کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۶۰۰۳۳۴
تاریخ خبر:

ارثیه فرمانفرمائیان به مارینا پیکاسو رسید

ارثیه فرمانفرمائیان به مارینا پیکاسو رسید

گزارش تحقیقی از روند خروج تابلوی ۹۰۰هزار دلاری ون‌گوگ از تهران و فروش آن در حراج ساتبیز نیویورک

هفت صبح| بیش از یک ماه پیش خبری دنیای هنر را تحت تأثیر خود قرار داد؛ اثری از وینسنت ون‌گوگ در حراج ساتبیز 2025 به فروش گذاشته می‌شود. این اثر، یکی از ناشناخته‌های این هنرمند بود که سال‌های زیادی در سکوت فرورفته و ‌کسی از وجودش خبر نداشت!
 

مارینا پیکاسو، نوه پسری پابلو پیکاسو صاحب این اثر بود. تابلو رنگ روغن با تصویری از زنی میان جنگل، در اختیار حراج ساتبیز قرار گرفته بود تا فروخته شود. نوه پیکاسو پیش از این نیز آثار زیادی را در حراج‌های معتبر جهان فروخته بود، آثاری که همگی بخشی از میراث به جا مانده از پدربزرگ برای او بود. این‌بار اما او از یکی از گنجینه‌های هنری رونمایی کرد که کسی از وجودش در مجموعه شخصی مارینا پیکاسو خبر نداشت.

 

بب

«زنی در غبار جنگل»، تابلویی که در تاریخ گم بود

براساس گزارشی که روزنامه هنر لندن به تاریخ دوازدهم اردیبهشت‌ماه منتشر کرد، تابلو «زنی در غبار جنگل» یکی از آثار وینسنت ون‌گوگ، تا پیش از قرار گرفتن در فهرست فروش حراج ساتبیز، ناشناخته مانده بود. مارتین بیلی نویسنده این گزارش، در توضیح این اثر نوشته: «این اثر هرگز در هیچ نمایشگاهی نبود، هیچ فهرست معتبری آن را ثبت نکرده، چشم هیچ هنرشناسی به آن نیفتاده بود. حالا، پس از دهه‌ها خاموشی در حراج ساتبیز نیویورک، با برآورد قیمتی بین ششصد تا هشتصد هزار دلار آماده فروش است».

 

قایقی بر ساحل، کشف دیگر دنیای هنر

این تابلو اما داستان‌های بسیاری در دل خود دارد. نقاشی آبرنگی «زنی در غبار جنگل» که تصویر زنی با شال، در بیشه‌زاری نزدیک لاهه (شهری که ون‌گوگ دو سال از عمر خود را آن‌جا گذرانده) را تصویر کرده است؛ یک نقاشی دیگر را نیز با خود همراه دارد. روی دیگر این تابلو طرحی ناتمام از ون‌گوگ نقش بسته؛ قایق ماهیگیری بر ساحل شِوِنینگن (شهر ساحلی نزدیک لاهه) که با عنوان «قایق روی ساحل با فیگورها» کشیده و ناتمام مانده. این اثر نیمه طراحی شده در هیچ‌کدام از فهرست‌های آثار ون‌گوگ ثبت نشده است!

 

داستانی راز‌آلود که ون‌گوگ خلق نکرد

داستان این تابلو که دو اثر از هنرمند بزرگ را بر دو سوی خود دارد، داستان رازآلودی است. مارینا پیکاسو که تا پیش از در اختیار گذاشتن این اثر به حراج ساتبیز، هیچ‌گاه از اثری از ون‌گوگ در مجموعه بزرگ خود حرفی نزده بود، حالا دریچه تازه‌ای به این دو اثر این هنرمند گشوده است. دریچه‌ای که با نگاه عمیق به آن، ردی از ایران- تهران نیز در آن دیده می‌شود!

 

سکوت مارینا و راز تهران،‌ درخشش در ساتبیز

مارتین بیلی در بخشی از گزارش خود، سکوت مارینا، از وجود اثری از ون‌گوگ در مجموعه شخصی‌اش را این‌طور توصیف می‌کند: «مارینا هرگز از اثر ون‌گوگ سخنی نگفت. تا همین چند روز پیش، کسی نمی‌دانست این آبرنگ در اختیار اوست. شاید این اثر که احتمالا در روزهای نخست ثروت‌اش به‌عنوان یک «لذت زودگذر» خریداری شده بود، برای او نمادی از رویایی بود که روزگاری دست‌نیافتنی به نظر می‌رسید».

 

این اثر سرانجام در 23 اردیبهشت ماه (14 مه 2025)، تنها 11 روز پس از گزارش مارتین بیلی در روزنامه هنر لندن در حراج ساتبیز به فروش رسید؛ با رقمی دور از انتظار. تابلوی رنگ و روغن «زنی در غبار جنگل» با برآوردی بین ششصد تا هشتصد هزار دلار، سرانجام با رقم 952 هزار و 500 دلار به یک خریدار ناشناس فروخته شد. این تابلو شاید بار دیگر مسیر رمزآلود خود را آغاز کرده است؛ همان‌گونه که تا پیش از این در یک سکوت عظیم بیش از یکصد و چهل ساله، حرکت کرد تا سرانجام زیر نورهای درخشان حراج ساتبیز در فرصت کوتاه اما درخشانی توجه جهان را به سوی خود جلب کند.

 

رد زنی در جنگل،‌ از نیویورک تا ایران جنگ‌زده

 مارتین بیلی روزنامه‌نگار و کارشناس آثار وینسنت ون‌گوگ 12 اردیبهشت، همان زمان که خبر فروش یکی از آثار این هنرمند را در گزارش خود در روزنامه لندن اعلام کرد، گره مهمی از سرنوشت رازآلود این اثر نیز گشود. تابلو «زنی در غبار جنگل» روزگاری را در تهران سپری کرده است. «مارینا این اثر ون‌گوگ را در سال 1987 از طریق یکی از دوستانش، یان کروگیر، دلال هنری سوئیسی خریداری کرده است. این آبرنگ پیش از این در اختیار یک مجموعه‌دار مقیم تهران بوده است».

 

براساس اطلاعاتی که مارتین بیلی در اختیار داشت این نقاشی در سال‌های 1364 یا 1365 در ایران دوران جنگ، به یک دلال هنری سوئیسی فروخته می‌شود. یان کروگیر، دلال هنری مشهور سوئیسی که در خرید و فروش بسیاری از آثار هنری جهان نقش داشته، آن سال‌ها تابلوی «زنی در غبار جنگل» را برای دوست خود مارینا پیکاسو از یک ایرانی مقیم تهران خریداری می‌کند.

 

 جست‌وجو برای یافتن مالک تهرانی 

این روایت به ظاهر کوچک، سوال‌های زیادی را درخصوص سرنوشت این تابلو پیش کشید چون نام ون‌گوگ به نام تهران گره خورده بود. نخستین سوال این بود که چطور تابلویی ارزشمند در روزگاری که ایران درگیر جنگی بزرگ و پیش‌رونده بوده، توانسته از مرز خارج شود؟ حضور یک سوئیسی در آن روزهای تهران، با چه توجیه و در هماهنگی با کدام سازمان یا نهاد، آن هم صرفا برای خرید یک اثر هنری، انجام شده است؟ چطور اثری 39 سال پیش در ایران و از یک مجموعه‌دار تهرانی خریداری می‌شود اما نزدیک به چهار دهه در خاموشی می‌ماند؟ مارینا پیکاسو چرا هیچ‌گاه از خرید یک اثر ون‌گوگ در ایران جنگ‌زده، یا از دارایی این اثر، نزدیک 40 سال حرفی نزد؟

 

نخستین گام برای رسیدن به پاسخی برای سوالات مطرح شده، استفاده از اطلاعات حراج ساتبیز بود. در اطلاعاتی که در کنار عکسی از تابلوی «زنی در غبار جنگل» ثبت شده بود، تنها به وجود نقاشی زن شال به سر در میانه جنگل و طرح ناتمام قایق در ساحل شونینگن اشاره شده است و تخمین رقم قابل فروش در این حراج. این اطلاعات غیردقیق و ناکافی، به روشن شدن ابعاد داستان کمک زیادی نکرد. بهترین راه برای رسیدن به سرنوشتی که این تابلو در تهران تا اکنون در نیویورک داشته است، گفت‌وگو با مارینا پیکاسو مالک اثر بود که 40 سال آن را در مجموعه خود نگاه‌داری کرد.

 

وارثی خشمگین از خاندان پیکاسو

مارینا پیکاسو، روزگاری وارث یک‌پنجم میراث پدربزرگش شد که زندگی‌اش با فقر عجین بود. او این ثروت رسیده را راهی برای امرار معاش قرار داد، هرچند بعد از مدتی، درآمد حاصل از فروش آثار پدربزرگش را به امور خیریه اختصاص داد.

 

مارینا، 24 سال پیش کتاب «پیکاسو: پدربزرگ من» را نوشت و در آن تمام تجربیات تلخش از زندگی گاه دور و گاه نزدیک با پدربزرگش را شرح داد. او نظرات صریح‌اش درباره پدربزرگ را در کتابش آورده است. مارینا، پابلو را در ارتباط با زنان زندگی‌اش دیده بود؛ او که از شکل این ارتباط آزرده بود، در توصیف این آزردگی که بعدها به آزردگی روحی‌اش بدل شد، نوشته: «زنان را تسلیم غریزه حیوانی‌اش می‌کرد، رام‌شان می‌کرد، مسحورشان می‌کرد، آن‌ها را در خود فرو می‌برد و روی بوم نقاشی خردشان می‌کرد».

 

با این وجود، او یکی از چهار نوه میراث‌دار ثروت پدربزرگ بود و در 20 سالگی تنیدگی دیگری با پابلو پیکاسو پیدا کرد؛ یک‌پنچم از اموال به او رسید. او که در جوانی با این ثروت از فقر نجات پیدا کرده بود، می‌نویسد: «ابتدا غرق لذت‌های مادی شدم» مارینا تابلوهایی از پدربزرگ را که جزو ثروت کنونی‌اش بود برای امرار معاش به فروش رساند. مارینا برای این منظور از یان کروگیر استفاده کرد، دلال هنری سوئیسی که حالا دوستی نزدیکی بین‌شان شکل گرفته بود. به زودی مارینا نه تنها دیگر فقیر نبود که صاحب ثروت قابل توجهی بود. او حتی به خرید آثار هنرمندان بزرگی هم دست زد؛ یکی از این آثار، تابلوی ون‌گوگ بود که یان کروگیر   از یک مجموعه‌دار ایرانی خریداری کرد.

 

 پدربزرگ پابلو، منبع ثروت و نفرت

نقطه قابل توجه در زندگی مارینا پیکاسو دقیقا بعد از کشف اثری از ون‌گوگ در مجموعه شخصی‌اش شکل می‌گیرد. مارینا که از نام پدربزرگ بیزار بود، از میراث پدربزرگ نفرت داشت، چنان که حتی بعد از ورود به ویلای بزرگ پدربزرگ در هلند که بخشی از میراث او شده بود، تمام تابلوهای پیکاسو که به دیوارها آویخته شده بودند را به سمت دیوار برگرداند تا نگاهش به آن‌ها نیفتد!

 

مارینا در شرح زندگی شخصی‌اش سراسر از این بیزاری گفته، از ارزشی که برای پدربزرگ به عنوان یک هنرمند قائل نبوده است، اما در واقعیت، میراث پدربزرگ او را به یک مجموعه‌دار آثار هنری بدل کرد. مجموعه‌داری که نه تنها آثار پیکاسو را برای گذران زندگی به فروش رساند که حتی آثار بزرگان دیگری را در سکوت خریداری کرده و نگاه داشته است.

 

گرچه مارینا تاکنون هیچ‌گاه خود را در معرض سوالات قرار نداده و کسی از این تفاوت رفتاری‌اش مطلع نیست؛‌ اما پاسخ به این پرسش زمانی اهمیت بیشتری پیدا می‌کند، که نزدیک به 20 سال پیش مجامع هنری مارینا را نقد کردند. پس از آن‌که مارینا آثار پدربزرگ را بی‌محابا و تنها به بهانه امرار معاش و با قیمت‌های گاه نازل به معرض فروش گذاشت، بسیاری از کارشناسان هنری جهان از او خواستند تا دست از این اقدام بردارد. نقد آنان بر کاهش ارزش آثار پابلو پیکاسو و اخلال در روند اعتباری بازار هنر جهان بود. این سوالات نه تنها از سوی ما، که از سوی سایر کارشناسان و روزنامه‌نگار در سراسر جهان نیز همچنان بی‌پاسخ مانده است.

 

دلال هنری که زودتر از موعد از دنیا رفت

گام دوم برای پیدا کردن نام آن مجموعه‌دار تهرانی یافتن یان کروگیر بود، دلال هنری شناخته شده‌ای که نه تنها برای مارینا پیکاسو، که نقش مهمی در تاریخ آثار هنری بازی کرده است. اما این راه خیلی زود به بن‌بست رسید. کروگیر در سال 2008 از دنیا رفته بود. آنچه از او باقی مانده بود، ردی از حضورش در معاملات و جابه‌جایی آثار هنری بود که در تاریخچه گالری‌ها و یا حراج‌های بزرگ جهان باقی مانده است.

 

مجموعه‌دار تهرانی صاحب اثر ون‌گوگ که بود؟

با این‌همه کشف نام مجموعه‌دار تهرانی که روزگاری مالک اثر ناشناخته‌ای از ون‌گوگ بوده است و آن را در ایران سال‌های جنگ به فروش رسانده،‌ محرک خوبی برای یافتن حلقه گمشده بود. هرچند رسیدن به این حلقه مفقوده از طریق اطلاعات داخلی ممکن نبود. در هیچ سند ثبت شده و رسمی‌ای نامی از این اثر یا مجموعه‌دار آن به چشم نمی‌خورد. سرانجام تنها راه باقی مانده،‌ مارتین بیلی بود. روزنامه‌نگار و کارشناس هنری روزنامه «هنر لندن» که به محقق آثار وینسنت ون‌گوگ شناخته می‌شود.

 

مارتین بیلی تنها مرجع اطلاعاتی قابل استناد، معتبر و زنده‌ای است که می‌توانست از اطلاعات گذشته تابلوی «زنی در غبار جنگل» نقاطی را شفاف کند. برخلاف انتظار مارتین بیلی به درخواست گفت‌وگو و مصاحبه درخصوص این تابلو با سرعت و روی گشاده پاسخ داد. او برای کشف تاریخ تابلویی که تمام عمر خود را در سایه گذرانده بود مشتاق بود.

 

مارتین بیلی یک گزارشگر تحقیقی است که از هیچ اطلاعاتی چه شایعات و چه شنیده‌ها نمی‌گذرد. او نخستین جرقه‌های اطلاعاتی را با کنکاش به یک تاریخچه بدل می‌کند. او که همیشه گوش به زنگ حرفی از ون‌گوگ در سراسر جهان است، می‌گوید:‌ «همیشه گوش به زنگ هستم. در آرشیو‌ها کندوکاو می‌کنم و سرنخ‌ها را از دلالان، موزه‌ها و کلکسیونرها دنبال می‌کنم». او نخستین حلقه را روشن می‌کند. صاحبان تابلوی «زنی در غبار جنگل» خاندان فرمانفرمائیان بودند.

 

 ون‌گوگ، عبدالعلی فرمانفرمائیان، مارینا پیکاسو

خاندان فرمانفرمائیان، از خاندان‌های صاحب‌نام ایرانی در دوران سلسله قاجار بودند. مردان این خاندان که هرکدام نسبتی با شاه یا ولیعهدهای قاجاری داشتند به فرمانفرما معروف و خاندانی مجزا اما پرنفوذ به شمار می‌رفتند. حسینعلی فرمانفرمائیان پسر پنجم فتحعلی‌شاه قاجار از بدر جهان که 36 سال حکومت فارس را در اختیار داشت و یکی از مدعیان تاج و تخت بعد از پدر بود،‌ از جمله اولین‌های این خاندان است. فیروز میرزا نصرت‌الدوله، فرزند شانزدهم عباس میرزا نایب‌السلطنه ولیعهد و نایب والی آذربایجان یکی دیگر از بزرگان خاندان در دوران قاجار است. عبدالحسین میرزا فرمانفرمائیان، پسر فیروز میرزا، رئیس انستیتو پاستور ایران نسل بعدی این سلسله بود که بخش قابل توجهی از خاندان فرمانفرمائیان از نوادگان او هستند.

 

عبدالحسین میرزا، شش پسر داشت. کوچک‌ترین پسر او،‌ عبدالعلی فرمانفرمائیان بود. او فارغ‌التحصیل دانشگاه آکسفورد در رشته تلفیقی پی.پی.ای (فلسفه،‌ سیاست و اقتصاد) بود و پس از پایان تحصیل و بازگشت به ایران، نخستین پالایشگاه خصوصی نفت ایران، پالایشگاه نفت پارس را راه‌اندازی کرد. براساس اطلاعات به دست آمده عبدالعلی فرمانفرمائیان صاحب اصلی تابلوی ون‌گوگ بوده، که سال 1970 آن را در یکی از سفرهای خود به آمریکا از گالری نودلر خریداری می‌کند.

 

خاندان فرمانفرمائیان که در دوران قاجار و پهلوی،‌ صاحب قدرت و نفوذ زیادی بودند؛‌ نقش پررنگی در سیاست ایران در دوران این دو سلسله ایفا کرده‌اند. با سرنخی که مارتین بیلی در اختیار ما گذاشت عبدالعلی فرمانفرمائیان یا بستگان او نزدیک به هفت سال این اثر را در تهران نگاه‌داری می‌کرده‌اند. اگرچه عبدالعلی فرمانفرمائیان که اولین‌بار این اثر را خریداری کرد، در تاریخ ۱۳ بهمن ۱۳۵۱ بر اثر سقوط بهمن در حین اسکی در شمشک درگذشت، اما تابلو در خاندان باقی ماند و به احتمال زیاد این اثر به وراث و بازماندگان وی رسید و تا هفده سال در مالکیت این خاندان ماند. این بخش از تاریخچه تابلو، به دلیل فقدان بخش عمده‌ای از این خاندان و عدم‌دسترسی به بازماندگان آنان امکان جست‌وجوی بیشتر در این خصوص امکان‌پذیر نبود.

 

 گالری نودلر و فرمانفرمائیان

در اسناد زنجیره مالکیتی که حراج ساتبیز یک هفته مانده به حراج،‌ برای تابلوی «زنی در غبار جنگل» منتشر کرد، این تابلو در حدود سال 1970 (1349) توسط عبدالعلی فرمانفرمائیان از گالری نودلر خریداری شده است. گالری نودلر که در سال 1856 (1225) در نیویورک تأسیس شد، یکی از معتبرترین گالری‌های هنری جهان بود. اگرچه نودلر سرانجام در نوامبر 2011 (1390) به دلیل رسوایی فروش حدود 40 تابلو جعلی در سال‌هایی بین 1994 تا 2011 (1373 تا 1390) تعطیل و امید ما برای پیدا کردن سرنخی از این گالری مبنی بر اینکه عبدالعلی فرمانفرمائیان این اثر را چه زمانی و با چه قیمتی خریداری کرده است به ناامیدی تبدیل شد. نکته قابل توجه دیگری که در گزارش زنجیره مالکیت منتشر شده در حراج ساتبیز مشخص شد.

 

این‌که، عبدالعلی فرمانفرمائیان یا بستگان وی هفت سال این تابلو را در تهران نگاه‌داری کردند. براساس مستندات منتشر شده در حراج ساتبیز این تابلو بین سال‌های 1970 (1340) تا 1977 (1355) در اختیار مجموعه‌دار تهرانی و در ایران بوده، سپس از ایران خارج می‌شود و هفده سال بعد از خرید توسط عبدالعلی فرمانفرمائیان به یان کروگیر می‌رسد. بنابر این مستندات می‌توان چنین استدلال کرد اثر یاد شده هنگام خریداری توسط کروگیر در ایران نبوده است. این‌طور به نظر می‌رسد که تابلو، دو سال پیش از انقلاب ایران و در سال 1977 (1355) همراه با این خاندان از ایران خارج شده است و درنهایت به مالکیت مارینا پیکاسو درآمده است.

 

 تابلویی که از دل تاریخ درآمد و به سکوت تاریخ فرورفت

این‌طور به نظر می‌رسد که بعد از فروش «زنی در غبار جنگل» اثر وینسنت ون‌گوگ در حراج امسال ساتبیز، این تابلو بار دیگر سفر رازآلودی را در تاریخ آغاز کرده است. با توجه به اینکه خریدار کنونی این اثر معرفی نشده است،‌ چنین به نظر می‌رسد که این تابلو بار دیگر با رسیدن به یک مجموعه‌دار شخصی، پشت هاله‌ای از سکوت پنهان خواهد شد. شاید سال‌ها بعد روزنامه‌نگاری در نقطه‌ای از جهان بخواهد نگاهی به تاریخچه‌ای از این اثر داشته باشد و ردی از تاریخ کشف شده آن را در همین گزارش پیدا کند.

 

 

 

آخرین تحولاتفرهنگیرا اینجا بخوانید.
کدخبر: ۶۰۰۳۳۴
تاریخ خبر:
ارسال نظر