
هفت صبح، مهدی خاکی فیروز | سازمان تأمین اجتماعی این روزها با دورخیزی تازه به سراغ سکوهای اینترنتی حملونقل شهری و بینشهری رفته است و برای دریافت حق بیمه از محل هزینهای که مسافر پرداخت میکند، اشتیاق نشان داده و رایزنی میکند. این ایده، در نگاه اول، قابل دفاع به نظر میرسد. ساماندهی بیمهای رانندگانی که در اقتصاد پلتفرمی کار میکنند و سالهاست در حاشیه نظامهای رسمی حمایتی ماندهاند، اقدام خوبی است اما مشکل از جایی آغاز میشود که این «ایده کلی» بدون تفکیک، بدون دقت اجتماعی و بدون توجه به واقعیت زندگی رانندگان اجرا شود.
بهعنوان یک مسافر حرفهای سکوهای اینترنتی حملونقل که در سفرهای شهری و بینشهری، استفاده زیادی از خدمات سکوها دارم، بارها با رانندگانی همکلام شدهام که روایتهایشان یک نکته مشترک دارد. حدود ۳۰ تا ۴۰ درصد این رانندگان، شغل دیگری ندارند. اینها تماموقت کار میکنند، درآمدشان به نوسان تقاضا، خرابی خودرو و قیمت قطعات و قیمت سوخت گره خورده و آیندهای نامطمئن پیش رویشان است. برای این گروه، بیمه و بازنشستگی، اقدامی لازم و بلکه حیاتی است. ورود تأمین اجتماعی به این حوزه، اگر درست طراحی شود، گامی رو به جلو است. اقدامی که امنیت شغلی میآورد و از فرسایش نیروی کار جلوگیری میکند.
اما واقعیت بازار فقط این بخش نیست. بخش قابل توجه دیگری از رانندگان سکوهای اینترنتی، یا شاغلاند یا بازنشسته. بازنشستههایی که نه از سر تفنن، بلکه بهدلیل ناکافی بودن حقوق ماهانه و ضعف پوششهای درمانی صندوقهای بازنشستگی، دوباره به کار برگشتهاند. آنها رانندگی میکنند تا شکاف هزینههای زندگی را پر کنند. تا دارو بخرند، اجاره بدهند و از پس مخارج روزمره بربیایند.
اینجاست که دریافت درصدی از درآمد این گروه بهعنوان حق بیمه، به «اجحاف مضاعف» تبدیل میشود. چرا؟ چون این افراد پیشتر حق بیمه خود را پرداخت کردهاند، سالها در صف انتظار بازنشستگی ماندهاند و حالا حقوقی میگیرند که پاسخگوی حداقلها هم نیست. صندوقهایی که نتوانستهاند حمایت کافی پزشکی و معیشتی ارائه دهند، اکنون با سازوکاری جدید، مزاحمتی تازه میسازند و دست در جیب همان بازنشستگان میبرند. آن هم بدون ارائه خدمتی متناسب با این برداشت جدید.
مسئله فقط پول نیست؛ مسئله منطق اجتماعی سیاستگذاری است. اگر رانندهای بازنشسته است و از سکوی اینترنتی صرفاً برای جبران کسری درآمد استفاده میکند، دریافت حق بیمه جدید چه خدمتی به او میدهد؟ آیا مستمریاش افزایش مییابد؟ آیا پوشش درمانیاش بهتر میشود؟ آیا چشماندازی از شفافیت مالی و سلامت اقتصادی در شرکتهای صندوقهای بازنشستگی مشاهده خواهد کرد؟ اگر پاسخ منفی است، این دریافت صرفا درآمدزایی است، نه بیمهگری و تامین اجتماعی.
بهتر است سازمان تأمین اجتماعی بهجای تعمیم یک نسخه واحد، مسئله بیمه رانندگان سکوهای اینترنتی را هدفمند و تفکیکی ببیند. این سیاست باید به رانندگان تماموقتِ فاقد شغل دیگر یا فاقد هرگونه دریافتی بازنشستگی محدود شود. برای این گروه، طراحی یک بیمه پایه، با نرخ منطقی و سهم مشارکت پلتفرمها، میتواند هم عادلانه باشد و هم پایدار.
در مقابل، برای رانندگان شاغل یا بازنشسته، باید رویکرد متفاوتی اتخاذ شود. نباید از درآمد این افراد حق بیمه مضاعف گرفت، بلکه لازم است صندوقهای بازنشستگی پاسخ دهند چرا بازنشستگانشان مجبور به بازگشت به بازار کار شدهاند. این پرسش، پیش از هر «دورخیز درآمدی»، به اصلاحات ساختاری نیاز دارد. اقتصاد پلتفرمی، واقعیتی انکارناپذیر است و نظامهای بیمهای ناگزیرند با آن همگام شوند.
اما همگامی، به معنای سادهسازی مسئله و بیتوجهی به تبعات اجتماعی نیست! تأمین اجتماعی اگر میخواهد نقش حمایتی خود را حفظ کند، باید از نگاه صرفا مالی فاصله بگیرد و به اثر تصمیمهایش بر زندگی واقعی مردم فکر کند. پس سؤال ساده است. آقای تأمین اجتماعی، حواست هست که بیمهگری، فقط گرفتن سهم نیست و دیدن منصفانه آدمها هم هست؟

