چه برسر مـدرسه آمده؟ | معلمان خسته، بیرمق و بیانگیزه

میانگین نمرات دانشآموزان به زیر ۱۰ رسیده و این هشدار جدی برای آموزش کشور است
هفت صبح، راضیه زرگری| خیلی از آن روزها نگذشته؛ همین چند دهه پیش را میگویم که درس خواندن یک فضیلت بهحساب میآمد؛ بچه درسخوان محبوب همه بود و مورد تشویق قرار میگرفت. با تمام دشواریها، خودمان را برای گرفتن نمره 20 یا نزدیک به 20 به آب و آتش میزدیم. قبولی در کنکور، ورود به دانشگاههای برتر و رسیدن به مدارج بالای تحصیلی یک ارزش اجتماعی محسوب میشد و راهگشایی برای رسیدن به آیندهای روشن.
اما امروز، این ارزشها زیر و رو شده؛ آمارها میگوید میانگین کشوری آزمونهای نهایی دانشآموزان به 10 نمیرسد! حقیقت تلخ و گزنده است اما باید بپذیریم که در جامعه فعلی ما، درس خواندن دیگر فضیلت نیست که اگر بود ویدئوهای پاره کردن دسته جمعی کتابهای درسی بعد از امتحانهای آخر سال، وایرال نمیشد. اما چه شد که آموزش، از ارزش افتاد؟ چرا درس خواندن دیگر الهامبخش نیست؟
مهدی نوید ادهم، مشاور وزیر آموزش و پرورش چند روز پیش در نشستی به مسئله کیفیت آموزشی اشاره کرد و گفت: «اکنون با پدیده تلخی مواجه هستیم؛ اینکه خیرین مدرسهساز شهرها و روستاهای ایران را از لحاظ مکان تحصیل و تربیت بینیاز میکنند اما کیفیتی که باید ساختار آموزشی داشته باشد، وجود ندارد. مسئله امروز ما وجود مدرسه، مدیر و دانشآموز، اما نبود کیفیت آموزش است. بهرغم تمام تلاشها و زحمات معلمان و مدیران، خروجی سیستم آن چیزی نیست که انتظار میرود.» وی به برخی آمارهای نگرانکننده اشاره کرده است:«در آزمونهای نهایی، نمرات دانشآموزان بین ۸ تا ۱۰ و میانگین کشوری در همین حدود است؛ این فقط زنگ خطر نیست، بلکه خود خطر است.»
معلمان خسته، بیرمق و بیانگیزه
کیفیت پایین آموزش در دانشگاههای تربیت معلم و ورود معلمان کمتجربه به مدارس؛ این عاملی است که افت تحصیلی و بیانگیزگی دانشآموز را به معلم و مهارتهایش مرتبط میکند. معلمان بهعنوان نخستین حلقه در زنجیره آموزش، با مشکلات متعددی مواجهاند که بر کیفیت تدریس و انگیزه آنها تاثیرگذار است؛ از کمبود منابع آموزشی تا فشارهای معیشتی و سیستم ارزشیابی ناکافی. معلمان هم از اینکه در شرایطی دشوار به تعلیم و تربیت نسل آینده میپردازند، گلهمند هستند.
«یکی از دلایل افت کیفیت آموزش در مدارس، وضعیت نامناسب معلمان است. بسیاری از آنها با فشارهای اقتصادی، دغدغههای زندگی شخصی و حجم سنگین کاری مواجهاند و با ذهنی درگیر سر کلاس حاضر میشوند. در کنار این، حضور معلمان تازهکار و کمتجربهای که بدون آموزش تخصصی و دورههای حرفهای وارد کلاس میشوند، باعث میشود فرایند آموزش از همان ابتدا دچار خلل شود.» این توضیحات را فروغ تیموریان، جامعهشناس و کارشناس آموزشی به هفتصبح میدهد. او معتقد است تسلط ناکافی این معلمان بر محتوا، روشهای تدریس و مدیریت کلاس، یادگیری را از معنا تهی کرده و فضای آموزشی را برای دانشآموزان بیجاذبه میکند.
درس دیگر آینده نمیسازد؟
طبیعی است والدین هم از بیانگیزگی فرزندانشان در تحصیل نگراناند و دلایل خودشان دارند. یکی از آنها میگوید:«دختر من امسال کلاس نهم بود و خیلی برای درس خواندن بیانگیزه شده. با اینکه میداند که تعیین رشته دارد ولی بیخیال است.» پدر دیگری از بیحوصلگی مزمن دخترش میگوید:«دختر ۱۲ساله من انگیزه هیچ کاری را ندارد؛ یا فیلم میبیند یا خواب است. خیلی با استعداد ولی همش میخواهد بخوابد یا پای فیلم و سریال است. حرف هم میزنم میگوید درس بخوانم که چه بشود!»
کتاب درسی؛ کالای فرهنگی یا مزاحمی بیفایده؟!
بیانگیزگی برای درس خواندن دلایل زیادی دارد؛ از مشکل توجه و تمرکز، نبود مهارت هدفگزینی و روش مطالعه ناصحیح تا اضطراب یا افسردگی، شیوه غلط فرزندپروری، شرایط اجتماعی یا حتی مشکلات فیزیولوژیکی. تیموریان معتقد است:«دانشآموز امروز در جامعهای رشد میکند که نه فرصتهای برابر دارد، نه چشماندازی روشن. دو قطبی شدن جامعه، که در آن عدهای با سرمایه و رفاه و گروهی دیگر با فقر دست و پنجه نرم میکنند، باعث شده تحصیل بهعنوان راه رسیدن به موفقیت، رنگ ببازد. بسیاری از دانشآموزان تصور میکنند تحصیل، آنطور که باید، آینده شغلی یا جایگاه اجتماعی مشخصی برایشان فراهم نمیکند. همین نگاه موجب شده بسیاری از آنان به سمت مشاغل مهارتمحور بروند؛ کارهایی که به سرعت پولسازند، نیازی به تحصیلات دانشگاهی ندارند و اغلب در حوزه زیبایی، خدمات، یا فروش خلاصه میشوند.»
این روزها نمونههای فراوانی از این بیانگیزگی دیده میشود؛ کتابهایی که بعد از امتحانات پاره و دور ریخته میشوند، کلاسهایی که به اجبار حضور در آنها تحمل میشود و آزمونهایی که بدون اندک درس خواندن برگزار میشوند. این جامعه شناس تاکید میکند که برای نسل امروز، کتاب درسی نه یک کالای فرهنگی، بلکه مزاحمی بیفایده تلقی میشود.
محتوای سخت و معلمان غیرتخصصی
مشکل دیگر، کیفیت محتوای آموزشی است. بسیاری از کتابهای درسی، بهویژه در پایه دوازدهم، با مفاهیمی سنگین، خشک و گاه بیربط به نیازهای روز دانشآموزان نوشته شدهاند. مثلا درسهایی مثل جامعهشناسی یا فلسفه، بدون معلمان متخصص و مسلط، به سدی برای یادگیری تبدیل میشوند. متأسفانه در بسیاری از مدارس، به دلیل کمبود نیرو، افراد با تخصصهای غیرمرتبط برای تدریس این دروس انتخاب میشوند؛
اقدامی که به بیاثر شدن کلاسها، سردرگمی دانشآموز و در نهایت افت شدید نمرات منجر شده است. این کارشناس آموزشی با این توضیحات مثال میزند:« یکی از دبیران همین دیروز در فضای مجازی تجربه خود از تصحیح اوراق امتحانی دانشآموزان پایه دوازدهم و درس فلسفه را نوشته و اذعان کرده بود از بین ۱۲ برگه، تنها دو برگه نمرهای بالاتر از 16-17 داشتند. باقی نمرات زیر ۴ و ۵ بود. تو خود حدیث مفصل بخوان؛ این آمار، تنها یک مثال از فاجعه آموزشی گستردهایست که امروز با آن روبهرو هستیم.»
مدرسههایی که دیگر الهامبخش نیستند
این جامعهشناس و مشاور کنکور ادامه میدهد: «مدرسه امروز، تنها با داشتن کلاس، نیمکت و کولر معنا پیدا نمیکند. آنچه مدرسه را به محیطی پویا و انگیزهبخش تبدیل میکند، نیروی انسانی توانمند و حرفهای است. مدیری که دغدغه آموزش داشته باشد، معلمی که به کار خود ایمان داشته باشد و نظامی که از آنها حمایت کند. متأسفانه، تصمیمات اخیر وزارت آموزش و پرورش در جذب نیروی انسانی، از جمله جذب نیروهای ماده ۲۸ بدون آموزشهای کافی، وضعیت را وخیمتر کرده است. بسیاری از این افراد، بعد از دریافت مدرک کارشناسی و پس از سالها خانهنشینی، بدون گذراندن دورههای ضمن خدمت، مستقیماً وارد کلاس درس شدهاند و حالا بهصورت ناپخته با آموزش نسل آینده مواجهاند.»
میدانداران کیفیت آموزشی
در همین رابطه نوید ادهم، مشاور وزیر آموزش و پرورش نیز عنوان کرده است مدرسهسازی مترادف با ساخت ساختمان نیست. مدرسه یعنی ساختمان، معلم، دانشآموز، مدیر، محتوای درسی، نظام تعلیم و تربیت که باید این نگاه را در جامعه گسترش دهیم. وی با بیان اینکه سازمان نوسازی مدارس میداندار ساخت فضاست اظهار کرد: در حوزه کیفیت، میداندار باید وزارت آموزشوپرورش باشد. خیرین هم باید در این بخش نقشآفرینی کنند.مشاور وزیر آموزشوپرورش با بیان اینکه امروز آرامش نسبی در حوزه فضای فیزیکی داریم، اما بحران کیفیت و عدالت آموزشی، نیازمند تصمیم و اقدام ملی است عنوان کرد: «از همینجا دست یاری بهسوی خیرین، نهادهای مردمی و نیروهای جهادی دراز میکنیم تا نسل آینده را نجات دهیم.»
وقتی آینده تحصیل تیره است
شاید تلخترین واقعیت این باشد که جامعه نتوانسته آینده روشنی برای تحصیلکردهها رقم بزند. وقتی دانشجوی دکتری برای تأمین معاش به رانندگی در تاکسی اینترنتی یا دستفروشی روی میآورد، نمیتوان انتظار داشت یک دانشآموز، تحصیل را بهعنوان راه نجات ببیند؟ آنچه در ذهن بسیاری از نوجوانان امروز شکل گرفته، این است که تحصیل نه درآمد میآورد، نه امنیت، نه آینده.
تحصیل به یک مرحله گذر تبدیل شده که صرفاً باید از آن عبور کرد، نه اینکه در آن زیست یا از آن الهام گرفت.تیموریان در پایان تاکید میکند:«آموزش در ایران، نیازمند بازنگری اساسی در ساختار، محتوا، نگرش و هدفگذاری است. بیاعتنایی دانشآموزان به تحصیل، تنها پیامد عملکرد ضعیف مدارس نیست؛ بلکه بازتابی از نابسامانیهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی کلان جامعه است. اگر قرار است دوباره درس خواندن به یک فضیلت تبدیل شود، باید اعتماد اجتماعی به آموزش بازسازی شود، معلمان تربیت شوند، دانشآموزان دیده شوند و مسیر آموزش از نو معنا یابد.»