کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۵۲۱۵۵
تاریخ خبر:

می‌دانستم پرفروش می‌شود

می‌دانستم پرفروش می‌شود

گفتگو با ارسلان فصیحی مترجم کتاب «ملت عشق» به مناسبت صدوبیست‌وهفتمین چاپ در ایران

روزنامه هفت صبح، فرشید رضایی| اولین مترجمی است که کتابی از اورهان پاموک (برنده نوبل ادبیات) در ایران ترجمه کرد. ارسلان فصیحی «قلعه سفید» را هم زمانی ترجمه کرد که هنوز پاموک در ایران شناخته‌شده نبود.

 

نوبل هم نگرفته بود. به این ترتیب می‌شود حدس زد که با چه دقتی ادبیات ترکیه را دنبال می‌کرده. در واقع اگر به‌دنبال دلایل پرفروش شدن رمان «ملت عشق» در ایران هستیم، باید سابقه کار مترجم را در نظر بگیریم. هرچند فصیحی در این گفت‌وگو عنوان کرده با قصد و نیت پرفروش شدن، سراغ این رمان رفته. در ادامه می‌توانید دلایل فروش «ملت عشق» را از زبان خودش بخوانید.

 

خیلی‌زود برویم سر اصل مطلب! آقای فصیحی؛ چقدر احتمال دارد کتابی مثل «ملت عشق» بین آثار یک مترجم به این میزان اقبال برسد و فروش کند؟

خب من از اواخر دهه شصت کار ترجمه را شروع کرده‌ام. بنابراین برای بررسی موضوع باید کمی عقب‌تر برویم. من در ترکیه زبان و ادبیات ترکی خوانده بودم. بعد به ایران آمدم و اینجا کارم را شروع کردم. اول از ترکی به فارسی ترجمه می‌کردم و بعد شروع کردم به ترجمه از فارسی به ترکی.


برای کجا ترجمه می‌کردید؟

مجلات و نشریات و مطبوعات. بعد هم حدود بیست عنوان کتاب از فارسی به ترکی ترجمه کردم. بعد دوباره از ترکی به فارسی ترجمه کردم و ادامه دادم. فکر کنم حدود سی عنوان بشود؛ از اورهان پاموک گرفته تا اورهان کمال، عزیز نسین، ناظم حکمت و... 


انیس باتور، احمد امید، نویسندگان زیادی بوده‌اند.

بله، از این نویسندگان هم ترجمه کرده‌ام. به چه دلیل؟ به این دلیل که احساس می‌کردم خوانندگان ایرانی نیاز دارند از منظر دیگری هم به ادبیات کشورهای همسایه نگاه کنند. ضمن اینکه ادبیات‌شان باید در ایران شناخته شود. در کنار این‌ها می‌خواستم خدمتی هم در راه ترجمه کرده باشم.


پس فکر نمی‌کردید سود قابل ملاحظه‌ای در این راه داشته باشید؟

ببینید؛ ترجمه، تألیف، ویرایش، تصحیح و کارهایی از این قبیل، کار سودآوری نیست. کاری‌ ذوقی است. یعنی شما باید کار ترجمه یا نوشتن را در کنار کار دیگری انجام بدهید تا بتوانید معیشت و امور زندگی‌تان را بگذرانید و ادامه حیات بدهید. یعنی نه با کار ترجمه و نه تالیف کتاب، به درآمدی نمی‌رسید که زندگی مرفهی داشته باشید. 


شغل شما در آن زمان چه بود که در کنارش ترجمه هم می‌کردید؟

من در روزنامه و نشریات و انتشاراتی‌ها کار می‌کردم‌. حتی سال ۱۳۹۲ دوباره رفتم روزنامه کار کردم.


چرا؟

آن سال‌ها آقای احمدی‌نژاد  لطف کرده‌ بودند همه کتاب‌ها را غیر‌مجاز کرده بودند و من هم ناچار شدم دوباره به نشریات برگردم! در مجموع می‌خواهم بگویم اگر کار دوم نبود، نمی‌شد ترجمه را ادامه بدهم. من از سال ۱۳۶۸ تا سال ۱۳۷۴ در یک هفته‌نامه کار می‌کردم.


از سال ۷۴ تا همین حالا هم داخل انتشاراتی کار می‌کنم. یعنی می‌خواهم به شما بگویم در ایران نمی‌توانید فقط از راه ترجمه و تألیف درآمد داشته باشید و به زندگی درخور توجه و یا حتی یک زندگی انسانی برسید! منتها علاقه به ادبیات باعث می‌شود که آدم در ‌کنار کار اصلی‌اش، کار ترجمه را هم به‌عنوان یک کار ذوقی ادامه بدهد.


خب بین تمام این کارهای ذوقی، اتفاقی بود که رسیدید به «ملت عشق»؟

نه، بعد از ترجمه آثار نویسندگانی که اسم بردم و شما هم به بعضی از آن‌ها اشاره کردید، به مرحله‌ای رسیدم که گفتم خب، حالا من کتاب یا کتاب‌هایی ترجمه می‌کنم که پرفروش شوند و در کنار پرداختن به ادبیات، فروش قابل‌توجهی هم داشته باشند. 


پس از یک‌جایی به‌بعد بود که این نگاه همراه شما شد؟

بله، ماجرا برمی‌گردد به سال 2006 که من رمانی از خانم الیف شافاک پیدا کردم و خواندم. ترجمه آن رمان به فارسی می‌شود «پدر و حرامزاده». کتاب جالبی بود. از این نظر که نویسنده‌اش هم قصه‌گو بود، هم مخاطب‌شناس و هم ادیب.

 

رمان پرکششی هم بود، طوری‌که این کتاب در اتوبوس از دست من نمی‌افتاد؛ همین‌جور می‌خواندم. بعد که تمام شد و خواستم ترجمه‌اش کنم، ناشر‌ها گفتند این به دلیل اسمش (پدر و حرامزاده) مجوز نمی‌گیرد. ضمن اینکه موضوعاتی در کتاب بود که در مجوز با مشکل مواجه می‌شد. گفتند ترجمه نکنم. 

 

چون اگر ترجمه کنی، مجوز نمی‌دهند. برای همین من صبر کردم و کتاب بعدی این خانم را هم تهیه کردم و منتظر آثار دیگرش ماندم. سال ۱۳۸۸ یا ۱۳۸۹ در نمایشگاه کتاب تهران بود که دیدم یک کتاب جدید از این خانم منتشر شده به اسم «عشق». نگاه کردم دیدم در طول سه ماهی که از چاپ این کتاب گذشته، 225 بار تجدید‌چاپ شده!

 

دیدم عجب کتاب پرفروشی بوده. شما اگر حساب کنید می‌بینید روزی یک بار (در آن بازه زمانی) چاپ شده! گفتم شروع می‌کنم به ترجمه این رمان. همان‌جا بود که کتاب را تهیه کردم و سریع ترجمه کردم. یعنی از خردادماه شروع کردم که تا آبان طول کشید و آبان‌ماه بود که رفت برای مجوز در ارشاد.


چقدر در ارشاد بود؟

پنج سال.


چقدر زیاد! چرا؟!

بله، متأسفانه دوره آقای احمدی‌نژاد بود و این رمان پنج سال، غیرمجاز ماند. تا اینکه ریاست‌ جمهوری‌ ایشان تمام شد، آقای روحانی آمد، وزیر ارشاد عوض شد و چه و چه. آن زمان فقط این کتاب نبود که از من غیرمجاز شده بود. حدود پنج شش ترجمه بود که در ارشاد مانده بود و بعدا با تغییر ریاست جمهوری، به‌تدریج مجوز گرفتند و چاپ شدند. 

از جمله این کتاب‌ها، همین رمان خانم الیف شافاک بود که من با عنوان «ملت عشق» ترجمه کردم. این را هم در پاسخ به آن سوال‌تان بگویم که بله، من این کتاب را با قصد پرفروش شدن ترجمه کردم. چون معتقدم کتابی که مخاطبش زنان باشند، پرفروش می‌شود. حالا اینکه چرا چنین اتفاقی می‌افتد و آیا مطالعه زنان از مردان در کشور ما بیشتر است، یک بحث دیگری است که کاری به دلایل آن ندارم. ولی بحثم این است که من با همان نگاه، کار را انجام دادم و کتاب هم پرفروش شد. در واقع ترجمه کردم که پرفروش شود.


الان هم که به چاپ 126 رسیده.

نه. به چاپ 127 رسیده. هر بار هم تیراژش حدود 11 هزار‌تاست. یعنی بیشتر از 1 میلیون نسخه از این کتاب فروش رفته. البته بگذریم از چاپ‌های غیرمجاز و کسانی که غیرقانونی آن را چاپ می‌کنند و می‌فروشند. در واقع خواستم سابقه کار را بگویم که بعد به چه نتیجه‌ای رسیدم و چطور این رمان به چاپ‌های متعدد رسید. 


چند درصد از کتاب‌های‌تان به چاپ‌های بالا رسیده؟

من حدود ۶۰ عنوان کتاب ترجمه کرده‌ام که بعضی کتاب‌هایم به چاپ سوم، چهارم، پنجم و ششم رسیده، بعضی کتاب‌هایم هم در همان چاپ یکم و دوم، مانده. در واقع اگر بخواهیم درصد بگیریم، می‌شود گفت حدود 5‌‌درصد، پرفروش شده. 


خوب شد که به شکل حدودی لااقل این درصد را اعلام کردید. چون به‌هر‌حال عده‌ای می‌گویند آقای فصیحی این میزان بابت «ملت عشق» سود کرده و به سابقه کار و تلاش مترجم نگاه نمی‌کنند!

عجب! پس یک عده می‌خواهند سر از جیب ما دربیاورند! (خنده)


بله طبیعتا. (خنده) برای همین می‌گویم خوب شد به یک درصدی رسیدید و اعلام کردید.

ببینید؛ در کنار این‌ها، باید به یک موضوع دیگر هم اشاره کنم. در فروش کتاب، چند مسئله اهمیت دارد و تأثیرگذار است. اول، موضوع کتاب. دوم، اسم نویسنده کتاب. سوم، اسم مترجم. این‌ها اولین عناوینی هستند که روی هر کتابی چاپ می‌شوند. دیگری هم اسم ناشر. خب این‌ها عواملی تعیین‌کننده‌اند.

 

 ضمنا کسانی که به دنبال دلایل دیگری هم هستند باید بدانند حدود سی سال تجربه نوشتن و ترجمه و ویراستاری بود که من وارد کارم کردم وگرنه با گوگل‌ ترنسلیتور هم می‌شود ترجمه کرد! در واقع نمی‌شود شما از پله اول یک‌دفعه بپرید به پله صدم! قدم‌ها را باید یکی‌یکی برداشت.

 

 از نردبان هم که می‌خواهید بالا بروید، نمی‌توانید همه را بپرید و با پرش، یک پله صد پله کنید! در کار ترجمه هم همین است. همین‌که من به همان 5 درصد رسیدم، به خاطر تمام کارهایی بوده که قبل از آن انجام دادم. در نشریات بودم، در انتشاراتی‌ها کار کردم و مخاطب کتاب را می‌شناختم. می‌دانستم مخاطب چه چیزی دوست دارد. در عین حال کارم ترجمه و ویراستاری و سرویراستاری بوده. در واقع دانشی که داشتم با تجربه‌ام همراه شد و رسیدم به همان 5 درصد. کلیه دلایل پرفروش شدن «ملت عشق» این‌ها بود.

 

 

کدخبر: ۵۵۲۱۵۵
تاریخ خبر:
ارسال نظر