روزنامه هفت صبح، سارا غضنفری‌ | پارسال اواسط آذرماه بالاخره بعد از ماه‌ها تلاش و پیگیری پدرخوانده شیما صباگردی، سرنوشت دختر ۱۷ساله‌ای که از خانه‌شان در شرق تهران بیرون زده بود، مشخص و استخوان‌های او در حیاط خانه صاحبخانه پیرمردی ۶۲ساله به نام بهلول.ح در منطقه نظام‌آباد تهران کشف شد. یعنی از زمانی که پدرخوانده شیما، ویدئویی از خودش خطاب به رئیس وقت قوه قضائیه ضبط کرد و ملتمسانه خواست به او در پیدا کردن دخترخوانده‌اش کمک کنند؛ بالاخره بعد از ماه‌ها، بهلول که این دختر را اغفال کرده و از ترمینال بیهقی به خانه‌اش کشانده بود به قتل او اعتراف کرد.

حالا پدرخوانده شیما از ماجرایی دردناک پرده برداشته و در گفتگو با «هفت‌صبح» مدعی شده:« اطرافیان بهلول با کلاهبرداری، مادر اصلی شیما را به محضر برده و از او رضایت گرفته‌اند تا این فرد را که متهم به قتل شیما به اعتراف خودش است را قصاص نکنند!» اما ماجرا چیست؟ شیما وقتی خیلی کوچک بوده، از طریق اقوام بسیار دور در مشهد به خانواده صباگردی برای نگهداری سپرده می‌شود چرا که خانواده‌اش وضعیت مالی خوبی نداشتند و از آنجایی که خانواده صباگردی نیز دارای فرزندی نبودند سرپرستی او را برعهده می‌گیرند.

مردادماه سال ۹۸ فردی شیما را اغفال کرده و باعث می‌شود او از خانه‌اش در شرق تهران خارج شود. بعد شیما در ترمینال بیهقی در دام بهلول ۶۲ساله می‌افتد که به فروش مواد مخدر معروف بوده است. بهلول، شیما را ۴۵روز در خانه زندانی می‌کند و در نهایت او را با شال‌گردن خفه کرده و جسدش را در حیاط خانه زن صاحبخانه‌اش چال می‌کند. بالاخره تلاش‌های پدرخوانده شیما جواب داده، بهلول دستگیر و به قتل شیما اعتراف می‌کند. اما حالا ماجرا فرق کرده است.

گرفتن رضایت !
احمد صباگردی در گفتگو با هفت‌صبح ادعا می‌کند:« مادر اصلی شیما توسط اطرافیان بهلول، مورد فریب واقع شده و از او رضایت گرفته‌اند!» حالا مادر اصلی شیما در گفت‌وگو با هفت‌صبح می‌گوید به هیچ عنوان از قصاص قاتل دخترم کوتاه نیامده‌ام و سر من را کلاه گذاشته‌اند! او درباره شیما می‌گوید:« اسم شیما را من مریم گذاشته بودم. دوبار ازدواج کردم که شیما از ازدواج دوم من بود البته یک پسر هم از ازدواج دومم داشتم.

وقتی شیما به‌دنیا آمد من اعتیاد داشتم مواد هم همراهم بود که دستگیر شدم. در دادگاه من با دخترم بودم. وقتی می‌خواستند حکم بدهند من خواهش کردم که اجازه دهند با برادرم تماس بگیرم تا بیاید بچه‌ام را ببرد. برادرم به دادگاه آمد و من دختر ۱۰ روزه‌ام را به او دادم. حدود ۲۰روز زندان بودم و بعد آزاد شدم و برادرم گفت که دخترم را به یک خانواده سپرده است که وقتی عکس‌های شیما را دیدم که تپل شده خیالم از وضعیت او راحت شد. البته من از پدر شیما هم جدا شده‌ام. یک روز پدرخوانده شیما با برادرم آمدند و گفتند یک پیرمرد شیما را به قتل رسانده و باید از او شکایت کنیم و من هم انجام دادم.»

او در پاسخ به این سوال که پس چرا قاتل او را بخشیده‌اید از کوره در می‌رود و می‌گوید:« هرگز، هرگز من این کار را نکردم. سرمان را کلاه گذاشتند، هر کجا بگویید می‌آیم و می‌گویم به من دروغ گفتند. چند روز پیش چند نفر به سراغ ما آمدند و گفتند از اطرافیان قاتل شیما هستند و چون پسر من شناسنامه و اوراق هویتی ندارد (چون پدرش برایش اوراق هویتی نگرفته) می‌خواهند برای او شناسنامه بگیرند، من و پسرم را سوار خودرو کردند و بردند محضر یک کاغذ جلوی ما گذاشتند چون من و پسرم هم سواد نداریم باور کردیم.

من سه بار پای آن کاغذ را انگشت زدم. بعد که آمدیم دم خانه، گفتند شما رضایت دادید آقای بهلول از زندان آزاد شود! اصلا شناسنامه‌ای در کار نبود! دروغ گفتند!» مادر شیما درباره این که ۱۵۰میلیون تومان بابت این داستان او و پسرش گرفته‌اند، می‌گوید:« اصلا حتی یک هزار تومانی هم نگرفته‌ام. من خون دخترم را نفروختم. آنها کلک زدند. حتی پدر شیما هم رضایت نداده است. من اشتباه انگشت زدم فکر کردم برای گرفتن شناسنامه پسرم است.

الان هم در هر دادگاهی حاضرم این موضوع را بگویم. من را باید به تهران بیاورند، اصلا هر کجای دنیا باشد می‌آیم و می‌گویم چون من سواد نداشتم از من سوءاستفاده کردند!» …. باید دید نتیجه این پرونده چه خواهد شد. پرونده‌ای که از دادسرا به شعبه دو کیفری رفته و پدرخوانده شیما می‌گوید من حاضرم تا مشهد بروم، مادر اصلی شیما را بیاورم تا در حضور دادگاه بگوید با فریب از او رضایت گرفته‌اند تا قاتل یک دختر نوجوان از تقاص کارش خلاص شود!

آخرین تحولاتکاربران ویژه - اسلایدررا اینجا بخوانید.