
هفت صبح، فاطمه شیخعلیزاده | اواسط سال 98 خانواده مرد جوانی به نام فرشید گم شدن ناگهانی او را به ماموران پلیس اطلاع دادند. به این ترتیب اقدامات انتظامی و قضایی لازم برای یافتن ردی از فرشید در دستور کار ماموران قرار گرفت.در بررسیهای ابتدایی مشخص شد که فرشید اخیرا با زنی به نام زیبا زندگی میکرده که درست هم زمان با فقدان فرشید، زیبا نیز غیبش زده بود.
در حالی که فرضیه نقش داشتن زیبا در ماجرای گم شدن مرد جوان پررنگ شده بود، رهگذران در حاشیه جاده اطراف نصیرآباد شهریار جسدی مجهولالهویه را در حالی کشف کردند که به طرز فجیعی با وارد شدن ضربات چاقو به صورتش کشته شده و پوست سرش بعد از جنایت کنده شده بود.در همان ابتدا با توجه به مشخصات ظاهری جنایت احتمال میرفت که این جسد متعلق به فرشید باشد و بالاخره احراز هویت صورت گرفت و مشخص شد چند روز از قتل فرشید میگذرد و جنازهاش در محل درگیری مرگبار رها شده بود.
بازگشت متهمان
تحقیقات ادامه پیدا کرد و مشخص شد که فرشید در آخرین روزهای زنده بودنش با هیچ کسی به جز زیبا در تماس نبوده است و حتی آخرین تماسهای او نیز با زیبا برقرار شده بود. به همین جهت زیبا به عنوان تنها مظنون پرونده تحت ردیابی قرار گرفت و مشخص شد که او یک زن متاهل است که از حدود یک سال قبل در جریان رابطه پنهانی با فرشید وارد خانه او شده و با فرشید زندگی میکرده است.
در همین حال مشخص شد که فرشید برای زیبا در یک کارگاه تولید لوازم پلاستیکی کار پیدا کرده بوده و زیبا از چند ماه قبل در آنجا کار میکرده.ماموران با در دست داشتن این اطلاعات سراغ کارگاه محل کار زیبا رفتند و در تحقیق از بقیه کارگران آن کارگاه متوجه شدند که زیبا با یکی از کارگران افغان آنجا به نام غفور دوست شده و بعد هم با همدیگر به افغانستان فرار کردهاند.
در حالی که با فرار مظنونین اصلی ماجرا، پرونده قضایی رسیدگی به قتل فرشید هنوز مفتوح مانده بود؛ چند سال بعد از قتل، زیبا و غفور که گمان میکردند دیگر آبها از آسیاب افتاده است به صورت غیرقانونی از مرز افغانستان وارد ایران شدند اما با توجه به اینکه هر دو نفر به عنوان مظنونین یک پرونده جنایی تحت تعقیب بودند بلافاصله بعد از ورود به کشور بازداشت شده و تحت بازجویی قرار گرفتند.
متهمان در همان برخورد ابتدایی با ماموران جنایی به ارتکاب جنایت اقرار کرده و زیبا در بازجوییهای اولیه گفت:«غفور با فرشید قرار گذاشتند و در آن ملاقات غفور با چاقویی که از قبل تهیه کرده بود ضربات متعدد را به فرشید وارد کرده و او را کشت.»به این ترتیب پرونده با صدور کیفرخواست برای رسیدگی به شعبه هشتم دادگاه کیفری یک استان تهران ارجاع شد.غفور به اتهام مباشرت در قتل عمدی و زیبا به عنوان معاون قاتل پای میز محاکمه رفتند.این در حالی بود که زیبا از غفور باردار بود و فرزند سوم خود از ازدواج با غفور را در زندان به دنیا آورد و در دادگاه نیز فرزند خردسالش را در آغوش داشت.
در دادگاه
در ابتدای جلسه رسیدگی مادر فرشید به عنوان تنها ولی دم پرونده تقاضای قصاص قاتل فرزندش را کرد. سپس غفور پای میز محاکمه رفت و در دفاع از خود به شرح ماجرا پرداخت و گفت:«من سالها بود که در ایران کار میکردم و برای مادر و خواهرم که در افغانستان بودند پول میفرستادم تا اینکه زیبا با من همکار شد و به همدیگر علاقه پیدا کردیم اما زیبا میگفت در حال حاضر با مردی به نام فرشید زندگی میکند و باید ابتدا رابطهاش را با او تمام کند تا بتواند با من ازدواج کند.»
متهم ادامه داد:«یک روز زیبا به من گفت که فرشید از رابطه من و او بو برده و میخواهد من را ببیند. من هم گفتم با او قرار میگذارم و مرد و مردانه در چشمهایش نگاه میکنم و میگویم که تو را میخواهم. برای همین در حاشیه نصیرآباد با فرشید قرار گذاشتم اما فرشید برای گفتوگو نیامده بود و با توپ پر آمده بود که کلک من را بکند.من هم وقتی دیدم که او با من درگیر شد چند ضربه چاقو به او زدم و از آنجا فرار کردم. بعد یک راست سراغ زیبا رفتم و گفتم من به فرشید چاقو زدم و او با حال وخیم کنار جاده افتاده است. زیبا از من خواست او را بالای سر فرشید ببرم و من هم او را بردم. وقتی چشمش به فرشید افتاد که زخمی و خونآلود روی زمین افتاده بود. چاقوی من را گرفت و ضربات کاری را به او وارد کرد. من قاتل نیستم و اتهامم را قبول ندارم.»
فرار از دست طالبان
متهم در مورد فرار به افغانستان گفت:«من و زیبا بعد از این جنایت راهی جز فرار نداشتیم و من او را به زادگاه و دیار خودم در افغانستان بردم. آنجا با همدیگر عقد کردیم. زیبا میگفت قبلا ازدواج کرده بوده اما طلاق گرفته است. در این سالها صاحب سه فرزند شدیم که یکی از آنها الان شش سال دارد و با اقوام زیبا زندگی میکند. یکی از آنها هم موقع بازگشت ما به ایران در جریان تیراندازی نیروهای طالبان کشته و زیبا آن زمان سومین بچه را باردار بود. من و زیبا در آن شرایط قصد ورود به ایران را نداشتیم اما ناچار شدیم. طالبان به ما ستم میکردند و مادر و خواهرهای من را زندانی کرده بودند. من جان خودم و زن و بچههایم را در خطر میدیدم برای همین تصمیم گرفتیم به ایران پناه بیاوریم.»
من قاتل این مرد هستم
بعد از غفور نوبت به زیبا رسید که از خود دفاع کند و او در اعترافاتی تکان دهنده قتل فرشید را گردن گرفت و گفت:«من اتهام معاونت در قتل را قبول ندارم. من قاتل فرشید هستم اما قبلا میخواستم از این اتهام قسر در بروم و برای همین راستش را نگفتم.»متهم ادامه داد:«همسر اول من مرد بسیار بداخلاقی بود و خیلی اذیتم میکرد. من قصد داشتم از او جدا شوم تا اینکه اتفاقی با فرشید آشنا شدم و او به من گفت پسرخالهام وکیل است و میتواند طلاق تو را بگیرد.
من هم به امید کمک او به خانهاش رفتم و پسرخالهاش به من گفت که کارهای طلاق را انجام داده است اما از همان موقع آزار و اذیتهای فرشید آغاز شد. او من را برده جنسی خود کرده بود و به مردان مختلف من را میفروخت و از من فیلم سیاه تهیه کرده بود. او میگفت اگر فکر خام به سرت بزند فیلمهای تو را پخش میکنم تا اینکه من با غفور آشنا شدم و برای او درددل کردم و همه این مسائل را به او گفتم. غفور میگفت باید راهی برای فرار از دست فرشید پیدا کنی اما او مرد خیلی خشنی بود و من از او میترسیدم.حتی چندین فقره سابقه شرارت و درگیری هم داشت.»
زیبا در مورد روز حادثه گفت:«فرشید در پیامهایی که بین من و غفور رد و بدل میشد به ارتباط ما پی برده بود. میگفت غفور را میکشم و روز حادثه با او قرار دعوا گذاشت. من هم به غفور گفتم که مراقب باشد تا اینکه غفور از سر قرار بازگشت و گفت چندین ضربه کاری به فرشید زده است. من هم از او خواستم که من را بالای سر فرشید ببرد.
وقتی بالای سرش رسیدیم او هنوز داشت نفس میکشید و من اینقدر از او کینه داشتم که چاقو را از غفور گرفتم و شروع کردم به وارد کردن ضربههای محکم به سر و صورتش. با تمام حرص و خشمی که از او داشتم فریاد میکشیدم و ضربه را میزدم تا جایی که از نفس افتاد اما باز هم دلم خنک نشده بود و دلم میخواست حتی جنازهاش را هم تکه تکه کنم تا تاوان همه زجری را که به من داده بود پس بدهد برای همین پوست سرش را کندم. بعد از قتل با غفور فرار کردیم و به افغانستان رفتیم که آنجا هم مورد ظلم طالبان قرار گرفتیم.»
قاضی گفت:«تو از شوهر اولت طلاق گرفته بودی؟» متهم گفت:«بله پسرخاله فرشید من را به محضرخانه برد و گفت کارهای طلاقم را انجام داده است اما مدارک طلاق من در افغانستان گم شد.» پسرخاله مقتول که در دادگاه حاضر بود در واکنش به این ادعای متهم گفت:«فرشید به من گفت که این زن قصد طلاق دارد اما در همان حین او به قتل رسید و من دیگر زیبا را ندیدم و پرونده قضایی برای طلاق او تشکیل نشد.»
متهم گفت:«این مرد از من سه میلیون تومان پول گرفت و من را به محضرخانه برد.الان دروغ میگوید و شاید هم از من کلاهبرداری کرده است.»
قضات دادگاه بعد از شنیدن دفاعیات متهمان برای صدور رای وارد شور شدند.






