،  تصمیم گرفت مردان بیشتری را به گورستان نفرستد و دیگر ازدواج نکرد.(بیمارستان نجمیه از موقوفات این زن خوشنام بوده است)

 

اما برگردیم به دومین تاثیر  طلاق نصرت‌الدوله ازآمنه در فضای سیاسی کشور که ناشی از حجم تستسترون آزاد شده میرزا عبدالحسین بود! عبدالحسین عصبانی از جفایی که به خواهر و خواهرزاده‌اش شد، ‌عزت‌السلطنه را بایکوت کرد و (از خدا خواسته!) با داشتن توجیهات، و در حالیکه یک مرد پا به سن گذاشته 55 ساله بود‌، تازه شروع به ازدواج‌های زنجیروار خود کرد و به خاندان فرمانفرما ابعادی غول آسا بخشید.

 

او 5 تا زن دیگر گرفت که ازآنها سی تا بچه دیگر آورد و به همه‌شان فامیل فرمانفرماییان را داد. هرچند نام خانوادگی فیروز هم بین آنها پرطرفدار بود. اگر 6 فرزند اول او از عزت‌السلطنه مغضوب را نیز در نظر بگیرید این شاهزاده بی‌آنکه حرمسرا داشته باشد سی و شش تا فرزند داشته است که همین طوری در فضای دیوانسالاری و هنری و سیاسی کشور پخش و پلا بودند.  مشکل این‌جاست که پس از سلطنت رضاشاه،‌ روابط دربار با استاد عبدالحسین فرمانفرما در اکثر مواقع تیره بوده است و عبدالحسین فارغ از کارهای سیاسی مشغله‌ای  نداشته جز این که صبح‌ها و شب‌ها به  املاک و همسرانش  سرکشی کند.

 

رضاشاه  کاخ مرمر را در خیابان سپه بلافاصله پس از تاج گذاری در املاکی بنا کرد که با تهدید و ارعاب از چنگ فرمانفرما خارج کرده بود و  بعد از اعدام نصرت‌الدوله، فرمانفرما را مجبور کرد که تمام رشوه‌هایی را که پسرش در دستیاری وثوق‌الدوله در عقد قرارداد 1919 از انگلیسی‌ها دریافت کرده بود به خزانه برگرداند و فرمانفرما که تازه در حال سوگواری برای مرگ پسرش هم  بود به سرعت بخشی از املاک بی‌پایان خود را فروخت تا این پول را پرداخت کند. البته که او در زمان اعدام نصرت‌الدوله 85 ساله بود اما همچنان مرد نمونه‌ای محسوب می‌شد. مثلا یکی از کوچک‌ترین فرزندانش یعنی عبدالعلی فرمانفرماییان سال 1314 به دنیا آمده است. یعنی وقتی که استاد عبدالحسین فرمانفرما در سن 83 سالگی بوده‌اند!

 

نام‌گذاری فرزندانش هم خود حاوی نکته‌های جالبی است. در حالیکه در دوران وصلت با عزت‌السلطنه نام‌های مرسوم را برای شش فرزند اولش برگزیده است، در وصلت‌های بی‌پایان بعدی، نام‌های خاصی برای فرزندانش انتخاب می‌کرده است. مثل لیلا، هایده، حمیرا، کاوه، ستاره،  منوچهر، جمشید، مهرماه، صبار، خورشید، ‌مریم، حافظ، رودابه، سیروس ...البته که گاه در این میان اسم‌هایی هم بوده که تو را شگفت‌زده می‌کنند:‌ هارون‌الرشید‌، ابوالبشر، عبدالعزیز، غفار، علینقی، ‌تاری وردی و... که با توجه به بی‌شمار بودن فرزندان و سلیقه‌های متفاوت بی‌شمار مادرانشان، امری طبیعی است.

 

به هرحال یا به خاطر غم مرگ دردناک پسر بزرگش نصرت‌الدوله بود و یا به خاطر فرسودگی غیرقابل اجتناب جسمانی، عبدالحسین فرمانفرما در سال 1318 و در 87 سالگی درگذشت.

 

در این پاورقی چندباری به نام‌هایی اشاره کردیم که به رغم وابستگی‌های شدید به خانواده‌های سلطنتی و یا کمونیست‌ها در سال‌های اخیر  به پاس زحمات و هنرهایشان مورد تقدیر قرار گرفته‌اند. از بدری تیمورتاش گفتیم و اسکندر فیروز و پوری سلطانی و یکی دو نفر دیگر.

 

این تعریض به خانواده فرمانفرماییان را برای  این شروع کردیم که داستان منیره شاهرودی فرمانفرماییان را بگوییم. زن هنرمندی که در دهه هشتاد شمسی  در سنین کهولت به ایران بازگشت و احترام فوق‌العاده‌ای را نیز دریافت کرد. داستانش بماند برای یکشنبه.

 

کدخبر: ۵۶۰۸۱۸
تاریخ خبر:
ارسال نظر