کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۶۳۵۴۹۴
تاریخ خبر:

زلاتان، ابرمشاور میلان: به مودریچ گفتیم به زمین برو و خودت انجامش بده

زلاتان، ابرمشاور میلان: به مودریچ گفتیم به زمین برو و خودت انجامش بده

زلاتان ابراهیموویچ در فصل تازه زندگی‌اش با میلان، دیگر نه در نقش ستاره‌ی میدان، بلکه به‌عنوان صدای تجربه و روح برنده‌گی در پشت صحنه بازگشته است.

به گزارش هفت‌صبح ورزشی، او دم خود را از دست داده، اما نه طنازی‌اش را. آموخته است که ضمیر جمع را صرف کند، به زمان‌ها و نقش‌ها احترام بگذارد، و نورافکن را به دیگران واگذارد، «اما یک لحظه: من هنوز خدا هستم.»

عادی‌سازیِ ایبراهیموویچ؟ ناممکن است  و اصلاً چرا باید؟

با این حال، پس از دو دوره‌ی حضورش به‌عنوان بازیکن، فصل سوم زندگی روسونریِ زلاتان ابراهیموویچ، نوری تازه دارد:

من اینجا هستم تا کمک کنم. اولین بار، میلان به من خوشبختی داد. بار دوم، عشق را. حالا اینجا هستم تا جبران کنم.

ایبرا، زندگی در نقش مدیر چطور است؟ حالا که شریکِ رد‌برد و مشاورِ میلان شده‌اید؟

الان دیگر موهای سفید دارم… زمانی که آمدم، موهایم را دم اسبی می‌بستم، حالا این‌طور شده‌ام، کمی دیگر طاس می‌شوم…

Zlatan Ibrahimovic Milan.jpg_11zon

شوخی را کنار بگذاریم؟

همه‌چیز بعد از ۲۵ سال فوتبال در بالاترین سرعت شروع شد. بعد سه‌چهار ماه آزادی گرفتم تا هر کاری که دلم می‌خواهد بکنم، بدون برنامه، وقت زیادی را با پسرانم می‌گذراندم و… بعد از ۲۵ سال، تازه با همسرم آشنا شدم! و خبر خوب این است که هنوز با هم هستیم! بعد از سه ماه، جورجو فورلانی به من گفت: “می‌خواهم با جری کاردیناله ملاقات کنی.” این کار را کردم: دو بار در میلان، بار سوم در لس‌آنجلس. ولی من نمی‌خواستم دوباره وارد برنامه‌ریزی شوم. او اصرار داشت، مرا به چالش می‌کشید و من همیشه نه می‌گفتم. اما بعد حس کنجکاوی‌ام تحریک شد. سه شرط برای پذیرش گذاشتم:

۱. باید خودِ خودم باشم، بدون قفس.

۲. اگر وارد شوم، باید بلندمدت باشد.

۳. و برمی‌گردم تا پیروز شوم.

او گفت: “برای همین اینجاییم.”

می‌شود دقیق‌تر توضیح دهید که چه می‌کنید؟

نقشم تغییر نکرده؛ همان است: من نماینده‌ی مالکیت هستم. پارسال بیش از آن‌چه لازم بود انجام می‌دادم؛ کسی از من نخواسته بود، خودم احساس کردم باید انجام دهم، ولی از آن خوشم نمی‌آمد، چون اگر نتوانم خودم باشم، حالم خوب نیست. نمی‌خواهم در قفس باشم، به همین دلیل هم نخواستم دفتر داشته باشم. خودم می‌روم سراغ هر کسی که لازم باشد با او حرف بزنم.

به نظر می‌رسد شما جای خالی در ساختار را پر کرده‌اید.

بله، باشگاه حالا چیزی را که کم داشت اضافه کرده. حالا شخصی هست که همیشه با بازیکنان و مربی در تماس است، ایگلی تاره  و او این کار را به‌خوبی انجام می‌دهد. من گاهی به کازا میلان می‌آیم، گاهی هم به میلانلو می‌روم؛ هر روز با فورلانی و جری صحبت می‌کنم — او بسیار درگیر است — و با هم بررسی می‌کنیم که برای بهتر شدن میلان چه لازم است، برای اینکه دوباره تیمی مسلط شود — نه فقط امروز، بلکه فردا و پس‌فردا هم. در نهایت تصمیم با جری است، اما او به کسانی که در باشگاه‌اند اعتماد زیادی دارد. همچنین در بخش شرکتی و حوزه‌ی سرگرمیِ رد‌برد هم مشارکت دارم. من کسی هستم که اگر چیزی را نداند، سکوت می‌کند، نگاه می‌کند و یاد می‌گیرد. البته در بعضی حوزه‌ها تجربه‌ی بیشتری دارم، پس بیشتر حرف می‌زنم — یا خیلی بیشتر.

مثلاً در تورین، در رختکن صحبت کردید؟ نکند لیائو را به دیوار چسباندید؟

مربی هست؛ اگر بتوانم بدون ایجاد مزاحمت کمک کنم، این کار را می‌کنم. اما نمی‌توانی بالاتر از مربی بروی — فقط او را در تنگنا می‌گذاری. من می‌توانم نسبت به بازیکنان، با او صمیمی‌تر باشم، اما در نهایت من هنوز همان ایبرا هستم با تجربه‌ی ایبرا. قبلاً فقط حالت “قوی” را بلد بودم، حالا یاد گرفته‌ام که برای ورود به ذهن بازیکنان، گاهی باید نرم‌تر بود.

برگردیم به لیائو…

در تورین در رختکن بودم. همه عصبانی بودند، همه — حتی آلگری — چون می‌شد بازی را برد. لیائو هم همین‌طور. یادتان باشد که در دوران آماده‌سازی، او بهترین بود، بعد دو ماه بیرون بود و حالا باید دوباره به فرم برگردد. واضح است که از او انتظار جادو داریم، چون لیائو خودِ جادوست! طبیعی است که همیشه درباره‌اش حرف بزنیم، چون از برترین بازیکنان دنیاست. من او را وقتی بچه بود دیدم، حالا دو فرزند دارد: این یعنی مسیر رشد. من در ۲۸ سالگی پخته شدم. و در هر حال، وقتی قهرمان شدیم، می‌توانم بگویم او به‌تنهایی اسکودتو را برد…

چطور ممکن است؟ خود شما هم بودید.

من اعتباری برای خود نمی‌خواهم، می‌خواهم آن را به دیگران بدهم. آن سال، در آغاز فصل پرسیدم: چند نفر تاکنون چیزی برده‌اند؟ یکی، شاید دو نفر دست بلند کردند. و چند نفر در لیگ قهرمانان بازی کرده‌اند؟ باز هم یکی، دو نفر. تیمی بود که به بازیکنی آلفا نیاز داشت، به رهبر. همه می‌پرسیدند: “ایبرا، برویم راست یا چپ؟” وقتی می‌باختیم می‌گفتم “بگذارید فقط من صحبت کنم” تا تیم آرام بماند؛ برای من این مثل خوردن صبحانه بود. کم‌کم تیمی شکل گرفت که پرواز را آغاز کرد. وقتی قهرمان شدیم، دیدم که اشک می‌ریزند — زیباترین رضایت ممکن. ولی من از همان روز نخست گفته بودم.»

و امسال چه می‌گویید؟

«این تیم بسیار رقابتی است و می‌تواند نتایج خوبی بگیرد. پارسال هم بود، اما سالی عجیب بود؛ هر وقت بلند می‌شدیم، دوباره می‌افتادیم. ولی خیلی یاد گرفتیم. باشگاه خیلی خوب کار کرد، بازیکنانی را که در پروژه نبودند یا به دلایل دیگر فروخت و مربی‌ای آورد که تعادل و ثبات می‌دهد. همچنین چیزی را آورد که کم داشتیم: تجربه. حالا فقط می‌توانیم رشد کنیم.»

ایبرا، خودتان را پنهان می‌کنید؟ این به شما نمی‌خورد.

«اگر مرا می‌شناسید، می‌دانید که ذهنیتم با همه فرق دارد. ذهنیتی برنده.»

هدف‌گذاشتن برای رتبه‌ی چهارم کم نیست؟

دی‌ان‌ای میلان، پیروزی است — به‌ویژه در اروپا. و باید به آنجا بازگردیم. هیچ‌کس نمی‌خواهد میلان را تغییر دهد یا فرهنگش را. چون بگذارید قانونی به شما بگویم: هیچ‌کس میلان را تغییر نمی‌دهد، این میلان است که تو را تغییر می‌دهد. در میلانلو بوی پیروزی حس می‌کنی؛ بعد از آن دیگر همان آدم نیستی. از آشپز گرفته تا باغبان، همه تلاش می‌کنند تا بهترین شرایط برای عملکرد عالی فراهم شود.

آیا مودریچ در این میلان همان نقشی را دارد که شما در سال اسکودتو داشتید؟

ما متفاوتیم. او رهبر درونِ زمین است، بیرون از آن کمتر فضا می‌گیرد، اما تجربه‌ای را آورد که کم داشتیم. حتی اگر در زمین “وای!” بازی نکرده باشد، فقط بودن در کنارش به تو چیزی می‌دهد. در زمین به او گفتیم: “برو و خودت انجام بده.” شگفت‌زده شدم؟ نه. او بیست سال است همین‌طور بازی می‌کند. بسیاری فقط دو سال در اوج می‌مانند و بعد ناپدید می‌شوند، اما برخی بیست سال در اوج‌اند — آن‌ها قهرمانان واقعی‌اند، حتی اگر توپ طلا نگیرند: یکی از آن‌ها روبه‌روی توست.

رابیوت هم خیلی کمک کرده است.

قرار بود پارسال بیاید؛ تلاش کردیم اما او می‌خواست در فرانسه بازی کند.

به‌نظرتان شگفتی تیم چه کسی خواهد بود؟

پاولوویچ هنوز می‌تواند رشد کند. خیمِنِز به‌محض اینکه باز شود، گل‌های زیادی خواهد زد. یاشاری بازیکنی طراز اول است. و ریتسی هم رشد خواهد کرد: تیم ترکیب درستی از حال و آینده دارد.

آلگری را خیلی تغییر‌یافته دیدید؟

اولین جامش را من برایش بردم. در آن میلان، همه قهرمان بودند؛ دشوارترین کار، نشاندنشان روی نیمکت بود. او در مدیریت آن شرایط بسیار خوب بود. حالا شرایط فرق کرده: دیگر از آن خودخواهی‌های ستاره‌وار خبری نیست. و آلگری مسیر خودش را رفته، خیلی برده، می‌داند چطور باید برد.

درباره‌ی رقبا چه می‌گویید؟ ناپولی، اینتر، یووه؟

به دیگران نگاه نمی‌کنم، نه از سرِ تکبّر، بلکه چون اگر به آن‌ها وابسته باشم، یعنی خودم به‌اندازه‌ی کافی قوی نیستم. باید قوی شوم تا دیگران به من نگاه کنند.

دست‌کم از کیوو بگویید.

از زمان آژاکس می‌شناسمش. تیمی پر از استعداد بود و او از همه پخته‌تر. از نظر ذهنی و انسانی جلوتر بود. بازیکنی قهرمان بود، در مقام مربی هنوز زود است برای قضاوت. برایش آرزوی موفقیت می‌کنم — البته نباید ببرد…

پس واژه‌ی اسکودتو را بر زبان نمی‌آورید؟

آیا باور دارم؟ بله، باید همه باور کنیم. اما این یک روند است، کاری تیمی.

ببخشید: از ایبرا خدایِ من، به “من” و حالا به “ما” رسیده‌ایم؟

یک لحظه: ایبرا هنوز خداست. وقتی در زمین بودم، همه‌ی پاسخ‌ها را داشتم؛ در سکوها رنج می‌کشم چون نمی‌توانم به تیم کمک کنم. دیگر هدف شخصی ندارم؛ هر چه می‌کنم، برای میلان است.

ypqadtmcbw8ownfhfbhq_11zon

برای پیگیری اخبارورزشیاینجا کلیک کنید.
کدخبر: ۶۳۵۴۹۴
تاریخ خبر:
ارسال نظر