بازار کنسرت‌ها در پاییز امسال، شبیه ویترین‌های گران‌قیمت شمال شهر است؛ پرنور، پرزرق‌وبرق و دور از دسترس. زمانی سقف یک‌میلیون و ششصد هزار تومان شوک‌آور بود، امروز بلیت‌های یک‌میلیون و نهصد هزار تومانی عادی شده‌اند. برای یک خانواده چهار نفره، رفتن به کنسرت یعنی نزدیک به هشت میلیون تومان هزینه؛ رقمی که با واقعیت معیشت طبقه متوسط همخوانی ندارد.

تعطیلی عملی برج میلاد و کم‌کاری تالار وزارت کشور، بازار اجرا را به انحصار چند سالن محدود سپرده است؛ انحصاری که قدرت قیمت‌سازی را بالا برده و راه را بر رقابت بسته است. تورم، نرخ ارز و افزایش هزینه‌های تولید هم این فشار را کامل کرده‌اند.

اما پیامد اصلی، فرهنگی است: حذف تدریجی طبقه متوسط از موسیقی زنده. صحنه‌ای که بدون تنوع مخاطب، نفسش به شماره می‌افتد؛ و شهری که شادی جمعی را، آرام‌آرام از دست می‌دهد. کنسرت‌های میلیونی، نشانه رونق نیست؛ علامت بحران است. بحرانی که اگر از سوی دستگاه‌های فرهنگی جدی گرفته نشود، به حذف مخاطب، فرسودگی صحنه و خاموشی تدریجی موسیقی زنده منتهی خواهد شد.