بیست سالهها | چگونه نسل جوان ورزش ایران در المپیک آبروداری کردند
از مبینا و آرین و اسماعیلی و مهمدی و عموزاد تا زارع و مهران برخورداری و حتی ناهید کیانی
هفت صبح| در وسط بحرانهای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و در اوج تحریم، تیمهای ورزشی ما نتایج آبرومندی در المپیک گرفتند. نتایجی که بیش از هرچیزی نشانه جاهطلبی و تحرک جوانان ماست. جوانانی عموما متولد دهه هشتاد (مبینا و آرین و اسماعیلی و مهمدی و عموزاد) و یا در لب مرز دهه هشتاد (زارع و مهران برخورداری و حتی ناهید کیانی) در دورهای که فکر میکردیم با توجه به رابطه اقتصاد و انسجام اجتماعی و با موفقیتهای ورزشی شاهد سقوط در تابلوی مدالها باشیم این جوانهای پرشور حق ما را از دنیا گرفتند. دهه هشتادیها. دختران و پسران بیست و چند ساله. آنها کاری کردند که فشل بودن حرکت دولتی ورزش ما چندان دیده نشود.
برترینها مطلب جذابی در این مورد نوشته بود که اینجا با شما قسمت میکنیم.
مبینا نعمتزاده، دختری که در تکواندو برنز گرفت، پس از کسب موفقیت گفت که مدالش را به امام زمان تقدیم میکند، رفتاری که از یک دهه هشتادی با آن چه از آنها در رسانهها تبلیغ میشود غافلگیرکننده به نظر میرسد. در شبکههای اجتماعی بابت همین یک جمله صحبتهای زیادی شد، او اما پای اعتقادش ایستاد و نشان داد که قرار نیست به هیچ چیز و هیچ جریانی باج بدهد، او میخواهد خود خودش باشد، شاید شمایلش مطابق انتظار بچه مذهبیهای دو دهه پیش نباشد اما اتفاقا مذهبی است، اما یک مذهبی با انطباق به شرایط روز جامعه، ترکیبی که خیلیها دوست ندارند باور کنند، او هم امروزی است و هم اعتقادات خودش را حفظ میکند. او علیه خلوصگرایی مسموم مورد پسند خیلیها است.
از آن طرف همین پریشب که آرین سلیمی به آن شکل جانانه مدال گرفت، رفتار بعد کسب مدالش واقعا قابل تحلیل به نظر میرسید، از ویدئوکال زیر پرچم ایران، تا آن جا که خودش را رو به دوربین معرفی کرد. حین خواندن سرود ملی اعتماد به نفس یگانهای داشت، مدالش را به خانوادهاش تقدیم کرد و تک تک رفتارهای بعد موفقیتش از خودش نشات گرفته بود. بنا به توصیه و بر اساس مصالح تزریقی نبود. راهی را رفت که خودش میخواست، همینقدر تر و تمیز و بدون حاشیه. او روزنامه دیواری هیچ تفکری نشد، نماینده یک ایرانِ واقعی و جامع بود، حرفهایش دوقطبی ایجاد نکرد و مرز نساخت، این گونه که او بود، آینده همان است و همان خواهد بود.
سعید اسماعیلی هم شکل تازهای از جلوه دهه هشتادیها بود، فروتنانه و در تواضع کامل طلا گرفت، چهرهاش هیچ خودنمایی نداشت، طلب پدرش را از مردم نداشت و ندارد، مدالش را به کارگران تقدیم کرد. جای درست و موضع درست و جمله درست.
با یک جمله کاری کرد که کل مجریان صداوسیما نتوانستند بکنند. نه بیانیه داد، نه با جملهها ور رفت، نه ادا ریخت و نه وامدار هیچ جریانی شد، اصل واقعه را دید، اصل حرف را زد، قهرمانی اینگونه پس از تشک ادامه پیدا میکند. این دهه هشتادیها را با بیلبورد و دست روی سینه و این قسم رفتارها نمیشود تطمیع کرد، منتظر آینده باشید، منتظر آینده هستیم.