ممنوعیتهای تاریخی؛ از عکاسی از زنان تا بوتیکداری
روزنامه هفت صبح، ابراهیم افشار | «ممنوعیت». آه چه کلمه معصومانه و طلبکارانهای! آنقدر که ما در طول عمرمان ممنوعیت کشیدهایم خود ابداعکننده کلمه«ممنوعیت»نکشیده است. انگار در طول تاریخ، بدون قدغن شدن چیزی، اموراتمان نمیگذشته است. از ممنوعیت چاقچور و دوچرخهسواری و رادیو و ولگردی و عکاسی از زنان تا بوتیکداری و فوتبال گلکوچیک و نمایش فیلمهای کاراتهای.
*** ممنوعیت عدم چاقچور: این یک اعلان ساده از طرف اداره جلیله نظمیه مرکزی فارس به تاریخ ۱۵ شهر صفر در سال ۱۳۳۷ قمری است متعلق به دوره احمدشاه قاجار که جناب فضلعلی رئیس نظمیه اعلان داده است: «به عموم مخدرات و محترمات شیراز با نهایت توقیر و احترام اخطار مینماید از تاریخ انتشار این ورقه اخطاریه، احدی از مخدرات بدون استثنا مجاز نخواهد بود که بدون چاقچور و داشتن نقاب مشکی در کوچه و بازار حرکت و گردش نماید!»
*** ممنوعیت کرایه دوچرخه: در سال ۱۳۰۵ اداره نظمیه پایتخت کرایه دوچرخه را برای افراد زیر ۱۸سال ممنوع اعلام کرد:«دوچرخهها باید دارای بوق باشند و سوار کردن بیش از یک نفر و نیز کودکان و نمایش دادن روی دوچرخه و حرکت با یک دست روی آن ممنوع میباشد.»
ممنوعیت بنگ: در ۲۵مرداد ۱۳۰۵ سرهنگ بوذرجمهری کفیل بلدیه اعلام کرد که استعمال حشیش ممنوع است:«چون علاوه بر مضرات محسوسه که دارد از علل ابتلا به مرض جنون است.»
*** ممنوعیت عکاسی: یک زمانی زنها نه تنها حق بازی تئاتر که حق عکس برداشتن هم نداشتند. سال ۱۳۰۹ خانم چهرهآزاد که به اتفاق مادر و خواهرش جهت عکس انداختن به عکاسی لالهزار مراجعه کرده بودند توسط پاسبانی به کلانتری جلب شده و بعد از کلی التماس و سپردن التزام آزاد شدند. خانم چهرهآزاد بعدها در مصاحبهای با اطلاعات گفت «حتی کوتاه کردن مو نیز برای زنان جرم بود» و همشاگردیهایش او را در مدرسه کتک زدهاند که مگر ارمنی شدهای که موهایت را کوتاه کردهای؟
*** ممنوعیت ولگردی و دوردور: در اواسط دوره پهلوی اول، ولگردی ممنوع اعلام شد. به نوشته روزنامه اطلاعات «پلیس در ایام عید اعلام کرده که بیکارهها را جمعآوری و به خارج از شهر اعزامی کرده تا دربارهشان تصمیمگیری شود.» بخشی از آنها برای عملگی و راهسازی خط آهن به مازندران فرستاده میشوند.
*** ممنوعیت فرشتکانی و شستن رخوت: در سال ۱۳۱۳ بلدیه تهران اعلام کرد که تکاندن فرش در معابرعمومی ممنوع است:«از نظر حفظالصحه عمومی و جلوگیری از آلوده شدن آب مشروب، شستوشوی رخوت و البسه و ظروف و غیره در مجاری و پاکنهها و منگلهای قنوات داخل و خارج شهر اکیدا ممنوع است و علاوه بر اینکه مرتکبین شدیدا مجازات خواهند شد بلکه آنهایی را که شستوشو میدهند اگر رخت و لباس باشد سوزانده شده و بقیه به نفع بلدیه ضبط میشود. همچنین ریختن لجن حوض و کثافات دیگر و نیز تکاندن فرش در معابرعمومی ممنوع است و مرتکبین تعقیب و مجازات میشوند.»
*** ممنوعیت رادیوبازی: در دهه بیست استفاده از رادیو بدون داشتن مجوز از نهادهای انتظامی ممنوع بود و شهربانی کل کشور باید برای رادیوداران برگه مجوز استفاده از رادیو به امضای رئیس اداره کارآگاهی -پاسیار یکم حساموزیری- صادر میکرد: «به دارنده این رادیو اجازه داده میشود یک دستگاه رادیو کنسرت گیرنده کارخانه رادیولا به آدرس (منزل)…. نصب نماید. در صورت انتقال رادیوی مزبور به اشخاص دیگر باید انتقالدهنده شهربانی را مطلع نماید و پروانه خود را مسترد دارد.»
*** ممنویت فریبکاری: دبیرستان دارالفنون در سال تحصیلی ۲۹- ۱۳۲۸ به شدت گفتن دروغ را برای شاگردان مدرسه ممنوع کرد: «راست بگویید راست بشنوید.» و«فریب ندهید تا فریب نخورید.»
*** ممنوعیت موزیک و نمایش: سال ۱۳۳۶ شهربانی کل کشور اعلام کرد«همزمان با ایام شهادت و سوگواری مولای متقیان تماشاخانهها و نوشابهفروشیها تعطیل و اجرای هرگونه نمایش و اتراکسیون و پخش موزیک در کلیه اماکن ممنوع است.»
*** ممنوعیت بوقلمونچرانی: اواخر دهه سی وقتی بوقلمونچرانها گلههای بوقلمون خود را دسته دسته در خیابانهای تهران کیش میکردند آژانها اعلام کردند «بوقلمونچرانی در تهران ممنوع است.»
*** ممنوعیت عشقبازی: اوایل دهه ۵۰ بعد از آنکه مامورین کلانتری نارمک در محل گشت خود زن و مردی را در داخل اتومبیل پیکان شماره ۵۴۲۷۹ در حین عشقبازی دیدند و جلبشان کردند مجله جوانان ضمن چاپ این ماجرا، ماده قانونی را چاپ کرد که به موجب آن «عشقبازی در ملأعام ممنوع است و مجازاتی همچون زندان و جریمه نقدی دارد.»
*** ممنوعیت فیلمبرداری: بعد از آنکه کارگردان شهیر ایتالیایی مستر پازولینی برای فیلمبرداری هزار و یکشب در دهه پنجاه به اصفهان آمد گروهی از مسلمین با اعلام اینکه داستان خرافی هزار و یکشب قصه عیاشیهای خلفای بغداد در قصر عباسیان است و کارگردان دست به اعمال بسیار زنندهای در طول فیلمبرداری زده است که مخالف شئون مسلمین است خواستار ممنوعیت این فیلم شدند اما کفتر از قفس پریده بود.
*** ممنوعیت دختربازی: در سال ۱۳۵۱ نوع دیگری از گشتارشاد در تهران هویدا شد و آنهم سر تراشیدن و تبعید دختربازها و نیز مزاحمین تلفنی بود. وقتی سه نفر ژیگولو را در فرمانداری تهران سر تراشیدند وجوه دیگری از این مبارزه رو شد. آنها مقابل دبیرستانهای دخترانه ژاندارک و میعادگاه پشت سفارت انگلیس به دام ماموران افتادند. روزنامهها در فروردین ۵۱ نوشتند «از فرماندارینظامی کسب اطلاع شد که از این پس کسانی را که به وسیله تلفن مزاحم مردم میشوند بلافاصله بعد از دستگیری و سر تراشیدن، به خارک تبعید کنند. همچنین مامورینی با لباسهای مبدل در جلوی مدارس دخترانه کشیک میدهند تا چنانچه کسی قصد مزاحمت داشته باشد آنها را جلب نمایند.» کمی بعد به دستور تیمسار وثیق بیش از ۲۰۰ مامور پلیس با ۱۲اتومبیل بیسیمدار و سه کامیون ۵۲ جوان مزاحم را از خیابانهای نواب، حشمتالدوله، سلسبیل و آیزنهاور دستگیر کردند و مبارزه بر ضد مزاحمین شدیدتر شد.
*** ممنوعیت گوینده زن: در اولین روزهای پیروزی انقلاب که ریاست تلویزیون در دست صادق قطبزاده افتاده بود ناگهان ظهور گویندگان زن بر صفحه تلویزیون ممنوع اعلام شد. البته مجله جوانان نوشت«چون اتاق گریم برچیده شده و گویندگان زن دوست ندارند بدونگریم وقتی که چین و چروک و لک و پیسشان معلوم شده بر صفحه تلویزیون ظاهر شوند.»
*** ممنوعیت اعتیاد: در ششم دی ماه ۵۸ شورای انقلاب به ادارات کارگزینی کلیه وزارتخانهها و موسسات و شرکتهای دولتی و شهرداریها اعلام کرد«کارکنانی که معتاد به تریاک و مشتقات آن هستند باید ظرف مدت ۴ ماه از تاریخ صدور این بخشنامه، ترکاعتیاد نمایند. در غیر این صورت از خدمت منفصل و اخراج خواهند شد.»
*** ممنوعیت اردو: سال ۵۸ که تیم ملی فوتبال ایران در بوشهر اردو زده بود تا برای شرکت در مقدماتی المپیک مسکو ۱۹۸۰ آماده شود ناگهان با حمله تندروها مواجه شدند که شعار «اردوی تیم ملی تعطیل باید گردد» میدادند. حسن حبیبی باخونسردی و مدیریت خود توانست تیمش را از این مخمصه بیرون بکشد و به شیراز ببرد. البته در لحظه خروج از هتل، بخشی دیگراز مردم بوشهر هم وقتی شنیدند عدهای به دنبال ممنوعیت اردوها هستند زیر اتوبوس تیم ملی خوابیدند که نمیگذاریم از این شهر بروید. آنها هم فریاد میزدند که «رنجش تیم ملی رنجش قلبهای ماست» اما خب ممنوعکنندگان اردو سمبهشان پرزور بود و تیم ملی از بوشهر اخراج شد.
*** ممنوعیت فیلمهای کاراتهای: دوازده تیر ۱۳۵۸ نمایش فیلمهای کاراتهای درایران ممنوع شد. محمدعلی نجفی سرپرست اداره ترویج و نمایش فیلم فرهنگ و هنر این خبر را به روزنامهها اعلام کرد وافزود«این تصمیم به منظور حمایت از فیلمسازان کشورمان اتخاذ شده است.»
*** ممنوعیت فردوسی: مرداد ۵۸ دانشگاه فردوسی مشهد اسم حکیم ابوالقاسم فردوسی را از روی خود برداشت و چندی بعد اوضاع چنان درهم و برهم شد که اسم بردن از حکیم ابوالقاسم فردوسی هم تبدیل به نوعی ممنوعیت خفیف شد اما بزرگان به دادش رسیدند. آن روزها موج علیه شاهنامه از سمت آقای خلخالی تشدید شد که برای تبلیغات درباره نامزدی ریاست جمهوریاش به مشهد رفته بود و آنجا با صدای غرا اعلام کرد که «فردوسی یک کلمه از انسان و انسانیت و نیز خراسانی رنجدیده نامی در کتابش نبرده و سراسر اثرش نیرنگ و دروغ و سرگرمکننده مردم بدبخت ماست.»
*** ممنوعیت لژیونرها: سال ۱۳۵۹ عضویت بازیکنهای ایرانی در تیمهای خارجی ممنوع اعلام شد و پروانه بازیکنان ایرانی برای بازی در باشگاههای خارجی لغو گردید. دنیایورزش نوشت «این تصمیم درباره بستن مرزها به روی بازیکنانی که این روزها جذبشان توسط تیمهای خارجی شدت پیدا کرده موقتی میباشد و صرفا به خاطر نیرومند شدن تیم ملی ایران برای اعزام به انتخابی المپیک مسکو ۱۹۸۰ در سنگاپور اتخاذ گردیده است.»
*** ممنوعیت بوتیکداری: اردیبهشت ۱۳۶۱ در پی اعلام خبری مبنی بر اینکه «شغل بوتیکداری به جرم اشاعه فساد و فحشا ممنوع میشود» اطلاعات نوشت «۲۰۰ باب مغازه بوتیک به عنوان اشاعهدهنده فساد در تهران تعطیل شدند. تاکنون پاساژهای چرچیل و صفویه توسط اماکنعمومی کمیته انقلاب اسلامی شهر تهران کلا تعطیل و از فعالیت آنان ممانعت به عمل آمده است. این مکانها اکثرا لباسهایی که عکسهای مبتذل، کلمات لاتین با محتوای غیراخلاقی در آنها نقش بسته بود به فروش میرساندند و صاحبان پارهای از این اماکن تحت این شغل به اعمال منافیعفت، فروش و تکثیر عکسها و نوارهای مبتذل ویدئویی و فروش ارز خارجی میپرداختند»
همچنین در ۱۸ اسفند ۶۲ شغل بوتیکداری غیرقانونی اعلام شد. «کلیه بوتیکداران موظف شدند سریعا نسبت به تغییر شغل خود و انتخاب یک شغل شرافتمندانه از سری مشاغل مجاز اقدام کنند.» وزارت بازرگانی با صدور اطلاعیهای اعلام کرد«بوتیک و بوتیکداری هرگز با فرهنگ اسلامی سنخیت نداشته و به هیچ وجه جذب جامعه اصناف محترم نخواهد شد. از این پس نام و محتوای بوتیک و بوتیکداری وجود حقوقی و قانونی ندارد و هرگونه فعالیتی با این نام و محتوا فاقدمجوز قانونی است.»
*** ممنوعیت فوتبال گلکوچیک: خرداد ۱۳۶۲ پلیس تهران طی اعلامیهای اعلام کرد فوتبال در خیابانهای تهران ممنوع شد. اطلاعات در شماره ۲۶ خرداد به نقل از پلیس نوشت«با همکاری کمیته انقلاب اسلامی با کسانی که با بازی فوتبال در خیابانها آسایش همشهریان را سلب میکنند برخورد قاطع خواهیم داشت. با توجه به اینکه ساعات شب، خاصه ایام مبارک رمضان موقع استراحت مردم است و سروصدای ناشی از بازی فوتبال موجب سلب آسایش اهالی میگردد لذا کمیته انقلاب اسلامی و پلیس تهران به عوامل مربوطه اعلام نموده در صورت برخورد با چنین صحنههایی متخلفین را به علت ایجاد مزاحمت به کلانتری هدایت و برابر مقررات با آنان رفتار نمایند.»
*** ممنوعیت حملِ ساز: در دهه شصت طبق یک قانون نانوشته حمل ساز نیز در خیابانها ممنوع بود مگر اینکه جواز حمل و استفاده از آن را به مجوز وزارت ارشاد داشته باشند. در گواهیای که این وزارتخانه به یکی از خوانندگان معروف داده آمده«وی میتواند ضمن حمل و استفاده از ساز تخصصی خود سهتار، از آن جهت سرودهای انقلابی و آموزشی استفاده کند. صاحب این گواهی تعهد کتبی کرده که حق استفاده از ساز خود در محافل غیرشرعی و مراکز عمومی غیررسمی را ندارد و ماموران دولت در صورت تخلف میتوانند ساز مزبور را توقیف و گواهی مربوطه را جهت ابطال به این نهاد ارسال فرمایند.»