کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۶۴۷۷۴۷
تاریخ خبر:
بسیاری از پرسش‌ها تند بود و هیجان‌انگیز

صف طویل پرسشگران دانشجو

صف طویل پرسشگران دانشجو

چرا دانشجویان در روز دانشجو مسئولان را با خشم و عصبانیت به چالش می‌کشند؟

هفت صبح|  روز دانشجو هرسال در تقویم ما یادآوری می‌کند که دانشگاه، اگرچه سال‌هاست در معرض محدودیت، فشار و فرسایش نهادی قرار دارد، هنوز مهم‌ترین پایگاه عقلانیت و آینده‌سازی کشور است. امسال هم مانند سال‌های دیگر بسیاری از مسئولان به دانشگاه‌های مختلف رفتند. روسای سه قوه، وزرا، مدیران شهری، چهره‌های سیاسی همه و همه در دانشگاه‌‌ها حضور یافتند، با دانشجویان گفت‌وگو کردند و به پرسش‌هایشان پاسخ گفتند.

 

بسیاری از پرسش‌ها تند بود و هیجان‌انگیز و البته که پاسخ‌های مسئولان نیز با حواشی مواجه شد. صحنه‌های مختلفی را در روز دانشجو مشاهده کردیم. درگیری لفظی تعدادی از مدعوین با دانشجویان، هو شدن یکی دیگر و نیامدن برخی‌هایشان به فضای دانشگاه.  واقعیت این است که روز دانشجو نباید صرفا یک روز نمادین باشد که فقط با حضور مسئولان معنا پیدا کند. درواقع روز دانشجو باید روزی برای شنیدن صدای دانشگاه باشد. سال‌هاست دانشگاه‌های کشورمان از شنیده شدن محروم شده‌اند. این محرومیت، ریشه‌ها و پیامدهای خطرناکی دارد که صد البته بارها در رسانه‌های مختلف گفته شده است.

 

قبل از هر چیز باید بدانیم که دانشگاه «نهاد تولید معنا» است. درباره نهاد علم در کشور باید تفکر انتقادی در دانشگاه شکل بگیرد، فناوری خلق ‌شود، صنعت و جامعه به‌روزرسانی ‌شود. مشارکت مدنی و گفت‌وگوی اجتماعی تمرین ‌شود. دانشگاه، همیشه چموش و آزاد است و باید چنین باشد. متاسفانه دانشگاه‌های کشورمان سال‌هاست که با واقعیت دیگری روبه‌رو هستند. فضای دانشگاه بارها تنگ شده است. یادمان نرفته که دانشگاه از نظر فعالیت‌های سیاسی و صنفی، علمی و مدیریتی با چه چالش‌ها و دشواری‌هایی روبه‌رو بود.

 

درنتیجه دانشجو به‌جای این‌که یاد بگیرد نقد کند، در بسیاری مواقع یاد گرفته است احتیاط کند. استاد به‌جای آنکه مرجع علمی باشد، باید مراقب خطوط قرمز مبهم باشد. مدیریت دانشگاه نیز به‌جای آنکه مستقل باشد، زیر سایه نهادها و ساختارهایی عمل می‌کند که هیچ نسبتی با علم و دانشگاه ندارند. این فضای تنگ برای دانشگاه سم است. جامعه را نیز عقب می‌برد.

 

چون جایی که قرار بود آینده را طراحی کند، ناچار است انرژی خود را صرف دور زدن محدودیت‌ها کند. همه اینها استقلال دانشگاه را خدشه‌دار می‌کند. غافل از این‌که استقلال دانشگاه در جهان یک اصل است. بدون استقلال، علم و پژوهش بی‌خاصیت می‌شود و دانشگاه تبدیل به ویترین یا ابزار تبلیغاتی دولت‌ها می‌شود. بنابراین بی‌راه نیست که بگوییم ریشه بحران امروز دانشگاه را باید در «استقلال» جست.

 

اما همین بحران با چند شاخص مهم قابل شناسایی است که تیتروار به آن می‌پردازیم. یکی از مهم‌ترین آنها خودگردانی مدیریتی دانشگاه‌ها است. رئیس دانشگاه که نباید از سوی نهادهای دولتی و رسمی انتخاب شود. دانشگاه باید بتواند مدیرانش را خودش انتخاب کند. به تناسب همین مسئله نیز بتواند آزادانه استادان خودش را انتخاب کند.

 

به عبارت دیگر جذب و ارتقای استاد نباید سیاسی باشد. اگر همه این مسائل رعایت شود، نتیجه کار اختیاری شدن تصمیم‌گیری علمی در کشور می‌شود و تعیین اولویت‌های علمی، پژوهشی و فناوری در اختیار نخبگان دانشگاه قرار می‌گیرد. در چنین شرایطی می‌توان امیدوار بود که موضوع سهمیه‌ها و ده‌ها مسئله غیر علمی و زیان‌بار برای دانشگاه‌ها کنار برود و در این میان صدالبته که مسئله بودجه شفاف و مستقل نیز اهمیت به‌سزایی دارد.

 

چرا که دانشگاه نباید برای هر تصمیمی محتاج تایید قدرت سیاسی یا امنیتی باشد. مسئله مهم دیگر به ارتباط آزاد با جهان برمی‌گردد. متاسفانه در ایران طی سال‌های گذشته همه این شاخص‌ها آسیب دیده است. ساختارهای نظارتی بیرونی، دخالت نهادهای غیرآکادمیک و وابستگی شدید مدیریتی، دانشگاه را از درون فرسوده کرده است. استاد برجسته نمی‌تواند با سرعت استخدام شود. پژوهش‌های مستقل محدود می‌شوند.

 

ارتباطات بین‌المللی محدود یا مختل می‌شود. دانشگاه در تصمیم‌های اصلی خود اختیار ندارد. اکنون می‌توان گفت که نشانه‌های بحران در فضای دانشگاهی ایران پررنگ‌تر شده است.  موضوع بعدی دیوانسالاری ایدئولوژیک در دانشگاه‌های کشورمان است. گفتن نمی‌خواهد که عقلانیت علمی موتور توسعه است.

 

اما در ایران، دانشگاه ما آنچنان گرفتار دیوانسالاری‌ شده که با هیچ یک از نیازهای علمی سازگار نیست و دانشگاه را نیز از سرعت تغییرات جهانی عقب می‌راند. چون گرفتار ساختارهایی  شده که نگاهشان «حفاظتی» است و این ساختارها، دانشگاه را  به‌عنوان یک نهاد قابل «کنترل» می‌بینند. خب همین جا است که دانشگاه کارکرد خودش را از دست می‌دهد و جامعه نیز هزینه آن را می‌پردازد.

 

خلاصه این که دوباره روز دانشجو رسید و مسائل دانشگاه و دانشجو برجسته شد. امروز دانشجویان کشور بیش از هر زمان دیگری نگران‌اند. نسل جدید، صورتی متفاوت از گذشته دارد. آگاهی‌اش بیشتر است. اتصالش به جهان قوی‌تر است. مطالبه‌اش روشن‌تر است. مهم‌تر از همه اینکه می‌داند چه چیزی از او دریغ شده است.

 

دانشجوی امروز چشمش به آینده است، اما آینده را مه‌آلود و نامطمئن می‌بیند. متاسفانه دانشجویان کشورمان به قشری تبدیل شده‌اند که امنیت شغلی ندارد. امید اجتماعی ندارد. آزادی دانشگاهی ندارد. فعالیت دانشجویی محدود شده و  ارتباطش با جهان بسته یا پرهزینه است. چون انواع  بحران‌های اقتصادی و اجتماعی برزندگی او سایه انداخته است. به همین دلیل است که روز دانشجو باید تبدیل به روز شنیدن شود.

 

در این روز دیگر سخنرانی کارکرد ندارد. اصلا چرا باید مسئولان‌مان حتما سخنرانی کنند. برعکس، فقط باید بشوند و پاسخ بدهند. البته این هم واقعیتی است که سال‌هاست دانشجویان «می‌پرسند» و «پاسخ روشن نمی‌شنوند». شاید به همین دلیل است که هیجان و تنش و عصبانیت در مراسم روز دانشجو همیشگی است. چراکه امکان گفت‌وگوی ساختاری و دائمی وجود ندارد.‌ نیاز به گفتن نیست که دانشگاه باید شاد باشد. شاد بودن نیز به معنای سرزندگی علمی، آزادی اندیشه، امکان تجربه، جسارت سوال پرسیدن است.

 

دانشگاه باید جایی باشد که دانشجو بتواند ایده‌های خودش را تبدیل به طرح، پژوهش، استارتاپ، نهاد مدنی، یا حتی جنبش فکری کند. اما فضای دانشگاه ما در سال‌های گذشته اغلب پادگانی بوده است. چون هر نوع فعالیتی نیاز به مجوز داشته است. هر جلسه‌ای ممکن است لغو شود. هر نقدی می‌تواند هزینه داشته باشد.

 

هر تشکل مستقلی زیر فشار باشد. طبیعی است که در چنین فضایی نشاط از دانشگاه رخت برمی‌بندد. غافل از این‌که پیشرفت نیازمند جسارت است. دانشگاه بدون جسارت، فقط یک ساختمان است با کلاس‌هایی که مدرک تولید می‌کنند. یعنی همان کاری که اکنون انجام می‌دهند. اما کاش در دولت آقای پزشکیان شاهد بازسازی رابطه دانشگاه با جهان باشیم. علم ذاتاً جهانی است. هیچ دانشگاهی بدون ارتباط خارجی رشد نمی‌کند.

 

پژوهشگاه‌ها، استادان، دانشجویان و نخبگان، هیچ‌کدام نمی‌توانند بدون تبادل و شبکه‌سازی علمی پیشرفت کنند. البته که شرایط دانشگاه‌های ما این طور نیست و متاسفانه ارتباط دانشگاه ایران با جهان محدود و پرهزینه است. بسیاری از همکاری‌ها متوقف شده‌اند. دسترسی به منابع جهانی دشوار است. حضور در پروژه‌های مشترک علمی کم‌رنگ شده است. سفرهای علمی دانشجویان دشوار است. استادان برجسته بین‌المللی کمتر به ایران دعوت می‌شوند.

 

دانشگاه‌های جهان کمتر به همکاری با ایران رغبت نشان می‌دهند. این قطع ارتباط، آینده علمی کشور را تهدید می‌کند. دانشگاه منزوی، ناتوان می‌شود و ناتوانی دانشگاه به معنای ناتوانی کشور است. اگر همین چالش‌ها با اهالی دانشگاه مطرح شود قطعا به راحتی راه خروج را ترسیم می‌کنند. درواقع راه خروج می‌توان خیلی راحت باشد.

 

راه خروج از این وضعیت، بازگشت به استقلال و آزادی دانشگاه است. دانشگاه باید توسط دانشمندان اداره شود و نهادهای سیاسی، امنیتی یا گروه‌های فشار در آن راه نداشته باشند.تاریخ ایران نشان می‌دهد که هرگاه عقلانیت مجال یافته، کشور شکوفا شده است. دانشگاه محور این عقلانیت است. بی‌دانشگاه، توسعه‌ای در کار نخواهد بود.

 

برای پیگیری اخباراجتماعیاینجا کلیک کنید.
کدخبر: ۶۴۷۷۴۷
تاریخ خبر:
ارسال نظر