هفت صبح |  باوجود گذشت بیش از یک دهه از پیوستن ایران به کنوانسیون بین‌المللی حقوق افراد دارای معلولیت، «زبان اشاره ایرانی» هنوز در قوانین کشور به‌عنوان زبان رسمی جامعه ناشنوایان به رسمیت شناخته نشده است. خلأیی قانونی که دسترسی میلیون‌ها شهروند ناشنوا به آموزش، درمان، عدالت و مشارکت اجتماعی را با چالش‌های جدی روبه‌رو کرده است. چالشی که به نظر می‌رسد با تدوین لایحه‌ای در این زمینه در آینده‌ای نزدیک برطرف خواهد شد.

 

زبانی به قدمت ۴ سده


 از سال ۱۶۲۰، دقیقا همان سالی که «بونت»، اولین کتاب در مورد زبان اشاره را منتشر کرد، اولین موج از بسیاری از مهاجرانی که در جستجوی زندگی بهتر بودند، به ماساچوست آمدند. تاکستانِ مارتا، جزیره‌ای در سواحل جنوب شرقی ماساچوست است و از نظر تاریخی مکان مهمی برای توسعه نشانه‌های زبانی است.

 

به لطف ترکیب ژنتیکی منحصربه‌فرد اجداد این جزیره، تاکستان مارتا میزبان بزرگ‌ترین جمعیت ناشنوایان در این قاره بود. این جزیره‌نشینان ناشنوا، یکی از پیشرفته‌ترین سیستم‌های زبان اشاره تاریخ را ایجاد کردند. همه در تاکستان مارتا علائم را می‌شناختند و مرتباً از آن‌ها برای برقراری ارتباط با دوستان، خانواده و همسایگان استفاده می‌کردند. ازآنجایی‌که حتی افراد شنوای این جامعه از زبان اشاره استفاده می‌کردند، تاکستان مارتا یکی از معدود جوامع در جهان بود که در آن افراد ناشنوا و شنوا، در تمام فعالیت‌های اجتماعی، مدنی و مذهبی در اواسط دهه ۱۷۰۰، به طور کامل با هم ادغام شدند.


 بعد از آن به‌غیراز زبان اشاره «تاکستان مارتا»، در طول زمان نسخه‌های دیگری از زبان اشاره در سرتاسر آمریکا در هر جایی که جمعیت ناشنوا وجود داشت، ظاهر شد. در قرن نوزدهم، داده‌های سرشماری کلیسا، گزارش داد که تقریباً ۸۰۰ کودک ناشنوا در ایالات متحده زندگی می‌کردند. اما زبان اشاره هنوز از استانداردسازی فاصله داشت و حتی به رسمیت نیز شناخته نشده بود. چند دهه بعد بود که گام بزرگ و تعیین‌کننده‌ای در آموزش ناشنوایان آمریکایی برداشته شد.

 

  مردی که مبدع زبان اشاره بود


 توماس گالودت، فارغ‌التحصیل دانشگاه ییل و یک روحانی بود. او آرزو داشت که یک وزیر حرفه‌ای شود، اما مسیر او در سال ۱۸۱۴، زمانی که با آلیس نه‌ساله آشنا شد، تغییر کرد. گالودت وقتی دید که بچه‌های دیگر با او بازی نمی‌کنند، با آلیس دوست شد و با کشیدن نقاشی و کلمات بر روی خاک، شروع به آموزش نام اشیا به او کرد. گالودت درست از ابتدای دوستی آن‌ها از هوش، شخصیت و اشتیاق آلیس برای یادگیری شگفت‌زده شد. او در آن زمان متوجه این موضوع نبود، اما این دوستی با این دختر کوچک، قرار بود زندگی خود و زندگی میلیون‌ها آمریکایی ناشنوای آینده را برای همیشه تغییر دهد.


 دکتر کاگزول که پدرِ آلیس بود، از دیدن پیشرفت دخترش خوشحال شد و گالودت را متقاعد کرد که باید در مورد آموزش کودکان ناشنوا بیشتر بیاموزد و شاید حتی یک مدرسه راه‌اندازی کند. سپس دکتر کاگزول، از ارتباطات خود برای جمع‌آوری پول کافی برای فرستادن گالودت به اروپا برای مطالعه روش‌های آموزش ناشنوایان استفاده کرد.

 

این پول فقط در یک بعدازظهر جمع‌آوری شد و خیلی زود گالودت با کشتی عازم انگلستان شد. چند سال بعد، با کمک دکتر کاگزول، گالودت و کلرک (از همکاران وی در فرانسه)، اولین مدرسه دولتیِ ناشنوایان آمریکایی را در ۱۵ آوریل ۱۸۱۷ افتتاح شد. کلاس اول گالودت و کلرک فقط با نُه دانش‌آموز برگزار شد که آلیس کاگزول هم در میان آن‌ها حضور داشت، اما بعد از مدتی، تعداد آن‌ها افزایش یافت.


 با گسترش شهرت مدرسه، دانش‌آموزان ناشنوای جوان از سراسر کشور به هارتفورد سفر کردند تا ترکیب منحصربه‌فرد گالودت و کلرک از علائم زبانی را بیاموزند. سرانجام، ثمره کارِ آن‌ها، به زبان اشاره آمریکایی ASL تبدیل شد که امروزه جامعه ناشنوایان از آن استفاده می‌کنند. زبانی که بعدها گسترش پیدا کرد و امروز به‌عنوان زبان مشترک بیشترین ناشنوایان جهان است.  

 

در این میان زبان اشاره ایرانی یا زبان اشاره فارسی‌زبان اشاره‌ای است که توسط ناشنوایان و کم‌شنوایان در ایران استفاده می‌شود. این زبان با هجی انگشتی باغچه‌بان تفاوت دارد. در ایران حدود ۳ میلیون ناشنوا و کم‌شنوا وجود دارد که تقریباً ۳۲۵ هزار نفر از آن‌ها از این زبان استفاده می‌کنند.


 نخستین مدرسه برای کودکان ناشنوا در ایران در سال ۱۹۲۰ توسط جبار باغچه‌بان تأسیس شد. او سامانه‌ای را برای نشان‌دادن واج‌های فارسی - واج در زبان‌شناسی کوچک‌ترین واحد صوتی است که می‌تواند دو واژه را از هم متمایز کند - به‌صورت انگشتی در آموزش گفتاری معرفی کرد که دوباره از آن برای سامانه هجی انگشتی فارسی نوشتاری اقتباس شد. درعین‌حال تفاوت‌های گویشی قابل‌توجهی میان زادگان پیش یا پس از انقلاب اسلامی وجود دارد چرا که نسل قدیمی بیشتر از هجی انگشتی استفاده می‌کنند.

 

  تجربه دیگر کشورها


 تجربه کشورهای مختلف نشان می‌دهد رسمیت بخشیدن به زبان اشاره، عملی و موفقیت‌آمیز است. کشورهایی مانند ژاپن، کره جنوبی، تایلند، مالزی، سنگاپور، آذربایجان، ترکیه، روسیه، فرانسه، آلمان، فنلاند، هلند، اتریش، آفریقا جنوبی، کنیا، اوگاندا، زیمبابوه، مصر، آرژانتین، برزیل، شیلی، کلمبیا، کاستاریکا، کانادا، زبان اشاره را به رسمیت شناخته‌اند و تجربه این کشورها نشان می‌دهد که با تصویب قوانین شفاف، تربیت مترجمان حرفه‌ای، تخصیص بودجه مناسب و آموزش عمومی جامعه، می‌تواند زبان اشاره را از وضعیت محدود و پراکنده به جایگاه رسمی و دسترس‌پذیر برای همه ناشنوایان ارتقا داد. نمونه‌هایی که می‌توانند الگوی عملی و الهام‌بخش برای گام‌های قانونی و اجرایی در ایران باشند.


 بااین‌حال هنوز این زبان، در ایران به رسمیت شناخته نشده است. آن هم در شرایطی که بیش از یک دهه از پیوستن ایران به کنوانسیون بین‌المللی حقوق افراد دارای معلولیت، «زبان اشاره ایرانی» می‌گذرد. خلیل رحیمی رئیس هیئت‌مدیره شبکه ملی تشکل‌های مردم‌نهاد افراد دارای معلولیت شنوایی در این زمینه می‌گوید: وقتی جامعه زبان اشاره را به رسمیت بشناسد، در واقع گامی اساسی برای برابری حقوقی، کاهش تبعیض و مشارکت کامل ناشنوایان در زندگی اجتماعی برمی‌دارد.


 به نظر می‌رسد؛ اما تلاش‌های فعالان این حوزه برای ثبت رسمی زبان اشاره ایرانی در حال به ثمر نشستن باشد کمااینکه سازمان بهزیستی کشور اعلام کرده است؛ در راستای اجرای قانون جامع حمایت از حقوق افراد دارای معلولیت و مفاد کنوانسیون حقوق افراد دارای معلولیت سازمان ملل متحد، پیش‌نویس لایحه «به‌رسمیت‌شناختن زبان اشاره ایرانی» تدوین و برای بررسی و تصویب به هیئت دولت ارائه شده است.


 این گزارش می‌افزاید: تدوین پیش‌نویس لایحه در قالب مجموعه‌ای از اقدامات و تمهیدات تحت عنوان «نهضت زبان اشاره ایرانی» و پس از برگزاری جلسات متعدد هم‌اندیشی و رایزنی با حضور نمایندگان دستگاه‌های اجرایی، کارشناسان، صاحب‌نظران و فعالان حوزه ناشنوایان انجام شده است.


 بر اساس این گزارش، مقرر شده است هر یک از دستگاه‌ها و نهادهای مرتبط محتوای پیشنهادی خود در زمینه زبان اشاره را به سازمان بهزیستی ارسال کنند. حالا باید منتظر ماند و دید که این تلاش‌ها چه زمانی به نتیجه می‌رسد تا سه میلیون مخاطبی که در انتظار تصویب آن و امیدی برای زندگی بهتر هستند، به آرزوی دیرینه خود برسند.