کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۶۱۹۷۸۹
تاریخ خبر:
به بهانه داغ شدن بحث جادوگری در فوتبال ایران

داستان سنجاق قفلی باز و بسته پشت دروازه!

داستان سنجاق قفلی باز و بسته پشت دروازه!

این روزها بحث سحر و جادو در فوتبال ایران دوباره داغ شده و افرادی نیز به همین خاطر در مظان اتهام قرار گرفته‌اند

هفت صبح|  اعتقاد به جادوگری هنوز هم در قرن بیست و یکم وجود دارد و ‌برای اعتقاد خود دلایل محکمی هم ارائه می‌دهند؛ به این دلیل که مثلا شخصا مشاهده‌گرِ اتفاقاتی مرتبط بوده‌اند‌ و عده‌ای دیگر به سحر و جادو طلسم و فال اعتقادی ندارند و آنها را نوعی کلاهبرداری ‌ یا خرافات می‌دانند‌ و جالب آنکه این دسته هم دلایل محکمی برای عقیده خود دارند.

 

اینکه کدامیک درست می‌گویند یا اساسا سحر و جادو می‌تواند یا نمی‌تواند در زندگی انسان موثر باشد و نباشد، بحث امروز ما نیست. بهانه امروز ما برای نوشتن از مقوله سحر و جادو، فوتبال و اخبار داغ اخیر است که خیلی‌ها را درگیر خود کرده‌.بارها نوشته‌ایم و بارها هم شما خوانده‌اید که سحر و جادو از سال 1382 وارد فوتبال شد و مدیرعامل وقت یک باشگاه صنعتی در تهران استارت آن را زد.

 

یک سرمربی جوان هم که با مدیرعامل مورد اشاره همکاری می‌کرد، بلافاصله با جادوگر معروف ساکن کرج ارتباط گرفت و... هرچند این سرمربی و تیم صنعتی در شروع کار نتایج خیره‌کننده‌ای کسب کردند اما در پایان لیگ آن تیم به دسته پایین‌تر سقوط کرد! با این وجود در دو دهه اخیر و همین اواخر، مربیانی در لیگ‌برتر دست به دامان سحر و جادو شده و می‌شوند.در همین ارتباط نگارنده بد ندید‌م ماجرایی که خود از نزدیک شاهد آن بودم را برای شما مخاطب گرامی روایت کنم:

 

« حدود 7 سال پیش به عنوان مدیر رسانه تیم نساجی مازندران در لیگ دسته اول مشغول به کار شدم. تیم نساجی با سرمربیگری مهدی پاشازاده استارت زد اما در نیم‌فصل دوم داوود مهابادی جانشین او شد. نساجی یکی از مدعیان صعود به لیگ‌برتر بود که در نهایت هم این مهم اتفاق افتاد. در دور برگشت و نیم فصل دوم، تیم نساجی مازندران با هدایت مهابادی، باید با یک تیم شهرستانی دیگر بازی می‌کرد. از قضا آن تیم هم جزو مدعیان صعود به لیگ‌برتر بود و... خلاصه آنکه مسابقه مورد اشاره بسیار حساس و مهم شد.

 

دو تیم با انگیزه، شور و حرارت زیادی وارد زمین شدند و بازی به شکلی حساس، نفسگیر و درگیرانه پیگیری شد. اواسط نیمه اول یکی از مدافعان ما مصدوم و به پشت دروازه نساجی هدایت شد تا پزشک تیم او را مداوا کند. دو، سه دقیقه‌ای گذشته و دکتر تیم، بازیکن آسیب‌دیده را به زمین فرستاد و بلافاصله به من نزدیک شد. پزشک نساجی به همراه یکی از اعضای تیم تدارکات و پشتیبانی تیم بالای سر بازیکن مصدوم رفته بودند.

 

دکتر تیم با صدایی آرام در گوش من گفت که پشت دروازه ما سنجاق قفلی باز گذاشته‌اند تا دروازه نساجی باز شود! برای آنکه بچه‌های روی نیمکت، کادرفنی و تیم به هم نریزند از پزشک تیم خواستم سکوت کرده و چیزی بروز ندهد! به تدارکات تیم نساجی هم گفتم برود و به بهانه بردن آب معدنی برای گلر تیم مجتبی روشنگر، سنجاق قفلی‌های باز را جمع‌آوری کند. تدارکات تیم بلافاصله به همراه آب معدنی پشت دروازه تیم نساجی رفت و پس از جمع‌آوری سنجاق قفلی‌ها به نیمکت برگشت.

 

نیمه اول با تساوی بدون گل به اتمام رسید و زمانی که مربیان و بازیکنان در حال رفتن به رختکن بودند، از تدارکات تیم خواستم به همراه یک ماساژور پشت دروازه نساجی برود و همه چیز را چک کند. از او خواستم پشت دروازه تیم میزبان را هم چک کند، شاید سنجاق قفلی‌ها بر حسب اتفاق پشت دروازه‌ها ریخته شده باشد! دقایقی گذشت و تدارکات و ماساژور تیم برگشتند و اعلام کردند باز هم سنجاق قفلی باز پشت دروازه نساجی ریخته شده است!

 

خبر بعدی اما از این هم شوکه‌کننده‌تر بود؛ مبنی بر اینکه پشت دروازه تیم شهرستانی میزبان، سنجاق قفلی بسته ریخته شده که دروازه آن تیم باز نشود و ... این دو نفر آن سنجاق قفلی‌ها را هم جمع‌آوری کرده و به من نشان دادند. باز تکرار کردم چیزی عنوان نشود تا تمرکز تیم در آن بازی مهم برهم نخورد. عجبا نیمه دوم آغاز و قصه سنجاق قفلی‌ها هم ادامه پیدا کرد و مجددا پشت دروازه نساجی سنجاق قفلی باز ریخته شده بود!

 

آنقدر ماجرا چیپ و زشت شد که خود من هم روی نیمکت عصبی شدم اما دستم به جایی بند نبود و... خلاصه آنکه نساجی 3 گل خورد و بازی با پیروزی تیم میزبان به پایان رسید. نساجی باخت در حالی که مانده بودم چرا باید شاهد چنین پدیده زشتی در محیط فوتبال باشم؟!‌» ظاهرا آقای جادوگر به تیم میزبان توصیه کرده بود سنجاق قفلی باز پشت دروازه تیم مهمان ریخته شود تا به گل برسند و برای بسته ماندن دروازه خودی، سنجاق قفلی بسته هم پشت دروازه میزبان بریزند!

 

آنچه تعریف شد مشاهدات عینی خودم بود با این توضیح مهم که سرمربی آن تیم دسته اولی شهرستانی یک مربی خارجی و اهل کرواسی بود! آن تیم در همان فصل دست به کارهای عجیب و غریبی از جمله ریختن مایع مشکوک روی خط دروازه و... زد که رسانه‌ای هم شد اما باز نتوانست در فصل مورد نظر لیگ‌برتری شود. تیم شهرستانی قصه ما فصل بعد لیگ‌برتری شد اما هنوز داستان سنجاق قفلی‌های باز و بسته در ذهن نگارنده باقی مانده است.

 

به عبارت بهتر، امروز که طرح برخورد با مربیان ایرانی متوسل به سحر و جادو عملیاتی شده، به یاد آن روزی افتادم که سرمربی خارجی یک تیم متمول دسته یکی هم در دام سحر و جادوگری افتاده بود.

 

 

برای پیگیری اخبارورزشیاینجا کلیک کنید.
کدخبر: ۶۱۹۷۸۹
تاریخ خبر:
ارسال نظر