فریم آخر زندگی حمیدرضا | روایت سارا طالبیزاده همسر حمیدرضا درجاتی از حادثه

ضعف در اجرای پروتکلهای ایمنی و نبود نیروهای امدادی آموزشدیده و مجهز نیز فاجعه را تشدید کرده است
هفت صبح| درجاتی از جمله چهرههای شناختهشده در عکاسی ورزشی کشور بود که سالها با عشق و تعهد، لحظات ناب ورزش ایران را ثبت کرده بود. فقدان او تنها یک ضایعه برای جامعه رسانهای نیست، بلکه نشانیست از بیتوجهیهای مزمن به ایمنی در رویدادهای ورزشی بهویژه در بخشهایی که خبرنگاران و عکاسان، بدون حفاظ و حمایت کافی در خط مقدمِ ثبت تاریخ میایستند.
روزنامه«هفت صبح» با قلبی اندوهگین درگذشت حمیدرضا درجاتی را به خانواده داغدارش، همسر گرامیاش سارا طالبیزاده و همه دوستان، همکاران و اهالی رسانه تسلیت میگوید. یاد و تصویرش، تا همیشه در قاب دلها خواهد ماند.
پیست اتومبیلرانی آزادی تهران، دیروز شاهد حادثهای دلخراش بود که فضای هیجانانگیز رقابتهای راند اول مسابقه سرعت ایران را به صحنهای از نگرانی و آشوب تبدیل کرد. در جریان این مسابقه یکی از خودروهای حاضر در رقابت ناگهان از کنترل خارج شد، از مسیر منحرف و با شدت به حاشیه پیست و محل استقرار عکاسان و فیلمبرداران برخورد کرد. در این سانحه دو تن از اصحاب رسانه، حمیدرضا درجاتی عکاس باسابقه و فیلمبردار همراه او، به شدت مصدوم شدند.
شاهدان میگویند شدت برخورد به حدی بود که یکی از مصدومان پس از پرتاب چند متری، بیهوش روی زمین افتاد و بلافاصله توسط عوامل امدادی به بیمارستان منتقل شد. این حادثه تلخ بلافاصله باعث توقف مسابقه شد و فضای پیست را در بهت و سکوتی سنگین فرو برد. بسیاری از حاضران در پیست از جمله شرکتکنندگان، خبرنگاران و تماشاگران، شوکه و نگران، وقوع چنین حادثهای را غیرقابل باور توصیف کردند.
روایت سارا طالبیزاده از حادثه
سارا طالبیزاده، روزنامهنگار باسابقه و همسر حمیدرضا درجاتی، عکاس پیشکسوت مطبوعات ایران با صدایی آمیخته به بغض و هقهق گریه از لحظات کابوسوارِ پس از حادثه به خبرنگار هفتصبح گفت. مصاحبه خبرنگار هفتصبح با سارا طالبیزاده پیش از درگذشت حمیدرضا بود.
به طوری که خانم طالبیزاده پیش از این حادثه تلخ نمیتوانست باور کند که مرد آرام دوربین بهدست این روزهایش، حالا بیهوش، با بدنی شکسته و ناپایدار میان مرز زندگی و مرگ در آیسییو خوابیده است: «شدت ضربه به قدری وحشتناک بود که حمیدرضا دچار خونریزی داخلی شده... دندههایش شکسته، پاهایش خرد شده، گردنش آسیب دیده، به سرش ضربه شدید وارد شده و ضربان قلبش بارها پایین آمده...»
اینها را سارا میگوید، در حالی که صدایش میلرزد. لحظهای سکوت میکند، نفس عمیقی میکشد و ادامه میدهد: «بدنش در حالت پایدار نیست... دائم او را احیا میکنند... هنوز هیچ چیز قطعی نیست. الان در بخش آیسییو در بیمارستان تریتا بستری است.» پزشکان میگویند تا زمانی که وضعیت عمومیاش تثبیت نشود، امکان جراحی نیست.
حالا حمیدرضا در بخش مراقبتهای ویژه، بیهوش و بیخبر از دلنگرانیها زیر دستگاهها نفس میکشد و ساعتهاست زمان متوقف شده برای تمام عزیزانش. اما چه شد که این تراژدی رقم خورد؟ سارا هنوز همه جزئیات را نمیداند. با چشمانی اشکآلود فقط میگوید: «حمیدرضا پشت نیوجرسی ایستاده بود که ناگهان یک خودرو با سرعت زیاد به نیوجرسی برخورد کرد. شدت ضربه به قدری بود که حمیدرضا با شدت پرتاب شد...»
سارا هر چند کلمهای که میگوید، با نگرانی میخواهد که برای حمیدرضا دعا کنیم. در لحظههای پیش از حادثه اما نه فقط سارا که جمعی بزرگ از روزنامهنگاران، عکاسان و دوستان نزدیک دلنگران وضعیت حمیدرضا بودند که سالها با دوربینش راوی زخمها، شادیها و زیباییهای این سرزمین بوده است. در همان لحظات سنگین همه منتظر خبری از بهبودی مردی بودند که عمرش را صرف ثبت لحظههای ناب مردمش کرده بود. متاسفانه اما حمیدرضا چند ساعت بعد روی تخت بیمارستان درگذشت.
اما این فقط یک حادثه تلخ نیست. بار دیگر بحث ایمنی در ورزشهای موتوری کشور را به صدر اخبار بازگرداند. نبود موانع ایمنی استاندارد، فاصله کم رسانهها با خط مسابقه و فقدان تدابیر حفاظتی مناسب از جمله مسائلی است که در پی این رخداد، مورد سؤال قرار گرفته است.این پرسش جدی مطرح است که آیا وقت آن نرسیده که استانداردهای ایمنی پیستهای مسابقه در ایران بازنگری و اصلاح شوند؟ یا باید منتظر حوادث تلختری باشیم تا تصمیمگیران تکان بخورند؟
پیستی برای فرار از مرگ، نه رقابت
پیست آزادی تهران به هیچوجه استانداردهای ایمنی و فنی مورد تایید فدراسیون بینالمللی اتومبیلرانی (FIA) را ندارد و میزبان مناسبی برای مسابقات سرعت نیست. یکی از حیاتیترین ضعفهای این پیست، سیستم حفاظتی و گاردریلهای آن است که از نظر طراحی و عملکرد، کاملاً ناکافی و خطرناک هستند.
برخلاف استانداردهای روز دنیا، گاردریلهای پیست آزادی فاقد سیستمهای جذب انرژی مدرن مانند TechPro یا SAFER Barrier هستند؛ این نوع گاردریلها چند لایه طراحی میشوند تا انرژی برخورد را بهصورت کنترلشده جذب کرده و از شدت ضربه بکاهند، اما در آزادی گاردریلها سخت، یکلایه و فاقد هرگونه سیستم جذب ضربهاند، که موجب میشود خودروها پس از برخورد نه فقط متوقف نشوند، بلکه با شدت بیشتری به بیرون پرت شده یا باعث پرت شدن افراد کنار مسیر شوند.
علاوه بر این، پیست آزادی فاقد پروتکلهای حفاظتی چندلایه است؛ در پیستهای استاندارد، علاوه بر گاردریل، نواحی فضای فرار (Run-off) وسیع، موانع نرمکننده ضربه، حصارهای محافظ مخصوص عکاسان و مارشالها و سیستمهای هشدار الکترونیکی وجود دارد. این لایههای حفاظتی به صورت زنجیرهای عمل میکنند تا در صورت بروز حادثه، آسیب به حداقل برسد. اما در پیست آزادی، نبود این لایههای ایمنی موجب شده هر حادثهای مستقیم و با شدت بالا به افراد و خودروها آسیب بزند.
ضعف در اجرای پروتکلهای ایمنی و نبود نیروهای امدادی آموزشدیده و مجهز نیز فاجعه را تشدید کرده است. تا زمانی که زیرساختهای حفاظتی چندلایه، گاردریلهای جذب انرژی و پروتکلهای ایمنی مدرن پیادهسازی نشود، برگزاری مسابقات در پیست آزادی ریسک جانی بسیار بالایی دارد و فاقد صلاحیت میزبانی مسابقات حتی در سطح ملی است.