تعارض گفتار و مدیریت در دولت پزشکیان
جامعه از رئیسجمهور انتظار دارد در کنار بیان دشواریها حداقل مسیرهای ممکن برای عبور از وضعیت فعلی را مشخص کند
هفت صبح، کاوه پرتو | سخنان روز یکشنبه مسعود پزشکیان در مراسم روز دانشجو، بار دیگر پرسشی مهم را در فضای عمومی زنده کرد که آیا ضعفهای مدیریتی دولت چهاردهم تنها در حوزه اجرا و تصمیمگیری است یا آنکه بخش مهمی از مشکل، در زبان و ادبیات رئیسجمهور ریشه دارد؟
پزشکیان طی ماههای آغازین استقرار دولتش با تکیه بر «صداقت در بیان مشکلات» مورد توجه قرار گرفت؛ بسیاری این شفافگویی را مزیتی نسبی میدانستند اما امروز و پس از گذشت بیش از یک سال و نیم از آغاز دولت، همان «صداقت» که زمانی نقطه قوت دولت معرفی میشد، به عاملی برای افزایش نگرانیها و تردید افکار عمومی تبدیل شده است. دلیل آن هم کاملا روشن است. چون بیان مداوم مشکلات بدون ارائه راهحل، دیگر نه صداقت است و نه شفافیت؛ بلکه نشانه ناتوانی در مدیریت و تصمیمسازی است.
پزشکیان جراح قلب است اما نوع گفتارش کمترین شباهتی به زبان پزشکی ندارد؛ نه آرامشبخش است و نه اطمینانآور. او بیش از آنکه شبیه جراح قلبی باشد که لحظات بحرانی را مدیریت میکند، به تحلیلگری شبیه است که پشتصحنه بحران را توضیح میدهد اما نسخهای برای درمان ندارد. تکرار عباراتی مانند «نمیشود»، «نمیتوانیم»، «نداریم»، «شرایط سخت است» و «دست ما بسته است»، به تدریج یک تصویر ذهنی نگرانکننده از ریاستجمهوری شکل داده است؛ تصویری از دولتی که بیش از آنکه اراده حل مشکلات را داشته باشد، خود را تماشاگر مشکلات میبیند.
جامعه، رئیسجمهور را برای «شرح بحرانها» انتخاب نکرده است. مردم بارها این بحرانها را لمس کردهاند؛ از قیمت ارز و سکه تا هزینههای مسکن، از مشکلات آب و برق تا وضعیت معیشت روزمره، آلودگی، بنبست سیاسی و دیپلماتیک و هزاران بحران دیگر؛ آنچه افکار عمومی را آشفته میکند، این است که پزشکیان دقیقا همان چیزهایی را میگوید که مردم بهتر از او میدانند، بدون آنکه راهی برای عبور از وضع موجود ارائه دهد. ادبیات تکراری و خالی از برنامه، نهتنها اعتماد نمیسازد، بلکه شکاف میان دولت و جامعه را عمیقتر میکند.
صداقتی که بدون راهحل کماثر میشود
در ماههای نخست، صداقت رئیسجمهور جذاب بود؛ جامعه احساس میکرد برای نخستینبار فردی در بالاترین سطح اجرایی کشور از مشکلات سخن میگوید بدون آنکه آنها را پنهان یا توجیه کند. اما صداقت اگر به برنامه تبدیل نشود، خود به ضد خودش تبدیل میشود. مردم امروز میپرسند که صداقت رئیسجمهور در بیان بحران برای چیست؟ آیا صِرف بیان مشکلات بدون ارائه راهحل، مسئولیتپذیری است یا صرفا نوعی شانه خالی کردن از بار مدیریت؟
اینکه رئیسجمهور صرفا توضیح دهد «چرا نمیتوانیم»، «چه چیز نداریم» یا «چه محدودیتهایی وجود دارد»، هیچگونه حس پیشرفت ایجاد نمیکند. جامعه از رئیسجمهور انتظار دارد در کنار توصیف وضعیت، به گزینههای ممکن هم اشاره کند. حتی اگر برخی مسیرها دشوار یا زمانبر باشد، مردم ترجیح میدهند بشنوند «چه میتوان کرد»، نه اینکه هر روز تصویر تازهای از «چه نمیتوان کرد» مقابلشان قرار گیرد. در واقع، پزشکیان ناخواسته خود را در موقعیتی قرار داده که صداقت کلامش، بدون پشتوانه و بدون برنامه به نقطه ضعف تبدیل شده است. صداقتِ بدون توانِ حل مسئله، ارزش خود را از دست میدهد. به همین دلیل است که سخنان اخیر او دیگر مانند روزهای نخست دولت اثرگذاری ندارد.
گفتار شلخته
سخنان اخیر مسعود پزشکیان بار دیگر ضعف جدی او در حوزه بیان، لحن و ادبیات سیاسی را برجسته کرد؛ ضعفی که دیگر صرفا یک ایراد حاشیهای نیست، بلکه بهطور مستقیم بر تصویر ریاستجمهوری و کارآمدی دولت تأثیر میگذارد. پزشکیان نهتنها راهحل مشخصی برای مشکلات ارائه نمیکند، بلکه حتی در شیوۀ بیان مشکلات نیز دچار نارسایی است. ادبیات او بهحدی محاورهای است که هیچ شباهتی با جایگاه رئیسجمهور یک کشور ندارد.
سخنانش، از موضوع حجاب و اقتصاد تا چالشهای سیاسی و اجتماعی، با سادهترین و اغلب نامناسبترین واژگان مطرح میشود. این شیوه بیان، نه اقتدار میآورد، نه امید میسازد و نه پیام مدیریتی دارد؛ برعکس، نوعی آشفتگی در افکار عمومی ایجاد میکند و نشان میدهد که رئیسجمهور حتی در سطح کلام نیز توان هدایت گفتمانی ندارد.
جامعه از رئیسجمهور انتظار ادبیاتی دقیق، سنجیده و الهامبخش دارد، نه گفتار روزمره و شلختهای که بیشتر شبیه دردِدلهای غیررسمی است تا سخنان رسمی یک مدیر ارشد. پزشکیان با این شیوه گفتار، تصویر رئیسجمهوری را ارائه میدهد که حتی در بیان، انسجام، دقت و وقار لازم را ندارد؛ مسئلهای که در کنار بحرانهای موجود، خود به یک بحران تازه تبدیل شده است.
تناقض میان جایگاه رئیسجمهور و ادبیات او
از نحوه سخنرانی پزشکیان که عبور کنیم تازه به اصل بحران میرسیم. رئیسجمهوری جایگاهی فراتر از یک تحلیلگر، پژوهشگر یا سخنران دارد. او باید مدیریت بحران کند، تصمیم بگیرد و مسیر حرکت دولت را به طور روشن مشخص کند. بهنظر میرسد اگر تغییر جدی در نوع گفتار و ارائه راهکارهای عملی رخ ندهد، فاصله میان دولت و جامعه به سرعت بیشتر خواهد شد. پزشکیان نیاز دارد که از مرحله «تشریح بحران» عبور کرده و وارد مرحله «مدیریت بحران» شود. جامعه منتظر سخنان امیدبخش نیست؛ منتظر برنامه، اقدام و مسئولیتپذیری است.
سیدمحمدعلی ابطحی: مشکل در زبان نیست در استفاده نکردن از اختیارات است
سیدمحمدعلی ابطحی درباره ادبیات و گفتار رئیسجمهوری، موضعی کاملا متفاوت دارد و از کلام و ادبیات مسعود پزشکیان دفاع میکند. این روایت انتقادی که گفته میشود جامعه دیگر صرفا بیان حقیقت از زبان رئیسجمهور را کافی نمیداند و از پزشکیان انتظار ارائه راهحل دارد با طرح مخالفت صریح این عضو مجمع روحانیون مبارز مواجه شد و ابطحی این نگاه را نادرست دانست.
وی در گفتوگو با هفت صبح تأکید کرد: «سالهای متوالی کشور به دلیل لاپوشانی، امیدهای کاذب و نگفتن واقعیتها و بحران و مشکلات از جانب روسای جهمور به سمت بحران رفته است.» در نتیجه به گفته این فعال سیاسی، «وقتی حقایق گفته نمیشود، نظارت اجتماعی از بین میرود، امور به دست حلقههای غیرپاسخگو میافتد و نتیجهاش همین انباشت بحرانهایی است که امروز کشور با آن مواجه است.»
از نگاه این چهره اصلاحطلب، «رئیسجمهور اگر همان صراحت دوران انتخابات را حفظ کرده، این نهتنها نقطهضعف نیست بلکه راه ایجاد امید واقعی است؛ زیرا مردم فریب و پردهپوشی نمیخواهند و گفتن حقیقت، حتی اگر تلخ باشد در نهایت زمینه شکلگیری تصمیمات درستتر در سایر سطوح مدیریتی کشور را فراهم میکند.» در ادامه، سوال دیگری پیرامون ادبیات پزشکیان به میان کشیده شد؛ اینکه نوع بیان «محاورهای» یا «غیرمتناسب با شأن ریاستجمهوری» است که ابطحی این نگاه را نیز نادرست خواند و توضیح داد : «بهتر است که ادبیات و کلام رئیسجمهوری پیش و پس از انتخابات یکسان باقی بماند، نه اینکه در زمان ورود به قدرت بهطور ناگهانی زبان، رفتار، پوشش و ظاهر خود را تغییر دهد.»
عضو مجمع روحانیون مبارز تأکید کرد که «اتفاقا ادبیات پزشکیان شأن تازهای را برای ریاستجمهوری تعریف کرده است؛ شأنی که در آن رئیسجمهور از مردم جدا نمیشود و فاصلهگذاریهای تشریفاتی و بروکراتیک را کنار میگذارد.» و ابطحی «این رویکرد را نهتنها ایراد نمیداند، بلکه مزیتی تلقی میکند که میتواند رابطه مردم و حاکمیت را صادقانهتر و شفافتر کند.» در بخش دیگری از گفتوگو، مثالهایی درباره جملههای بحثبرانگیز رئیسجمهور مطرح شد، از جمله «سفره خالی است»، «نداریم» و «نمیتوانیم» و همچنین اظهارنظرهایی درباره ضرورت تخلیه تهران بهدلیل بحران محیط زیست یا بحث «سیاه کردن سیمکارتهای سفید» و نظایر آن که این نوع بیان نشانه ضعف کلام و فقدان راهحل است که باز هم فعال سیاسی اصلاحطلب در این رابطه تأکید کرد که «اینها مسائل محتوایی است نه ادبیاتی.»
البته ابطحی، شخصا با برخی محتواهای طرح شده مثلا درباره سیمکارتهای سفید موافق نبود اما به زعم وی، «مشکل در محتواست، نه در زبان». از منظر وی، «پزشکیان باید در برخی حوزهها از اختیارات خود بهتر استفاده کند»؛ برای نمونه، وی معتقد است که «اگر رئیسجمهور در انتخاب دبیر شورای عالی فضای مجازی که باید منتخب مستقیم پزشکیان باشد، اقدام جدیتری میکرد، بسیاری از مشکلات امروز فضای مجازی به شکل بهتری مدیریت میشد. لذا این نقد را بنیادی اما کاملا مستقل از نقد ادبیاتی دانست.»