کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۶۴۳۵۷۷
تاریخ خبر:

سفری به عمق هزار سال تشنگی ایرانیان

سفری به عمق هزار سال تشنگی ایرانیان

وقتی قنات‌ها رگ‌های حیاتی شهر بودند و مدیریت آنها وظیفه‌ای فنی و اخلاقی به شمار می‌آمد

مهدی خاکی‌فیروز دبیر گروه اقتصاد

هفت صبح| صبح که شیر آشپزخانه را باز کردم، هیچ قطره‌ای جاری نشد. سکوت لوله خشک، سکوتی عجیب بود و لحظه‌ای کوتاه مرا به سفری در دل تاریخ برد. سفری که محور آن آب بود و شهرها، آینه‌ای از زندگی و ایمان مردمانی که با شیوه‌های خود، کم‌آبی را تاب آوردند. هر قطره‌ آب، صدای هزار سال تجربه و امید مردمانی است که آب را ستون زندگی، فرهنگ و اخلاق خود می‌دانند.

 

سفر را از نیشابور آغاز کردم، همان ابرشهر خراسان قدیم که روزگاری مرکز فرهنگی و اقتصادی ایران بوده است. قنات‌ها رگ‌های حیاتی شهر بودند و مدیریت آنها وظیفه‌ای فنی و اخلاقی به شمار می‌آمد. میرآب‌ها، این مردان مسئول و آگاه، سهم آب را با عدالتی توصیف‌ناپذیر میان خانه‌ها و باغ‌ها تقسیم می‌کردند و با ساعت آبی، نوبت برداشت را به دقت تعیین می‌کردند.

 

در ادامه سفر به سنگسر  در دامنه کوه‌های جنوب طبرستان رسیدم. هر چشمه مرکز یک روستا بود و فرصتی برای گفت‌وگو و تصمیم‌گیری درباره مصرف آب. در خشکسالی، مردم مسیر کوچ دام‌ها را تغییر می‌دادند. جمع می‌شدند و نماز باران می‌خواندند. دست‌ها را رو به سوی آسمان بلند می‌کردند و با دعا و نذر، امیدوار بودند که زمین تشنه دوباره سیراب شود. 

 

در ادامه سفر، طبرستان قدیم و مازندران امروز، میان کوه و جنگل سبز، داستانی متفاوت داشت. وقتی خشکی زمین را فرا می‌گرفت، مردم روی تپه‌ها جمع می‌شدند. زنان و مردان آواز می‌خواندند، حرکات نمادین اجرا می‌کردند و با نذرهایی ساده، باران را طلب می‌کردند. آب برای مردمان طبرستان، عنصری مقدس بود که انسان را به زمین و آسمان پیوند می‌داد.

 

در جلگه‌های گیلان که رودخانه‌ها اغلب پرآب بودند، گاهی کم‌آبی فرا می‌رسید. کشت‌های این سرزمین، از نوعی بود که آب بیشتری احتیاج داشت و کم آبی رودخانه‌ها، زاد و ولد ماهی‌ها را با مشکل مواجه می‌کرد. مردم نذر و دعا می‌آوردند و رقص باران اجرا می‌کردند. مردم گیلان می‌دانستند که حتی در سرزمین پرآب، احترام به آب و یادآوری آن، شرط بقاست.

 

چند صد کیلومتر آن طرف‌تر، میان کوه‌های زاگرس، چشمه‌ها و رودخانه‌ها قلب زندگی بودند. سهم آب تقسیم می‌شد و مردم در مواقع خشکی، نذرهای جمعی انجام می‌دادند. نان و گاه گوسفندی کوچک برای تقدیم به زمین و رودخانه‌ها. کمی که به جنوب رفتم، به بین‌النهرین نزدیک شدم. مردمانی که تمدن‌شان بر پایه آب شکل گرفته بود، کانال‌ها و شیارهای آبی ساختند. 

 

کانال‌ها ستون زندگی بودند و با معماری عجیبی، نقش خنک کننده‌های طبیعی خانه‌ها و سرداب‌ها را هم بر عهده داشتند.  بار دیگر مسیر را به شرق برگرداندم تا به ایساتیس (یزد) رسیدم. شهری کویری که قنات‌هایش رگ‌های زندگی‌اند. شبکه‌ای زیرزمینی، آب را از سفره‌های زیرزمینی کوه‌های اطراف شهر به سطح می‌آورد و زندگی را ممکن می‌سازد. یزدیان دانش مقنی‌گری را با آیین‌های باران‌خواهی تلفیق کردند. با این حال سهم آب کم بود و هر درخت انار، با یک کوزه در سال، سیراب می‌شد. 

 

و حالا دوباره در آشپزخانه ایستاده‌ام. لیوانی خالی در دست دارم که سنگینی آن، یادآور هزاران سال تلاش انسان برای حفظ آب، قنات‌ها، نذرها، دعاها و آیین‌های جمعی است. هر قطره آب، پژواکی از تاریخ است؛ از نمازها، نذرهای جمعی، قنات‌ها و همکاری مردمی که با احترام، ایمان و قناعت، بر کم آبی غلبه کردند.

 

آخرین تحولاتاجتماعیرا اینجا بخوانید.
کدخبر: ۶۴۳۵۷۷
تاریخ خبر:
ارسال نظر