به خودتان رحم کنید، استاد!

آیا وقت خداحافظی دائمی و سپردن چوب امدادی به یک جوان تازهنفس فرا نرسیده است؟
هفت صبح| عمر استاندارد مجریگری در تلویزیون بهطور دقیق مشخص نیست اما بین 15 تا 25 سال است.
به گزارش هفت صبح ورزشی، شاید یکی از پرسشهای پرتکرار مخاطبان تلویزیونی خاصه ورزشی و فوتبالی این است که «عمر گزارشگری یا مجریگری در رسانههای دیداری چند سال است؟»
همانطور که هر کارخانهای برای انجام کارش نیاز به مواد اولیه دارد، مواد اولیه مجریان و گزارشگران تلویزیونی ورزشی نیز اطلاعات ورزشی، بهروز بودن، عدم روزمرگی و داشتن انگیزه و شوق لازم برای فعالیت در این حرفه است. البته که شهامت و شجاعت نیز یکی از ملزومات این شغل است که پیشنیاز سلامت را باید به دنبال خود داشته باشد.
در آن سوی مرزها، عمر گزارشگران تلویزیونی کمی طولانیتر از مجریان تلویزیونی است اما این حرفه نیز نیاز مبرم به ویژگیهای مورد اشاره در بالا دارد. با این مقدمه نسبتا طولانی قصد داریم به ماجرای اخیر جواد خیابانی و رامین رضاییان بپردازیم؛ جواد خیابانی به تازگی در یک برنامه تلویزیونی ضمن انتقاد از پوشش ظاهری رامین رضاییان عنوان کرده است: «بازیکنی با 15 میلیارد تومان لباس، میگوید که من با مردم هستم!»
گرچه برخی رفتارها، مصاحبهها و حتی ظاهر ستاره استقلال قابل نقد به نظر میرسد اما طرف دیگر این داستان، سوژه امروز ماست. چه بسا اگر مجری یا گزارشگر دیگری منهای جواد خیابانی چنین حرفهایی در یک برنامه تلویزیونی میزد و رامین رضاییان را نقد میکرد، با این هجمه روبهرو نمیشد اما ...
به راستی چرا؟ چرا هر صحبت یا اظهار نظر جواد خیابانی این چنین واکنشهای منفی را به دنبال دارد؟ اجازه بدهید با یک مثال به این پرسش تکراری پاسخ بدهیم؛ روزی روزگاری تونی کُرتیس ستاره محبوب و خوشسیمای اسبق سینمای هالیوود و آمریکا وارد یک جشن عمومی و کارناوال شد. آن روزها زمزمههایی درباره پیدا شدن یک استعداد ناب در موسیقی آمریکا به گوش میرسید که چهره فتوژنیکی هم دارد و...
تونی کُرتیس که در اواخر دوران اوج خود به سر میبرد، پس از ورود به کارناوال توجهش به چادر نسبتا بزرگی جلب شد. در آن چادر، حدود دو هزار نفر گرد جوانکی خوشسیما جمع شده بودند که مشغول نواختن گیتار بود و با صدای گیرایی میخواند؛ آن شخص «الویس پریسلی» بود.تونی کُرتیس در بیش از 100 فیلم سینمایی ایفای نقش کرده، در دهه 50 و 60 میلادی، بُت جوانان آمریکایی بود و محبوبیت زیادی خاصه به خاطر سیمای جذابش نزد آنها داشت.
کُرتیس آن روز وارد چادر شد و نزد الویس پریسلی رفت. الویس جوان از جای خود برخاست و جلوی «کُرتیس» دست و پایش را گم کرد اما هنرپیشه باسابقه آن روزهای سینمای آمریکا با عطوفتی فراوان به ستاره تازه مطرح شده موسیقی راک گفت: «این چوب امدادی از گری کوپر به من رسید و حالا به نظر میرسد باید آن را به تو واگذار کنم. این چوب محبوبیت و شهرت فراوان را امروز به تو میسپارم اما الویس حواست باشد که آن را در زمان مناسب و به موقع به جوان تازه نفستری واگذار کنی وگرنه ممکن است با سرعت و شدت بیشتری سقوط کنی و...»
کاری به سرنوشت عجیب الویس پریسلی نداریم، همانطور که نمیخواهیم از حرفهای با ربط و بیربطی که جواد خیابانی در سالهای اخیر در برنامههای تلویزیونی بر زبان آورده بنویسیم یا گافهای او را بشماریم. آنچه این مطلب را به درازا میکشاند سرنوشت مجری و گزارشگر خوشصدایی است که به قول معروف به موقع از سر میز بلند نشد!
هرچند جواد خیابانی خداحافظیهای کوتاهمدتی داشته اما دوباره با همان سرعت همیشگی برگشته و با وجود تمامی ضعفها با قدرت، به کارش ادامه داده است. قصد رودهدرازی به سبک برخی اساتید تلویزیونی را نداریم و ختمکلام را با یک پرسش از جواد خیابانی به پایان میرسانیم: «آیا وقت خداحافظی دائمی و سپردن چوب امدادی به یک جوان تازهنفس فرا نرسیده است؟ لطفا به خودتان رحم کنید، استاد!»