مورد عجیب قتل به دست فرزندخوانده
پنج پرونده جنایی از نوعی قتل خاص خانوادگی
روزنامه هفت صبح| چند روز قبل، اپیزود فرزندخوانده را از پادکست رادیو مرز گوش میدادم. در بخشی از اپیزود یکی از خانوادهها که اقدام به آداپت فرزند کرده بود، میگفت: دیگران به ما هشدار میدادند که مراقب باشید در اخبار ندیدید این فرزندان چه جرمهایی میکنند؟! واقعیت ماجرا اینجاست کسی که بخواهد مرتکب جرم و قتل شود ربطی به فرزندخوانده بودن یا نبودن ندارد.
چهبسا که در حوزه جنایی کم فرزندانی نبودند که دست به قتل پدر و مادر واقعی خود زدهاند. هرکسی میتواند جرم کند، اما این گزارش درباره پرونده قتلهایی است که فرزندخواندگان نسبت به والدین خود داشتهاند. به هردلیلی که منجر به جنایت شده است. شاید معروفترین پرونده هم به ماجرای حمید صفت بازگردد که البته بعد از مدتها که در زندان بود نسبت به قتل پدرخواندهاش بیگناهیاش اثبات شد.
قتل مادرخوانده با 11ضربه کارد!
ساعت ۱۱:۲۰ نهم آذر سال1398 مردی تهرانی با پلیس۱۱۰ تماس گرفت و ماجرای کشته شدن همسرش با ضربات چاقو را به کلانتری۱۲۱ سلیمانیه اطلاع داد. قربانی جنایت زنی۵۸ ساله است بهنام «رها»که با 11ضربه چاقوی پسرش به نام سعید بهصورت بیرحمانه به قتل رسیده و داخل ملافهای در بالکن خانه افتاده است.
همسر مقتول که فرزاد نام داشت و حالت روحی مناسبی نداشت با گریه و بغض گفت: ما امکان بچهدار شدن نداشتیم و سعید را ۲۳ سال پیش از پرورشگاه به خانه آوردیم و با مهر و محبت او را بزرگ کردیم. هیچ کموکاستی در زندگیاش نداشت و هرچه خواست برایش فراهم کردیم. سعید را به دانشگاه فرستادیم و در رشته مورد علاقهاش شروع به تحصیل کرد او که الان مهندس نقشهکشی ساختمان است اصرار داشت که سرمایهای به او بدهیم تا کاری را برای خود شروع کند، با اندوختهای که داشتیم یک مغازه موبایلفروشی برایش راه انداختیم که بعد از یکسالونیم ورشکسته و مغازه را جمع کرد و بیکار شد.
درباره ماجرای قتل مادرخوانده هم پسرجوان بعد از قتل متواری شده بود تا اینکه سرنخهای بهدست آمده و ظن قوی ماموران بهدست داشتن سعید به قتل نامادری خود کارآگاهان با اقدامات پلیسی فردای روز جنایت ساعت ۱۰شب پسر ناتنی را در حوالی خانه شناسایی و دستگیر میکنند و سعید پس از انتقال به پلیس آگاهی به قتل مادر خود اعتراف میکند.
سعید در بازجوییها گفت: در روز حادثه بیکار در خیابان میچرخیدم و برای مصرف مواد به پارکینگ خانه آمدم پس از مصرف گل از راه پله بالا رفتم وقتی وارد خانه شدم مادرم گفت سعید چرا دنبال کار نمیگردی و من که حال خوبی نداشتم به آشپزخانه رفتم و با چاقویی که روی میز بود به سمتش حمله کردم و او را به قتل رساندم.
قتل پدرخوانده در حمایت از مادر
پرونده دختر 28سالهای که در حمایت از مادرش، دست به قتل مرد 47سالهای بهنام محمدجواد زده است، به این شرح است؛ مهرماه سال 1401، خبر رسید مرد 47سالهای به نام محمدجواد بر اثر اصابت سه ضربه کارد از ناحیه پشت و سینه در بلوار هاشمیه مشهد به قتل رسیده است. زن 48ساله و دختر 28 سالهاش مظنون بودند و در نهایت دختر زن به قتل ناپدریاش اعتراف کرد.
شب هندوانهای خریده بودیم و من قصد داشتم با همان کاردی که پدر خواندهام را کشتم، آن را قاچ کنم! ولی در یک لحظه مشاجرهای بین پدرخوانده و مادرم بهخاطر تصاویر زن غریبهای در واتساپ شروع شد که دامنه آن به درگیری کشید. پدر خواندهام، مادرم را روی تخت انداخت و او را کتک میزد که من کارد را برداشتم و فریاد زدم: «رهایش کن! او را کشتی!»
ولی پدرم همچنان مادرم را کتک می زد که ناگهان تیغه کارد را در پشت او فرو کردم، اما باز هم ول کن ماجرا نبود! بهناچار ضربه آرام دیگری هم به کتفش زدم که در این لحظه برگشت و کارد را از دستم قاپید و گفت: «فکر کردی من با این ضربهها میمیرم!» که در این هنگام تیغه کارد را به سینه خودش کوبید و در همان حال به سمت پلههای ساختمان رفت و خطاب به همسایگان فریاد زد که «بیایید! مهدیس مرا زده است!» ولی وقتی همسایگان آمدند من به آنها هم گفتم که او خودش تیغه کارد را به قلبش فرو کرد!»
نقشه مرگبار سرقت و قتل مادرخوانده
جوانی که میهمان نامادریاش بود، صبح هنگام او را به قتل رساند و با سرقت چند تکه طلا گریخت. اسفند سال1401 جوان 29ساله با انگیزه سرقت چند تکه طلا، نامادریاش را در مشهد خفه کرد. او در اعترافاتش گفت: من در کار خریدوفروش ارز و دلار هستم. آن روز هم بهخاطر نوسانات قیمت دلار به مشهد آمدم تا دلارهایم را بفروشم ولی از نظر اقتصادی در شرایط بدی قرار داشتم، به همین دلیل تصمیم گرفتم شب را به منزل نامادریام بروم؛
چراکه او بعد از مرگ پدرم به همراه دخترش در شهرک مهرگان زندگی میکرد. وقتی به منزل آنها رسیدم، او و دخترش از من پذیرایی کردند و بعد از صرف چای و شام خوابیدیم ولی نامادریام لوازم خانهاش را جمع کرده بود؛ چرا که آنها خانه دیگری خریده بودند و باید منزل را تخلیه میکردند.
وسوسه سرقت طلاهای نامادریام مرا رها نمیکرد و مطمئن بودم که درصورت سرقت، او باز هم رضایت میدهد و نمیگذارد که من به زندان بیفتم! چندسال قبل هم باز از او سرقت کرده بودم و رضایت داده بود. من قصد قتل نداشتم فقط دهانش را با چسب بستم که بیحال شد و افتاد و دیگر جواب نداد. پسر جوان به جرم قتل مادرخواندهاش دستگیر شد.
توطئه قتل پدر و مادرخوانده
«لیدا» -۲۰ ساله- که از ساعت۹ صبح ۳دى ۸۴ با مرگ مرموز پدرخواندهاش تحت بازجویى قرار گرفت در این باره به ماموران گفت: ۳ساله بودم که مادرخواندهام سرپرستى من و خواهرم را بهعهده گرفت. چند سال پیش خواهرم ویدا ازدواج کرد و به خارج از کشور رفت، تا اینکه چند ماه قبل از طریق صاحبکارم با پسر جوانى به نام «صابر» آشنا شدم و علاقه زیادى به هم پیدا کردیم.
پدرخواندهام اجازه نمىداد من و صابر با هم رفتوآمد داشته باشیم و براى آنکه از مزاحمتهاى آنان در رابطه با صابر راحت شویم، تصمیم گرفتیم با حلکردن قرصهاى خوابآور در آبمیوه و سوپ آنان را نیمه بیهوش کنیم؛ بنابراین در یک مرحله ۴۰۰ و در مرحله دیگر ۵۰۰ قرص به آنها خوراندیم. آنها چند روزى در حالت بیهوشى بهسر مىبردند.
تا اینکه خواهر مادرخواندهام با مراجعه به خانه آنها را بیمار یافت و با اعتراض به حضور صابر در خانه، پدر و مادرخواندهام را به بیمارستان منتقل کرد. اما پیرمرد تسلیم مرگ شد و مادر خواندهام نجات یافت. با اعترافات تکاندهنده لیدا، ماموران بلافاصله صابر- ۲۳ ساله- را نیز بازداشت کردند. در حالى که دختر و پسر جوان سعى داشتند جنایت را بهگردن دیگرى بیندازند هر2 به اتهام مشارکت در قتل مجرم شناخته شدند.
ناپدید شدن زن با ظن به دو فرزندخواندهاش
زن ساله که 2فرزند خوانده دارد در سناریوی عجیبی ناپدید شد و هنوز بعد از یکسال هیچ ردی از او بهدست نیامده است. چندی قبل خانوادهای با حضور در دادسرای امور جنایی تهران از ناپدیدشدن خالهشان خبر دادند. خانواده خاله 90ساله پیش روی بازپرس حبیبالله صادقی در شعبه 4 دادسرای امور جنایی گفتند که خاله منیژه هیچوقت صاحب فرزند نشد و چون وضعیت مالی خوبی داشت با مشورت همسرش تصمیم گرفتند سرپرستی 2فرزند را برعهده بگیرند.
خاله منیژه و همسرش سرپرستی 2فرزند خوانده را برعهده گرفتند و سالها گذشت و شوهرخالهمان فوت کرد و همه چیز خوب پیش میرفت، اما از چندی قبل خاله منیژه ناپدید شد و دیگر کسی از سرنوشت او اطلاعی ندارد. خانواده منیژه در این مرحله ادعا کردند که خالهشان ربوده شده است و در این مرحله تحقیقات به دستور بازپرس صادقی کلید زده شد.
مدتی گذشت اما ردی از منیژه 90ساله بهدست نیامد و با گذشت یکسال از این پرونده خانواده منیژه بار دیگر به دادسرای امور جنایی تهران مراجعه کردند و اینبار شکایت جدیدی را پیش روی بازپرس پرونده قرار دادند. خانواده منیژه ادعا کردند که احتمال می دهند فرزندخواندههای خالهشان اقدام به ربودن منیژه کرده و سپس او را به قتل رساندهاند؛ چون در این مدت یکسال هیچ ردی از خالهشان بهدست نیامده است و فکر میکنیم فرزند خواندهها برای رسیدن به سرمایه خالهمان دست به این قتل زدهاند.