روایتی دست اول از مراسم مجازات بزرگ ترین متجاوز سریالی ایران
نگین باقری | مراسم اعدام محکوم بزرگترین پرونده تجاوز کشور که دو هفته پیش در آرامستان همدان برگزار شد چندین هزار تماشاچی داشت. این را چندین نفر از حاضران میگویند. این احتمالا تنها مراسم اعدامی است که در آن ورود با گوشی موبایل ممنوع بوده، یک پهپاد بالای سر تماشاچیان میچرخید و افراد قبل از ورود بازرسی بدنی میشدند. آنهایی که برآوردی درباره جمعیت ندارند میگویند آن روز آرامستان یا همان باغ بهشت همدان حتی از جمعه آخر سال هم شلوغتر بوده است. برای تماشای اعدام علی سلامت گروهی از خواب شبشان زده و ساعت 3 صبح آنجا جمع شدند؛ یعنی سه ساعت قبل از اعدام. ساز و کار جدید این اعدام فقط ممنوعیت گوشی و پرواز پهپاد نبود بلکه از شب قبل داربستهای زیادی در آرامستان نصب شد تا فاصله مردم تا اعدامی را بیشتر کند. آن روز ورود خودرو به قبرستان شهر ممنوع شد و تماشاچیان باید مسافت زیادی را پیاده طی میکردند اما این هم از جمعیتشان کم نکرد. نزدیک به ورودی، یک ایستگاه بازرسی بدنی قرار داشت که از مردم میخواست گوشی خود را در ماشین بگذارند. از حدود 5 صبح دیگر به سختی میشد به اول صف تماشا حتی نزدیک شد. همین بود که نظم صفوف گیت ورودی را به هم زد و عده کمی توانستند با گوشی وارد آرامستان شوند. آنها همان معدود افرادی بودند که توانستند تک و توک فیلمهای باقی مانده از صحنههای اعدام محکوم بزرگترین پرونده تجاوز در بیست و دوم آبان ماه را ضبط کنند.
حدود یک سال پیش بود که نام علی سلامت از لابهلای رازها و پچپچهای مخفیانه زنان بیرون آمد و تبدیل به یک پرونده قضایی در همدان شد. ابتدا یک پیج اینستاگرامی اسم او را برجسته کرد. کم کم روایتهای زنان آسیبدیده، جسارت قربانیان دیگر را بیشتر کرد تا درباره تجربیات خود حرف بزنند. نام سلامت همه جای شهر پیچید تا جایی که در نمونه نادری مطالبه بازداشت متجاوز به زنان بزرگسال، تبدیل به یک درخواست جمعی شد. دی ماه سال 1402 جمعیت زیادی از زنان شهر مقابل دادسرای همدان جمع شدند و شعار داند: «دزد ناموس نمیخوایم» «هر چه بگندد نمکش میزنند. وای به روزی که بگندد نمک».
درست یک روز قبل از این تجمع نیروهای امنیتی سلامت را بازداشت کردند. آنها درباره مرد بیامو سوار درشت اندامی به نام محمدعلی سلامت حرف میزدند. این مرد متولد سال 1360، ادعا میکرد در دانشگاه بهشتی پزشکی خوانده و صاحب یک داروخانه معروف در مرکز شهر است که در واقع فقط سه دنگ آن متعلق به پدرش بود. بعد از پیچیده شدن خبر بازداشت، 250 زن بابت تجاوز از این مرد شکایت و پروندهای با اتهامهای تجاوز به عنف، مفسد فیالارض، تهدید، کلاهبرداری، توهین و ضرب و شتم برای او باز کردند که روز به روز حجم آن قطورتر میشد. بین مردم همدان روایتی کمی مبالغه آمیز وجود دارد که تعداد قربانیان او حتی به هزار نفر هم میرسد چرا که بسیاری از آنها موضوع تجاوز را از خانواده خود مخفی کرده بودند و به همین دلیل از شکایت واهمه داشتند. تعدادی بعد از پشت سر گذاشتن تجاوز، ازدواج کرده و به خاطر نگرانی بابت ضربه به زندگی جدیدشان شکایت نکردند. برخی از آنها که حین خرید داروی سقط مورد تجاوز قرار گرفته بودند، به خاطر مخفی ماندن آن راز، مجبور به پنهان کردن واقعه تجاوز هم شدند. همچنین اطرافیان سه نفر از قربانیان اطلاع دادند که این سه نفر بعد از تجاوز خودکشی کرده بودند. از این 250 نفر شاکی، 50 نفر شکایت خود را ادامه ندادند و ماند 200 نفر. 200 قربانی که حتی یک مورد آن برای محکوم شدن این مرد 43 ساله کفایت میکرد.
الگوهای تجاوز
بررسی روایتهای منتشر شده در شبکههای اجتماعی و گفتوگو با قربانیان نشان میدهد که این متجاوز از دهه 80 تا امروز در تعرضهای خود چند الگو داشته است: برای او «نه» بیمعنی بود. برخی زنان را اغفال میکرد و با فریب با آنها رابطه جنسی داشت. به برخی دیگر از آنها با زور و فشار تجاوز میکرد و علی رغم خواسته با آنها رابطه جنسی داشت.
شاکیان سلامت شنیدهاند که این مرد به برخی از دوستان خود گفته بود تا خون نمیدید، نمیتوانست به لذت جنسی برسد. قربانیان او معمولا از این چند دسته خارج نبودند: تعداد زیادی از این زنان در آستانه طلاق قرار داشتند و معمولا سلامت به دلیل ارتباطات خود از مهریه و شرایط مالی آنها اطلاع داشته است. گروه دیگر جدا شده یا همسرانشان فوت شده بود. آن هم به این دلیل که این زنان استقلال و منابع مادی بیشتری داشتند و متجاوز میتوانست پول و طلای آنها را راحتتر بدزدد.
گروه دیگر قربانیان او آنهایی بودند که برای خرید دارو وارد داروخانهاش میشدند. یک نمونه معروف آنها زنی است که برای خرید قرص سقط جنین مراجعه کرده بود. علی وعده تهیه غیر قانونی این قرص را میدهد ولی روز حادثه وجه را از زن گرفته، او را به بهانه غیرقانونی بودن این دارو به جای دور از دیدی میکشاند و آنجا تجاوز میکند. این زن به دلیل پنهان کردن قصد خود برای سقط جنین از همسرش، چارهای نمییابد که تجاوز را هم شبیه به یک راز مخفی کند.
مامای اختصاصی برای تجاوز
سلامت همه چیز را برای اتفاقهای بعد از تجاوز هم آماده کرده بود. نه فقط قرص سقط بلکه یک مامای اختصاصی داشته است. سه نفر که از او باردار شده بودند با دادن نشانیها و آدرسهایی توانستند با کمک به نیروهای امنیتی این ماما را پیدا کنند.
دفن جنین پای درخت باغچه
یکی از عجیبترین مدارک این پرونده مربوط به زنی است که بعد از انکار علی سلامت، میگوید که بعد از تجاوز باردار شده و این مرد پس از سقط جنین، آن را پای درختی در منزلشان دفن کرده است. نیروهای امنیتی به محل مراجعه کرده، بعد از پیدا کردن جنین سقط شده و انجام آزمایشها متوجه صحت ادعای قربانی میشوند.
همچنین یکی دیگر از رایجترین الگوهای او فریب دادن دانشجوهای غیرهمدانی بوده. در چند مورد سلامت اطلاعیه میدهد که نیاز به فردی برای کار در منزل و نگهداری از مادر ناتوانش دارد و حقوق بسیار بالایی برای کار سادهای در نظر میگرفت. او به این بهانه زنان دانشجو را دعوت و تجاوز میکرد.
خواستگاری و بعد خودکشی مریم در سال 1382
منابع مختلفی تایید میکنند که سه نفر از قربانیان سلامت خودکشی کردهاند. یکی از آنها مریم، دانشجوی اهل تهران بوده که خوابگاه همدان زندگی میکرد. علی و مادرش خواستگاری او رفته بودند. یک روز دختر را به صرف پذیرایی و آشنایی بیشتر با مادرش به خانهشان دعوت میکند اما درواقع او را فریب میدهد و به او تجاوز میکند. دوستانش گفته بودند که این اتفاق سال 1382 رخ داده بود. در این روایات برخی زنان قربانی ادعاهایی درباره همدستی افراد درجه یک او نقل کردهاند که فقط درحد اتهام بوده و هیچ وقت به صورت رسمی و قانونی مطرح نشده است.
در بین مردم همدان نقل قول مشترکی وجود دارد که اولین تجاوز محمدعلی سلامت در هفده سالگی او رخ داده؛ تجاوز به دختری در همسایگیشان بوده که گفته میشود خانواده او شکایت را تا پایان پرونده پیگیری نکرده است.
زنان بدون نام، تماشاچیان اعدام
آن روز صبح در مراسم اعدام، علی سلامت را به سمت آرامستان آوردند و طناب را دور گردنش انداختند. او فقط یک حرف داشت. بعد از ببخشید ببخشید گفتن، تکرار میکرد که «شاکی ندارم...شاکی ندارم» و با «بیشرف بیشرف» از سمت مردم روبهرو میشد. برخی از منابع آگاه میگویند به او گفته شده بود که شاکیها او را بخشیدهاند و قرار است پای چوبه دار بخشیده شود. یکی از قربانیان که در بین جمعیت حضور داشته میگوید: «وقتی داد میزد من شاکی ندارم، میخواستم دستم را بالا بیاورم و بگویم من...من شاکی هستم. من قربانی هستم.» او میگوید که احتمالا زنان دیگری هم مانند او در جمع بودهاند که بینام و مشخصات صحنه اعدام را نگاه میکردند اما نه آنها و نه بقیه این 200 زن همدیگر را نمیشناختند.
مردم درباره اعدام چه میگفتند؟
این احتمالا اولین بار بود که چوبه دار، جایی در 100 متری مردم گذاشته شده بود. حدس و گمانها این است که عصبانیت شاهدان آنقدر زیاد بود که برگزارکنندگان میدانستند نباید دستشان به اعدامی برسد. مرد خبرنگاری میگوید: «حدود 37 سال پیش یک متجاوز و قاتل، معروف به علی بیغم را در همدان اعدام و در میدان شهر او را رها کردند. من درست به یاد دارم که مردم به او حمله و بدن او را تکه تکه کردند.» به گفته او خشم جمعی نسبت به این اتفاق آنقدر زیاد بوده که او حدس میزند که این اتفاق ممکن بود درباره سلامت هم تکرار شود و به همین دلیل برای کاهش این خشونت محل اعدام او را از جمعیت دور کرده بودند.
مدیرمسئول همدان آنلاین میگوید برخلاف برخی از پروندههای اعدام که سالها پیش در همدان رخ داده، هفته پیش دل هیچ کس برای علی سلامت نسوخت. اینطور که یک منبع آگاه میگوید، روز تصمیمگیری درباره مجازات سلامت، شورای تامین اجازه اعدام در میدان شهر را صادر نمیکند اما با اعدام در قبرستان موافقت میکند. آن هم با این استدلال که اگر این فرد در زندان و دور از ملأ عام اعدام شود، مردم شهر را به این شایعه میرساند که متهم به خاطر ارتباطاتش از مجازات رهایی پیدا کرده.
در نهایت سهشنبه هفته قبل سلامت را حدود ساعت 6 اعدام کردند و نیم ساعتی همان جا نگه داشتند. لحظه اعدام او صدای هو، تشویق و سوت بلند شد. این پرونده عواطف جمعی را آنقدر درگیر کرده بود که حتی هنوز در کوچه و خیابان همدان میشود معدود افرادی را پیدا کرد که با وجود به چشم دیدن صحنه اعدام، همچنان باور ندارند این پرونده با مجازات محکوم به پایان رسیده باشد.
*جسد محمد علی سلامت یک روز بعد از مراسم اعدام از همدان خارج و در استان دیگری دفن شد.