نقاشی، ربات، درخت؛ اتحاد برای حفظ محیط زیست

تصویری از جنگلهای انبوه اندونزی در نمایشگاه هنر معاصر بانکوک، با چهرهای متفاوت بازنمایی میشود
هفت صبح، نوشین آذرنگ| در حاشیه شلوغیهای شهر بانکوک، جایی که نمایشگاه هنر معاصر در دوسالانه ۲۰۲۴ برپاست، نصب «سبز مصنوعی، سبز طبیعی» اثر باگوس پاندگا و کی ایمازو، در مرکز هنر و فرهنگ بانکوک، قصهای از خلق و نابودی، آفرینش و زوال است. این اثر هنری که درواقع به تابلوی نقاشی میماند، مثل افسانهای کهن، جنگلهای انبوه اندونزی را در چرخهای پایانناپذیر به تصویر میکشد و محو میکند. گویی پنهلوپهای پارچهای میبافد و شبانه رشتههایش را میگسلد.
نقاشیای که خودش را پاک میکند
بوم سبزی بزرگ که ایماز و با الهام از لیتوگرافی ۱۹۰۵ از کف جنگل نقاشی کرده بود، صحنهای بود برای رقص مکانیکی یک بازوی رباتیک. این ماشین هر روز یکی از پنج طرح خطی از گیاهان و جانوران جنگل را با جوهر محلول در آب ترسیم میکرد.
ماشین بهدقت برنامهریزی شده بود تا طرحها را با جوهر قابل حل در آب بکشد و در پایان هفته، این طرحها بهصورت روشمند توسط ماشین دومی پاک میشدند که با چکاندن آب بر سطح بوم و استفاده از برس، تصاویر را محو میکرد. حال و روز این درخت نخل روغنی، که قلب تپنده این تابلو بود، مقدار آب، سرعت و جهت برس را رقم میزد. این دادههای زیستی از درخت نخل روغنی که در مرکز نصب قرار داشت، مستقیما بر فرآیند پاکسازی اثر میگذاشت. سپس چرخه از نو آغاز میشد. خلقی دوباره، نابودی دوباره.
روغن نخل، تخریب محیطزیست هنری
بازدیدکنندگان دوسالانه، بسته به لحظهای که پا به این فضا میگذاشتند تصویری متفاوت میدیدند. سرعت کم و کندیِ چرخه، راز اثر بود. هیچکس نمیتوانست این اثر را در یک لحظه ببیند. درست مثل تمام نیروهایی که برای تخریب محیطزیست در کارند و برای ما انسانها گاه چنان پیچیدهاند که ما را به بیعملی یا فراموشی میکشانند.
این اثر بهگونهای طراحی شده بود که به دلیل تکامل تدریجیاش در طول زمان، درک کامل آن غیرممکن بود. درست مانند نیروهای پیچیدهای که به تخریب محیطزیست منجر میشوند و ما را به سوی بیتفاوتی سوق میدهند. این نصب، چهارمین گام از پروژه مشترک پاندگا و ایمازو است که از ۲۰۱۹ آغاز شد و به صنعت روغن نخل در اندونزی میپردازد. این پروژه که با عنوان «سبز مصنوعی، سبز طبیعی» از سال ۲۰۱۹ شروع شد، چهارمین نسخه خود را در این نمایشگاه به نمایش گذاشت.
طبیعت برابر تکنولوژی؛ همآهنگ یا همرزم
بین سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۶، تولید روغن نخل بیش از دو میلیون هکتار، برابر با یک چهارم از فرآیند جنگلزدایی جنگلهای اندونزی را بلعید. این تخریب به ویژه در «کالیمانتان»، «سوماترا» و «پاپوآ»، تنوع زیستی را به زانو درآورده، زیستگاهها را نابود کرده و خاک، آب و زندگی را به مخاطره انداخته است.
این اثر، نقاشی در فضای باز را از نو تکرار میکند زیرا دیگر نقاش انسانی نیست که طبیعت را با احساس و کاستیهایش به تصویر بکشد. اینجا منظرهای است که از گفتوگوی انسان، ماشین و گیاه زاده میشود. دست بیجان ربات، طرحهای ایمازو را میکشد و محو شدن جنگل به سلامت درختی گره خورده که نماد طبیعت زنده است. این منظره، برخلاف نقاشیهای سنتی که طبیعت را از نگاه انسانی ثبت میکردند، از همکاری میان برنامهریزی انسانی، فناوری ماشین و واکنشهای زیستی گیاه شکل میگیرد.
هنر معاصر، صدایی علیه فراموشی
نقاشی منظره در غرب، طبیعت را چون گنجی برای بهرهکشی میدید که در آن انسان اربابگونه بر طبیعت سلطه دارد. در سرزمینهایی چون اندونزی که روزگاری زیر یوغ استعمار بودند، این نگاه پیچیدهتر است. در دهه ۱۹۴۰، سودجوجونو، نقاش انقلابی اندونزی، سبک «موئی ایندی» (هند شرقی زیبا) را نقد کرد. سبکی که عمدتا از سوی هنرمندان غربی برای مخاطبان گردشگر خلق میشد اما گاهی هنرمندان محلی نیز در آن مشارکت داشتند.
او تصاویر رمانتیک از جنگلهای آرام را که رنج مردم را پنهان میکردند، فریبی شرقیساز میدانست. سودجوجونو به عنوان یک هنرمند عمیقا سیاسی، این بازنماییهای شرقیساز را که فقر و سختیهای مردم اندونزی را نادیده میگرفتند، به چالش کشید.پاندگا و ایمازو، که در شهر «باندونگ» جاوه کار میکنند، پس از مهاجرت ایمازو از ژاپن به اندونزی به سال ۲۰۱۷، به معضل جنگلزدایی پرداختند.
بیتوجهی دولت الهامبخش تصاویر استعماری
ایمازو که در ژاپن زاده شده بود از بیتوجهی نسبی دولت اندونزی به محیطزیست خود شگفتزده شد و این موضوع الهامبخش کارش شد. اثرشان با جریانی در هنر معاصر اندونزی همنوا است که طبیعت و دخالت انسان را میکاود. هنرمندانی چون «آراهماییانی» پیشگام هنر اجرا، بر اخلاق زیستمحیطی تأکید کرده، گفتهاند بیاحترامی به طبیعت آن را به منبعی برای چپاول بدل میکند.
او با آثارش ما را به یاد مسئولیتمان در برابر طبیعت بهعنوان امانتدار میاندازد. جومالدی الفی، نقاش نیز نشان داده چگونه تصاویر استعماری، اندونزی را بهشتی دستنخورده جلوه میدادند. او با بازنگری در بازنماییهای تاریخی، نشان داد چگونه این تصاویر درک ما از طبیعت را تحتتأثیر قرار دادهاند.
رقص ویرانگر انسان و طبیعت
پاندگا و ایمازو نه به دنبال بهشتی پیشاصنعتیاند و نه فناوری را دشمن طبیعت میدانند. تابلو «سبز مصنوعی، سبز طبیعی» کشمکش میان انسان و طبیعت را نشان میدهد. انسان که میخواهد طبیعت را رام کند و طبیعت که انسان را بازمیستاند و این دو در چرخهای بیپایان از ساختن و ازدستدادن در پیکارند. این اثر مثل آینهای ما را به تماشای خودمان دعوت میکند؛ به پرسیدن اینکه در این رقص ویرانگر، چه نقشی داریم و کجا ایستادهایم؟