نیمکتهایی که شبیه کلاس درس بودند

از جاسوس بازی به سبک الکس فرگوسن و علی پروین تا مربی سرشناسی که پسرش مامور مخفی فضای مجازی تیم بود
هفت صبح| در حال حاضر مربیگری در کشورمان تبدیل به یک شغل شده است. مربیان و اعضای کادرفنی رأس یک ساعت مشخص وارد زمین محل تمرین میشوند، تمرینات خود را طراحی میکنند، فیلم بازی خودی و حریف آینده را آنالیز و پس از اتمام تمرین هم به منزل میروند. کمتر پیش آمده که سرمربیان نسل امروز به فکر تربیت یا تعلیم و حتی تنبیه شاگردان بازیگوش خود باشند. این در حالی است که فوتبال ایران در طول تاریخ خود نهتنها با ستارهها و قهرمانانش شناخته میشود، بلکه با معلمانی که ستونهای فکری و اخلاقی این ورزش را بنا کردند، هویتی عمیق و فرهنگی یافته است.
افرادی که نه صرفاً مربی، بلکه معلم بودند؛ هم در مدارس و دانشگاهها و هم در زمینهای تمرین و مسابقه! مربیانی نظیر؛ حسین فکری در دارایی و تیم ملی، علی داناییفرد در تیم تاج و پرویز دهداری در شاهین به اخلاق بیشتر از فوتبال اهمیت میدادند. مرحوم دهداری که به «استاد بیبدیل اخلاق» معروف بود، فوتبال را ابزاری برای تربیت انسان میدانست.
محمد رنجبر که به او «رئیس» میگفتند و منصور امیرآصفی که فوتبال تهران را به سمت ادب و متانت سوق داد و ... در نسل بعدی علی پروین و مرحوم منصور پورحیدری با رویکردی متفاوت مراقب شاگردان خود بودند. فرهاد کاظمی را شاید نتوان در این دسته و گروه قرار داد اما خاطرهای از او شنیدیم که بهانه گزارش امروز ما شد. از شما دعوت میکنیم این گزارش را تا انتها بخوانید
تنبیه محسن مسلمان و پیام صادقیان
ذوبآهن اصفهان با سرمربیگری فرهاد کاظمی با تیم آلومینیوم هرمزگان بازی داشت. قرار بود همه رأس ساعت 15 در لابی هتل جمع شوند که با اتوبوس به سمت ورزشگاه محل مسابقه بروند.کادرفنی، بازیکنان و کلیه اعضای تیم سوار اتوبوس شدند اما خبری از محسن مسلمان و پیام صادقیان ستارههای جوان اما تأثیرگذار تیم نبود!
درحالی که اتوبوس تیم حدود 10 دقیقه معطل مانده بود، مسلمان و صادقیان وارد لابی شده و سوار اتوبوس شدند. فرهاد کاظمی سرمربی تیم که به برخوردهای تند و قاطعانه مشهور بود، آن لحظه حرفی به دو شاگرد بیانضباط خود نزد اما...به محض اینکه تیم وارد رختکن شد، فرهاد کاظمی به محسن مسلمان و پیام صادقیان دستور داد هر دو لباس شخصی پوشیده و از رختکن بیرون بروند!
به محض اینکه مسلمان و صادقیان لباس شخصی پوشیده و قصد داشتند از رختکن خارج شوند، فرهاد کاظمی هر دو را صدا زد و با صدای بلند فریاد کشید:« کجا؟! باید برید روی سکوها و پشت نیمکت ما بشینین و از اول تا آخر بازی، تیم ذوبآهن و بچههارو تشویق کنین! باید صدای تشویق کردن و دست زدن شمارو من بشنوم وگرنه دیگه تا آخر فصل باید برید خونهتون و...»
سرمربی سابق ذوبآهن اصفهان با این تصمیم عجیب اما جالب خود، به دو پدیده آن زمان تیم، درس بزرگی داد تا بدانند برای پیشرفت باید نظم و انضباط را سرلوحه کار خود قرار دهند. هرچند محسن مسلمان و پیام صادقیان شاگردان حرف شنویی نبوده و خیلی زود و زودتر از آنچه تصورش میشد، عمر فوتبالی خود را به انتها رساندند!
جاسوسبازی به سبک علی پروین
مجتبی محرمی روزی تعریف میکرد:«آقا جون! توی دهه 60 هر جایی که ما میرفتیم علی آقا خبر داشت. باورتون نمیشه اما مثلا میگفت دیشب ساعت 11 با فلانی و بهمانی با ماشین پیکان سبز رنگ رفتین توی یه خونه آپارتمانی تو محله ... و فکر نکنین نفهمیدمها! مشابه همین حرفارو مهدی هاشمینسب هم میزد که هر کاری میکردیم علی پروین متوجه میشد.
یه شب توی هتل و پشت در اتاق یکی از مربیان تیم، یه شوخی کردیم که فقط من و همبازیام میدونستیم. فرداش علی پروین منو صدا زد و تذکر داد که میدونم کار تو بوده و ... خلاصه بعدا فهمیدم همون همبازی خودم منو فروخته که توی شوخی باهام بوده!» علی پروین در دهه 60 و 70 شمسی که خیلی هم فوتبال حرفهای نبود به شدت مراقب زندگی حرفهای شاگردانش بود و معمولا برای ستارههای پرسپولیس جاسوس میگذاشت اما از نوع خودی!
پسر سرمربی مأمور پایش اینستاگرام
یکی از مشهورترین مربیان لیگبرتری که افتخارات زیادی هم به دست آورده است، روزی به نگارنده گفت:« اوایل که حرفه مربیگری را انتخاب کرده بودم، نمیدانستم چطور با بازیکنی که دنبال عیاشی است و تا 3 صبح بیدار میماند، فوتبال حرفهای بازی کنم؟ بازیکن سر تمرین حال ندارد بدود.
پسرم را میگذارم تا صبح اینستاگرام بازیکنان را چک کند تا ببینم ساعت چند میخوابند. فوتبالیست به تهران میآید فکر میکند فرصتی برای عیاشی پیدا کرده، در صورتی که باید تلاش کند بهترین بازیاش را به نمایش بگذارد. با این بازیکنان و این امکانات تا 100 سال دیگر هم به جایی نمیرسیم. چرا جهانبخش موفق است؟ چون حرفهای فکر میکند، حرفهای زندگی میکند و حرفهای فوتبال را دنبال میکند.» از آنجایی که سرمربی مورد نظر هنوز هم در لیگبرتر مشغول به کار است، بنابراین با اجازه شما اسمی از طرف نمیآوریم!
الکس فرگوسن در تیم جاسوس داشت
جاسوسی بازیکنان بازیگوش یا تنبیه و برخورد با ستارههای بیانضباط صرفا مختص فوتبالیستها و سرمربیان ایرانی نیست. نمونههای خارجی زیادی را میتوان بر شمرد و یکی از این سرمربیان معروف در جاسوسی شاگردان خود، فرگوسن افسانهای است. مارک هیوز ستاره اسبق تیم منچستریونایتد روزی اعتراف کرد: فرگوسن در تیم منچستریونایتد جاسوس داشت!
سرمربی شهیر سابق منچستریونایتد به شدت مراقب ستارههای جوان تیمش بود. یک روز سر تمرین به رایان گیگز جوان اجازه تمرین نداد.ستاره جوان و ولزی آن روزهای منچستر دلیل آن را پرسید که فرگوسن بر سرش فریاد کشید که «شب گذشته در کلوب شبانه چه غلطی میکردی؟!» همین که رایان گیگز آمد منکر این ماجرا شود، صدای فرگوسن بالاتر رفت: فقط دروغ نگو!گیگز تعجب کرده بود که سرمربی تیم از کجا فهمیده و اعتراف کرد شب گذشته را در کلوب شبانه بوده است. بلافاصله هم پرسید: شما از کجا متوجه شدید؟
سرمربی منچستر هم پاسخ داد: هر دفعه که به کلوب شبانه میروی، ریشهایت را اصلاح میکنی و همه متوجه میشوند! چندی بعد رایان گیگز با این ذهنیت که فرگوسن از روی اصلاح ریشهایش متوجه شب زندهداری او میشود، تصمیم جدیدی گرفت؛ رفتن به کلوب شبانه بدون اصلاح ریش! فردای آن روز وقتی رایان گیگز با ریش اصلاح نشده سر تمرین رفت باز فرگوسن جلوی او را گرفت و گفت:« اجازه تمرین نداری! دیشب چه غلطی در کلوب شبانه میکردی؟»
ستاره ولزی منچستریونایتد هاج و واج مانده بود که این بار از کجا فهمیده است؟! فرگوسن هرگز لو نداد چگونه متوجه شب زندهداری شاگرد بازیگوش خود میشود! بعدها رایان گیگز در کتاب خاطراتش نوشت:«فرگوسن زمانی ماجرا را لو داد که فوتبال من به اواخر خود رسیده بود. سرالکس یک روز فاش کرد که به مادر من مأموریت داده بود هر جایی میروم به او خبر بدهد و... در واقع متوجه شدم جاسوس من، مادرم بوده است!»