این گزارش روایتی تکان‌دهنده از سقوط فرهنگ محله و پرسشی بزرگ است: آیا مسجد می‌تواند دوباره محور زندگی اجتماعی شود؟

به گزارش هفت صبح، روزگاری نه چندان دور، محله در شهرها همه‌چیز بود؛ همسایه‌ها، بازارچه، مسجد و مدرسه یک محله را تشکیل می دادند. جایی که شادی‌ها و غم‌ها با هم تقسیم می‌شد، و مسجد نه فقط جای نماز، که پناهگاه دل‌های خسته بود. در مسجد، دعواهای محلی ختم به صلح می‌شد، مشکلات مالی با دست به دستِ هم دادن حل می‌گشت، و فرزندان در کلاس‌های کوچک آن، چیزی فراتر از کتاب درسی یاد می‌گرفتند.

اما امروز بسیاری از آن محله‌ها از هم پاشیده‌اند. مهاجرت، تغییر بافتِ شهری و فشار اقتصاد، محله را به مجموعه‌ای از کوچه و خیابان بی‌هویت تبدیل کرده. جایی که دیگر کسی همسایه‌اش را نمی‌شناسد و مسجد محله حتی اگر درهایش هم باز باشد، دیگر مکانی برای زندگی اجتماعی نیست.

اواسط دهه شصت را تصور کنید. وقتی شایعه‌ای در یک محله بالا می گرفت، مسجد جایی می شد برای روشنگری. همان مسجد، خانه‌ی آبروی مردم بود. اما حالا در همان کوچه‌ها، وقتی دو نفر درگیر می‌شوند، کسی پا پیش نمی‌گذارد. دعوا تا رسیدن کلانتری ادامه دارد.

این یعنی محله دیگر محله نیست؛ و مسجد دیگر مسجد نیست. جایگاهش میان مردم کم‌رنگ شده، نه به خاطر کمبود بودجه یا نبودن کلاس و همایش، بلکه به خاطر تغییرِ فرهنگ زندگی شهری.

اِحیایِ فرهنگِ محله، همان کلیدِ بازگشت مسجد است. اگر دوباره مسجد به مِحورِ زندگی اجتماعی برگردد، می‌تواند مثل گذشته، هم معنویت ببخشد و هم همبستگی بیافریند؛ وگرنه، هزار برنامه‌یِ حمایتی هم درهای بسته‌یِ مساجد را به روی مردم باز نخواهد کرد.

 

برای پیگیری اخباراجتماعیاینجا کلیک کنید.