کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۷۴۶۶۱
تاریخ خبر:

‌۵۰‌روایت از ‌چهره‌ها و... | داستان یک سردبیر از خود راضی

روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | چلچراغ در سال‌های ۸۲ تا ۸۴ به شکلی کامل گرایشات اصلاح‌طلبانه داشت. حتی به شکلی غلیظ. یادم است که همزمان با اعتصاب نماینده‌های مجلس (در دی‌ماه ۱۳۸۲)، به‌خاطر رد صلاحیتشان توسط شورای نگهبان برای شرکت در انتخابات دور بعدی ما در چلچراغ خودمان را کشتیم. یادم است که مهران مدیری در یک میان‌برنامه تلویزیونی به تمسخر این اعتصاب پرداخت و من با ادبیاتی بسیار تهاجمی و پرخاشگرانه به او حمله کردم و دوستان اصلاح‌طلب هم خیلی از آن مطلب خوششان آمده بود و خب حالا یکی از کارهایی است که در حوزه ژورنالیسم از انجامش پشیمانم.

نه به‌خاطر انتقادم، ‌به‌خاطر لحن خودپسندانه‌ای که برای آن متن انتخاب کرده بودم. نثر یک روزنامه‌نگار از خودراضی که فکر می‌کند حق کاملا در جبهه اوست. سال‌های ۸۳ و ۸۴ چهره‌های اصلاح‌طلب به دفتر چلچراغ زیاد می‌آمدند. به‌خصوص آقای تاج‌زاده که خوش‌اخلاق و خونگرم بود، ‌رمضان‌زاده، ‌قاضیانی، خانم محتشمی‌پور و حتی دکتر معین. آقایی بود به‌نام فرخیار. از دوستان محسن مخملباف بود و رایزن فرهنگی ایران در تاجیکستان.

یکی‌دوبار هم بچه‌های تحکیم وحدت. مثل خانم توحیدلو، شریفی‌نسب ‌و احسان دلاویز. بعضی‌وقت‌ها هم فرزندان چهره‌های سیاسی و اصلاح‌طلب به دفتر می‌آمدند یا گهگدار با ما در سفرهای استانی همراه می‌شدند. مثل دختر آقای تاج‌زاده، ‌دختر آقای حاتمی‌کیا،‌ دختر آقای آغاجری. که دو مورد اول ختم به ازدواج‌هایی هم شد. بگذریم. در چنین اتمسفری در انتخابات سال ۸۴ من به قالیباف رای دادم! نه این‌که حالا یک دانه رای مخفی من خیلی مهم باشد. نه.

غرض نقل خاطرات است که به‌عنوان سردبیر این مجله که گرایشات شدید اصلاح‌طلبانه داشت نه به دکتر معین رای دادم نه به کروبی و نه به مهرعلیزاده. راستش حضور چندباره قالیباف در تلویزیون و شکل صحبت کردنش و سروسامان داده شدن به ترافیک بی‌بندوبار تهران و راه‌اندازی پلیس ۱۱۰ مرا به این فکر انداخته بود که قالیباف به‌عنوان یک تکنوکرات نظامی مدرن می‌تواند مشکلات کشور را بهتر از دکتر معین سروسامان ببخشد.

یادم است دکتر معین یک روز به دفتر مجله آمده بود و هنگام ناهار از کیفش ساندویچی را در آورد که: «این را همسرم درست می‌کند و من به این ساندویچ‌های او عادت کرده‌ام (نقل به مضمون)» این می‌توانست در یک وضعیت نرمال نشانه‌ای از عشق دیرپای یک زن و شوهر برای من باشد. اما نمی‌دانم چرا آن‌قدر در ذهنم دافعه ایجاد کرد. به‌نظرم نوعی نمایش داخل ماجرا لحاظ شده بود و نوعی دعوت به رقت قلب که به‌نظرم برای رئیس‌جمهور آتی ایران نمی‌توانست کاربردی باشد.

به‌نظرم رسید که در بهترین فرضیه‌ها، ‌دکتر معین برای ریاست‌جمهوری بیش از حد لزوم مرد خوبی است. آن روزها فکر می‌کردیم پیروزی قالیباف حتمی است. جبهه اصلاحات خودپسندانه با چند کاندیدا وارد میدان شده بود و البته جبهه اصولگرایان هم حداقل سه نفر را روی خط استارت داشت (قالیباف و لاریجانی و احمدی‌نژاد). به شکل عجیبی در فعل و انفعالات پیچیده ۴۸‌ساعت آخر، قالیباف جا ماند و احمدی‌نژاد در یک سونامی ناگهانی به دور دوم رفت و خب در دور دوم من به هاشمی‌رفسنجانی رای دادم که…

به‌هرحال نگاه من به قالیباف در آ‌ن سال‌ها این‌گونه مثبت بود. در سال ۸۶ فرصتی پیش آمد که با سیستم متصل به قالیباف همکاری کنم. دکتر توکلی سردبیر تهران امروز بود و به من گفت که اگر طرحی برای شماره‌های آغازین تهران امروز دارم ببرم برایش. تهران امروز قرار بود مستقیما روزنامه ارگانی قالیباف باشد و البته با مشارکت سازمان تبلیغات اسلامی. خب طرحی برای دو صفحه دادم که دکتر نپسندید و طرح دوستم منصور ضابطیان تصویب شد.

همه این‌ها را داشته باشید که دو سال بعد در خرداد سال ۸۸ آقای ضیایی که زمانی مدیر‌مسئول روزنامه ایران بود و به دفتر دکتر بهزادی در اعتماد زیاد رفت‌و‌آمد می‌کرد (یادگار همکاری‌شان در روزنامه ایران و ایران‌جوان) مدیر پروژه نجات تهران امروز شده بود که به موسسه‌ای پرضرر و ورشکسته بدل شده بود و آنجا بود که پیشنهاد انتقال من را به تهران امروز داد که داستانش را قبلا گفته‌ام. سرتان را درد نمی‌آورم. به‌هرحال تهران امروز موجب شد تا از نزدیک با سیستم دکتر قالیباف آشنا شوم و خب این آشنایی از نزدیک خیلی با تصورات من در مورد شیوه مدیریت ایشان همخوان نبودند. چرا؟ ‌شنبه برایتان می‌گویم.

کدخبر: ۴۷۴۶۶۱
تاریخ خبر:
ارسال نظر
 
  • _user_1562651096

    احسنت به بهترین ژورنالیست ایران