خطر بیثباتی در شرق ایران | سایه جنگ در کنار مرزها
شکست مذاکرات آتشبس کابل و اسلام آباد، منطقه را در آستانه جنگی خطرناک قرار داده که ایران نمیتواند نادیده بگیرد
هفت صبح، حسین فاطمی| پس از شکست دور دوم مذاکرات آتشبس میان طالبان افغانستان و پاکستان به میزبانی ترکیه و همچنین عملیات انتحاری هفته گذشته در اسلامآباد که در نهایت به آغاز وضعیت جنگی در پاکستان منجر شد، عملا وقوع رویارویی نظامی میان طالبان افغانستان و اسلامآباد را اجتنابناپذیر کرده و به همین دلیل تحرکات دیپلماتیک عباس عراقچی به شکل گسترده آغاز شده است.
در این چارچوب، عراقچی در یک تماس تلفنی با امیرخان متقی وزیر خارجه حکومت طالبان، ضمن ابراز نگرانی از تنشهای فزاینده، آمادگی ایران را برای کمک به فرایند میانجیگری و کاهش درگیری اعلام کرد. متقی نیز با تشریح آخرین تحولات، بر پایبندی کابل به آتشبس و حل اختلافات از طریق دیپلماسی تاکید کرد.
البته این تلاشها محدود به کابل نماند. وزیر خارجه ایران در گفتوگو با سرگئی لاوروف، همتای روس خود بر ضرورت حفظ آرامش در منطقه و لزوم گفتوگوهای مستمر میان کشورهای همسایه برای پیشگیری از گسترش جنگ احتمالی بین پاکستان و طالبان تاکید کرد. عراقچی خواستار هماهنگی سیاسی بیشتر میان تهران و مسکو و همچنین سایر قدرتهای منطقهای برای مدیریت بحران شد.
در تماس دیگری توسط عراقچی با هاکان فیدان وزیر خارجه ترکیه، وی از تلاشهای آنکارا در میزبانی مذاکرات صلح بین طالبان افغانستان و پاکستان و کوشش برای مهار تنشها قدردانی کرد و بر اهمیت استمرار رایزنیها برای صیانت از ثبات منطقهای تاکید کرد. فیدان نیز با اشاره به پیوند امنیت کشورها، لزوم همکاری جمعی را یادآور شد. همچنین در گفتوگوی تلفنی عراقچی با شیخ محمد بن عبدالرحمن آل ثانی، نخستوزیر و وزیر خارجه قطر، دو طرف نگرانی مشترک خود را نسبت به تحولات افغانستان–پاکستان ابراز کرده و بر ضرورت تداوم «مساعی جمیله» کشورهای منطقه در جلوگیری از ورود بحران به مرحله جنگ تمامعیار تاکید کردند.
در ادامه این رایزنیها، اسحاق دار، وزیر خارجه پاکستان، نیز در تماس با عراقچی آخرین نتایج مذاکرات و تلاشهای اسلامآباد برای کنترل وضعیت را شرح داد و بر اهمیت حفظ صلح منطقهای تاکید کرد. مجموع این تحرکات بیانگر آن است که تهران، با درک حساسیت شرایط و احتمال بالای جنگ در مرز شرقی، در پی ایفای نقش فعال دیپلماتیک برای مدیریت بحران و جلوگیری از گسترش بیثباتی در منطقه است.
سایه جنگ در کنار مرزها
انفجار سهشنبه هفته گذشته در اسلامآباد را نمیتوان یک حادثه تروریستی معمولی دانست؛ این رخداد، اعلام ورود رسمی پاکستان و طالبان افغانستان به مرحلهای تازه از تقابل امنیتی است که پس از شکست دور دوم مذاکرات آتشبس در دوحه و آنکارا کاملا قابلپیشبینی بود. با پذیرش ضمنی مسئولیت حمله از سوی تحریک طالبان پاکستان (TTP)، اکنون روشن شده که تنش میان دو طرف از سطح هشدار عبور کرده و به آستانه یک درگیری ساختاری رسیده است.
پاکستان در ماههای اخیر گرفتار بحرانی چندلایه از بحران اقتصادی گرفته تا اختلافهای عمیق میان ارتش و دولت، فرسایش اقتدار نهادهای سیاسی و افزایش بیسابقه حملات گروههای مسلح بوده است. در چنین بستری، دولت اسلامآباد بارها از طالبان افغانستان خواسته تا علیه پایگاههای TTP اقدام کند، اما کابل با تاکید بر استقلال این گروه از پذیرش مسئولیت امتناع کرده است. این اختلاف، پاکستان را در وضعیتی قرار داده که جنگ داخلی و جنگ مرزی در یک نقطه با هم تلاقی پیدا کردهاند؛ نقطهای خطرناک که میتواند کشور را وارد چرخهای از خشونت مداوم کند.
در این میان، شکست مذاکرات آتشبس و ادامه حملات مرزی، ضرورت فعالشدن دیپلماسی منطقهای را بیش از هر زمان دیگری برای تهران آشکار کرده است. تماسهای عباس عراقچی با مقامات افغانستان، پاکستان، روسیه، ترکیه و قطر نشانه آغاز تحرکات ایران برای مدیریت بحران است، اما بهروشنی پیداست که این سطح از رایزنی صرف و تماسهای تلفنی، پاسخگوی شرایط فعلی نیست.
برخلاف ترکیه و قطر که نقششان بیشتر ابزار تسهیلگری بوده، ایران از نظر جغرافیایی و امنیتی بهشدت در معرض پیامدهای این درگیری قرار دارد؛ هرگونه آغاز درگیری از هر دو سو روی مرزهای مشترک ایران با افغانستان و پاکستان اثرگذار است، از قاچاق اسلحه و مواد مخدر تا مهاجرتهای غیرقانونی و احتمال نفوذ گروههای افراطی در شرق کشور. بیشک بازگشت ناامنی به مرزهای شرقی میتواند در کوتاهمدت ساختار امنیتی ایران را تحت فشار قرار دهد و در بلندمدت هزینههای سیاسی و اقتصادی سنگینی ایجاد کند.
به همین دلیل، تهران باید از مرحله مواضع نگرانیآمیز و تماسهای تلفنی عبور کرده و وارد سطح میانجیگری عملی و ساختاری شود. این میانجیگری میتواند شامل ایجاد سازوکار سهجانبه امنیتی، پیشنهاد نشست اضطراری منطقهای یا تشکیل کارگروه مشترک کنترل مرزها باشد. اگر ایران چنین نقش فعالی را بر عهده نگیرد، ممکن است بازیگران دیگری وارد میدان شوند و هدایت بحران در جهتی قرار گیرد که با منافع ایران سازگار نباشد.
اکنون در شرایطی که پاکستان عملا وارد وضعیت شبهجنگی شده و طالبان افغانستان نیز در موضعی دفاعی و ایدئولوژیک قرار دارد، هر تعلل تهران میتواند به تشدید بحران و انتقال امواج بیثباتی به مرزهای ایران منجر شود.واقعیت این است که بحران تازه افغانستان و پاکستان نه یک تهدید دوردست، بلکه تهدیدی فوری برای امنیت ملی ایران است.
عبدالمحمد طاهری: دیپلماسی فعال و میانجیگری بین طالبان افغانستان و پاکستان، نه تنها ضروری، بلکه حیاتی است
در تحلیل دقیقتر ضرورت نقشآفرینی تهران، «هفتصبح» پای گفتوگو با عبدالمحمد طاهری نشسته است که در مقام تحلیلگر ارشد مسائل افغانستان، سعی دارد تصویری دقیق، بیپرده و مبتنی بر تجربه میدانی خود از بحران روبهگسترش در کنار مرزهای ایران میان طالبان افغانستان و پاکستان ترسیم کند؛ بحرانی که به باور این مدرس دانشگاه، «اکنون بیش از هر زمان دیگر، ضرورت ورود فعال ایران به فرآیند میانجیگری را آشکار کرده است.»
طاهری که سالها از نزدیک تحولات افغانستان را دنبال کرده، در ابتدای ارزیابی خود تاکید میکند که «این بحران تنها مسئلهای مربوط به کابل و اسلامآباد نیست و مستقیم و غیرمستقیم میتواند ساختار دیپلماسی ایران را تحت تاثیر قرار دهد و اگر تعدیل نشود، برای کشور مشکلاتی ایجاد خواهد کرد.»
طاهری در ادامه و از منظر تجربه شخصیاش بهعنوان مستشار اسبق کشورمان در افغانستان توضیح میدهد که «عملیات ارتش پاکستان علیه طالبان را باید یک فرصت برای ایران دانست»؛ فرصتی برای تضعیف نیرویی که به گفته او «در خشنترین شکل ممکن بارها تا مرزهای ایران پیش آمده است». مفسر ارشد حوزه سیاست خارجی یادآور میشود که شخصا در سالهای ۱۳۸۳ تا ۱۳۸۷ شاهد رفتار خشونتبار طالبان علیه شیعیان غرب کابل بوده و اضافه میکند، همین نیروها بودند که با بشکههای پر از تیانتی به سمت مرزهای ما حرکت میکردند.»
به باور این پژوهشگر مسائل جنوب آسیا و آسیای مرکزی، «امروز ارتش پاکستان به این نتیجه رسیده که نیرویی که خود پرورش داده و سالها با اتکای به آیاسآی (اطلاعات ارتش پاکستان) در افغانستان و منطقه تقویت شده، اکنون از کنترل خارج شده است. او با اشاره به تجربه صدام و آمریکا، این وضعیت را یک «تکرار تاریخی» میداند و به هفتصبح میگوید: «آنطور که آمریکاییها صدام را ساختند و بعد از دستشان در رفت، طالبان نیز از دست پاکستان خارج شده است.»
تحلیلگر حوزه شبه قاره معتقد است که «پاکستان ناگزیر خواهد بود عملیات را تا جایی ادامه دهد که مطمئن شود طالبان دیگر تهدیدی جدی برای آن کشور نیست؛ بهویژه با توجه به حضور گروههای ضددولتی دیگر در مرزهای مشترک با افغانستان که امنیت پاکستان را بهشدت آسیبپذیر کردهاند.» کارشناس مسائل پاکستان در ادامه میافزاید که «کابل و اسلامآباد اکنون درگیر وضعیتی هستند که در آن جنگ داخلی و جنگ مرزی در یک نقطه به هم رسیده» و در چنین موقعیتی، به باور طاهری، «آمریکا نیز با پاکستان به توافق رسیده تا طالبان جمع شود».
البته این بخش به تعبیر کارشناس مسائل افغانستان، «تهدیدی برای ایران است. چون از آن طرف پاکستان، طالبان را جمع میکند، از این طرف آمریکاییها میخواهند از داخل طالبان را جمع کنند و یک بگرام جدید بسازند. این برای ایران، نه تنها فرصت نیست، بلکه تهدید است.»
در بخش دیگری از گفتوگو، طاهری که سابقه سالها فعالیت آموزشی در افغانستان را دارد، ضرورت میانجیگری ایران را چنین تشریح میکند که، «بیشک جمهوری اسلامی بهترین و موثرترین گزینه برای میانجیگری است. ضمن آنکه دیگر فرصتی برای ما از جانب طالبان نمانده و هر چه هست، فقط تهدید است. لذا طالبان باید جمع شود و پاکستان هم نیاز به مدیریت دارد. ما با هر دو کشور پیوندهای فرهنگی، مذهبی و تاریخی داریم و میتوانیم نقش اساسی ایفا کنیم.»
او با اشاره به ظرفیتهای ایران در این پرونده، تاکید میکند که «میانجیگری باید عملی، فعال و چندلایه باشد و صرف تماسهای تلفنی کافی نیست.» به باور کارشناس حوزه آسیای میانه، «ایران باید همزمان با دیپلماسی فعال، مکانیزمهای فشار بر طالبان ایجاد کند و از سوی دیگر با پاکستان به تفاهم برسد تا مناقشات مرزی کاهش یابد.
این فرایند میتواند تهدید موجود را به فرصت تبدیل کند»؛ چرا که از نگاه طاهری، «طالبان امروز دیگر برای ایران فرصت نیست، هرچند در برخی مقاطع زمانی فرصتهای محدودی ایجاد کرده، اما در مجموع به دلیل ساختار حکومت، تعامل با جامعه جهانی و فضای باز برای فعالیت سرویسهای خارجی، اکنون کاملا تهدید است.»