
صدایی از دل اسطورهها
بهرام بیضایی، اسطوره سینما، مردی که تئاتر ایران را دگرگون کرد، درگذشت اما خاموشی او، یادآور این واقعیته که برخی صداها، حتی در نبودن هم مسیر گفتوگو را تعیین میکنن؛ همانطور که هفت صبح، در سوگنامهای برای بهرام بیضایی نوشته و از او گفته. سوگنامهای که نشون میده بیضایی را نمیتوان در مرز یک رسانه یا قالب، محدود کرد. او همزمان پژوهشگر، نمایشنامهنویس، معلم و اندیشمند بود. گروه فرهنگ و هنر هفت صبح، به بهانه کوچ این هنرمند از جهان خاکی، پرونده ویژهای را به بازخوانی زندگی، اندیشه و میراث این هنرمند اختصاص داده؛ به همراه گفتارهایی از پیشکسوتان تئاتر و سینما. «صدایی از دل اسطورهها» رو در صفحه فرهنگ و هنر امروز روزنامه هفت صبح بخونید.
بهخاطر آزارهایش با تمام خشمم کشتمش
معمولاً پروندههای جنایی، یه داستان ساده نیستن؛ بلکه یه هزارتوی پرماجران و رمزگشاییشون کار سختیه. مثل ماجرای قتل فرشید که توی اون، پای دو تا قاتل وسطه؛ زیبا و غفور. زیبا، معشوقه فرشیده و غفور هم عاشق زیبا. گویا زیبا بهخاطر آزارهای همسرش، به فرشید پناه برده بوده تا کمکش کنه که طلاق بگیره اما بعد از مدتی، زیبا و غفور، فرشید را به ضرب چاقو کشتن و جنازهش رو کنار جاده رها کردن و همراه هم، به افغانستان فرار کردن. وقتی ناچار شدن بهخاطر فرار از طالبان، به ایران برگردن، دستگیر شدن. حالا معلوم شده که زیبا از همسر اولش، یعنی قبل از فرشید، طلاق نگرفته و حالا با سه تا بچه که حاصل ازدواجش با غفوره، با اتهام قتل روبهرو شده. البته زیبا، توی بازجوییها، پرده از اتهامهای جنسی و رفتارهای مجرمانه فرشید برداشته و همه رو توی شوک فرو برده. حالا باید دید که این پرونده پرماجرا، به کجا ختم میشه. جزئیات این معمای جنایی رو در گزارش فاطمه شیخعلیزاده با عنوان «بهخاطر آزارهایش با تمام خشمم کشتمش» در صفحه رویداد امروز روزنامه هفت صبح بخونید.
نشاط خطکشیشده
توی این شهر درندشت، یه طرف توی کافهرستورانهایی با قهوههای چندصدهزار تومانی سرو میشه و در لابی یه هتل شمال شهر، چمدونها برای سفر کوتاه خارجی بسته میشه، یه طرف دیگه، یه خانواده روی نیمکتهای سرد پارک نشستن و کنارشون فلاسک چای و نون و پنیر گذاشتن و بچههای قدونیمقدشون با یه توپ شادن. هرچند که هر کدوم از این خانوادهها در حال تفریحن اما انتخاب نوع خوشگذرونیشون خیلی دست خودشون نیست و به توانایی اقتصادیشون گره خورده. یعنی شکاف بین تفریحها، فقط تفاوت سبک زندگی و سلیقه نیست و بازتابی از توزیع نابرابری شادیه. همون محرومیت، بیعدالتی و طردشدگی اجتماعی که از نشاط، بهجای اینکه یه عنصری برای ایجاد پیوند در جامعه بسازه، اون رو به شاخصی از فاصلهها تبدیل کرده. حمیده عبداللهی در گزارش «نشاط خطکشیشده» به این شکاف طبقاتی در ایران پرداخته که باعث شده نشاط اجتماعی در جامعه رنگ تبعیض بگیره. این گزارش رو در سایت و کانال هفت صبح بخونید.
کمپوست آلوده، دشمن طبیعت
تولیدکنندگان کمپوستِ حاصل از پسماند، نه به استانداردهای تخصصی پایبندن و نه حتی به استانداردهای تدوینشده خودشون. حالا هم بهتازگی دست به دامن معاون رئیسجمهوری شدن که استانداردهای قبلی کمپوست پسماند رو دستکاری کنه تا کار براشون راحتتر بشه. ماجرا از این قراره که وقتی زبالههای مخلوط خونهها، در مراکز جمعآوری روی هم تلنبار میشه، تا زمان جداسازی زبالههای تر و خشک، وقت کافی هست که فلزات سنگین، زبالههای تر رو آلوده کنن. این یعنی آلودهشدن کمپوست. حالا تصور کنید که برای تولید این محصول، هیچ استاندارد خاصی رعایت نشه. بنابراین کاهش استانداردهای کمپوست، ورود فلزات سنگین به خاک و محصولات کشاورزی رو افزایش میده و میتونه سلامت جامعه رو هم، به مخاطره بندازه. لیلا مرگن، در گزارش «کمپوست آلوده، دشمن طبیعت» بهطور کامل به پشت پرده دستور تسهیل فرایند تولید کمپوست و تبعات اون پرداخته که میتونید در سایت و کانال هفت صبح بخونید.
چرخه معیوب قاچاق و رانت انرژی
خیلی وقته که مردم بهدلیل مصرف بالا، به یکی از متهمهای اصلی ناترازی انرژی تبدیل شدن، اما واقعیت اینه که ناترازی انرژی در ایران، سالهاست که به یکی از پیچیدهترین چالشهای اقتصادی و حکمرانی کشور تبدیل شده که ریشههای اون، فقط در مصرف بالای مردم یا کمبود منابع خلاصه نمیشه. اتفاقاً باید عوامل ایجاد اون رو در دههها سیاستگذاری ناپیوسته، قیمتگذاری دستوری، رانتهای ساختاری و بیتوجهی به اصلاحات بنیادین جستوجو کنیم. موضوعی که حمیدرضا صالحی، رئیس فدراسیون صادرات انرژی ایران، در گفتوگویی مفصل با هفت صبح مطرح کرده. در این گفتوگو تلاش شده تا تصویری شفاف از بحران ناترازی انرژی ارائه بشه؛ این گزارش با عنوان «چرخه معیوب قاچاق و رانت انرژی» به قلم حامد شایگان، در سایت و کانال هفت صبح قابلدسترسیه.






