کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۵۴۵۸۱
تاریخ خبر:

‌۵۰‌خاطره از تاریخ فوتبال ایران| افسانه نا‌تمام دهداری

روزنامه هفت صبح، تیمور مستور | دهداری در ۵۹ سالگی درگذشت. مردی که ۴۰‌سال حضور موثر و سرنوشت‌ساز در تاریخ فوتبال ایران داشت، فقط ۵۹ سال عمر کرد. کسی باور نمی‌کرد. چهره تکیده‌اش سن او را بالای ۷۰ نشان می‌داد. چهره‌ای شکسته ناشی از ۳۰ سال دست و پنجه نرم کردن با بیماری کلیه و البته رنج‌های پافشاری افراطی بر اصول پردردسرش. متولد مرودشت که در خردسالی خانواده‌اش به آبادان مهاجرت کردند و در عجیب‌ترین و شگفت‌انگیزترین دوران آبادان کودکی و نوجوانی خود را گذراند.

در دوره ورود گسترده مدرنیته به آبادان که در موسیقی و سینما و مهم‌تر از همه فوتبال خود را نشان می‌داد. اینجا در آبادان فوتبال از همان دهه ۲۰ تفریح کارگران شرکت نفت و فرزندانشان بود که با حضور مستشاران و مهندسین انگلیسی با این ورزش آشنا شده بودند. تیم کارگر نماد فوتبال دهه ۲۰ آبادان بود اما از اوایل دهه ۳۰ تیم جم که اکثرا از فرزندان همان کارگران تشکیل شده بود، به‌ قدرت‌نمایی پرداخت و دهداری ستاره این تیم بود.

وقتی در سال ۱۳۳۳ جم آبادان در یک بازی دوستانه ۵ بر ۲و با هت‌تریک دهداری، اشراف‌زاده‌های شاهین تهران را شکست داد، همه فهمیدند که قطب جدیدی در فوتبال ایران ظاهر شده است. دهداری در دهه ۳۰، نشان فوتبال آبادان شد. چهره جذابش و سکنات سنگین و موقرش او را رقیبی برای ستاره‌های پایتخت کرد. او در سال ۱۳۳۴ به تهران آمد و عضو شاهین شد و البته همزمان در جم آبادان هم بازی می‌کرد! از سال ۱۳۳۴ تا ۱۳۴۲ بازیکن تیم ملی ایران بود.

هرچند تعداد بازی‌های ملی‌اش زیاد نیستند. طبیعی هم هست. مثلا بین سال‌های ۱۳۳۴ تا ۱۳۳۷ هیچ بازی ملی برگزار نشد! شاهین با تکیه بر او اوج گرفت. بازنشستگی و یا مهاجرت بزرگانی مثل برومند و شکیبی و حجری و دبیر سیاقی، دایره قدرت دهداری را هم در تیم ملی و هم در شاهین افزایش داد و او سال‌ها بزرگ و سرگروه هر دو تیم محسوب می‌شد. صعود حماسی ایران به المپیک ۱۹۶۴ ناشی از درخشش او و بهزادی و شیرزادگان در خط حمله بود.

هرچند هر سه نفر المپیک را بر اثر یک نافرمانی اصولگرایانه از دست دادند. دهداری به‌خاطر مشکل کلیه ‌‌ از تیم ملی خداحافظی کرد و دو سال بعد کلا پرونده‌اش را به‌عنوان یک فوتبالیست بست. با نفوذ دهداری بقیه آبادانی‌ها هم به تهران آمدند. مثل کمایی، برمکی، گنجاپور، جاسمیان، محراب شاهرخی و بعدها هم ممبینی. دهداری با تکیه بر آنها فراکسیون خود را در شاهین تهران بنا کرد. در مقابل فراکسیون تهرانی‌ها.

مثل جعفر کاشانی که فامیل دکتر اکرامی بود، همایون بهزادی جوان که پسر‌عمه امیرمسعود برومند بود و حسین کلانی که خواهرزاده غفاری بازیکن خوب شاهین بود و همین‌طور حمید شیرزادگان. دهداری البته متحدان مهمی در جمع تهرانی‌های شاهین هم پیدا کرد. به‌خصوص رضا و بیوک وطنخواه. دهداری برای حمایت مالی از آبادانی‌ها قوانین کهن شاهین در عدم پرداخت وجه به بازیکنان را تغییر داد و این تلاش برای کسب درآمد موجب تنش‌های دنباله‌دار میان دهداری و دکتر ‌اکرامی شد.

اختلافات به اوج خود رسیدند و شاهین تا پای انحلال کامل هم پیش رفت. اکرامی به یک قرار‌داد نیمه‌حرفه‌ای در ائتلاف با تاج و دارایی برای دعوت و بازی با تیم‌های اروپایی تن داد و دهداری مخالف بود که شاهین با دو تیم نزدیک به حاکمیت در یک ائتلاف شرکت کند، در آن‌سو نقش دهداری در یک آگهی تبلیغاتی به کیهان ورزشی و مخالفت اکرامی با آن این تنش‌ها را دو‌برابر کرد.

پس از انحلال شاهین ، دهداری در اواخر دهه چهل تیم گارد را با گروهی از استعدادهای بسیار جوان سرو‌سامان داد. تیمی که بعدها در اوایل دهه پنجاه نام هما را بر خود گرفت و با اصولگرایی ایده‌آلیستی مرحوم دهداری، خود به‌خود پایگاه نگاه چپ و ضد‌حکومتی در فوتبال ایران شد. شاگردانی مثل حبیب خبیری، علیرضا خورشیدی، حسن نایب‌آقا، سهام‌الدین میرفخرایی و… و البته احمد غزال و علیرضا عزیزی. دهداری در کار با این جوان‌ها یک رابطه استاد و شاگردی را بنا گذاشت که چندین سال به طول انجامید.

از قوانین جالب او این بود که هرکسی در تیم گارد با داور جرو‌بحث کند بازی بعدی روی نیمکت خواهد بود. بازی‌های درخشان گارد، سلطه پرتره اصولگرایانه دهداری را بر فضای فوتبال ایران تقویت کرد. با موهای رنگ‌شده‌اش و کت و شلوارهای کلاسیک‌اش، همچون یک پدر ظاهر شده بود. (این سنت اتوریته فردی در شاهین و پرسپولیس مدام دست به‌دست می‌شد. هرچند در شکل‌های متفاوت. از برومند به دهداری رسید و از دهداری به بهزادی و بعد هم نوبت پروین شد.)

دهداری گزینه اول بسیاری از تیم‌ها بود. با گارد و هما در فوتبال تهران و ایران درخشید، به‌عنوان اولین سرمربی، پرسپولیس را در سال ۱۳۴۷ قهرمان مسابقات پنج‌جانبه تهران کرد و نماینده ایران در مسابقات قهرمانی باشگاه‌های آسیا شد. اما خب وقتی پرسپولیس به بانکوک رسید که فقط هفت ساعت تا مسابقه اولشان باقی مانده بود و یک شکست ناباورانه از حریف ژاپنی را تقبل کردند. بازی‌های خوب آنها در ادامه مسابقات فایده‌ای نکرد تا در مجموع در مکان سوم قرار بگیرند.

او با تیم ملی ایران قهرمان جام کوروش شد و با هدایت او تیم ملی در مسابقات انتخابی المپیک مونیخ هم با گذر از کویت و کره شمالی، موفق به صعود شد و مهم‌تر از آن تیم ملی در جام ملت‌های آسیا در ۱۹۷۲ بانکوک هم با هدایت دهداری قهرمان شد. از اصولگرایی دهداری همین بس که علی پروین را در مسابقات بانکوک به دلیل ضعف بدنی بازی نداد و به تهران بازگرداند و در مسابقه با تایلند با استراحت دادن به چند مهره اصلی موجب شد تیم ملی ۲ بر صفر از حریف عقب بیفتد که اگر شاهکار علی جباری شکل نمی‌گرفت این بازی به یک فاجعه ختم می‌شد.

دهداری همه این موفقیت‌ها به‌عنوان مربی را در دورانی به‌دست آورد که هنوز ۴۰ سال هم نداشت. اما در سال ۱۳۵۳ و در ۴۱ سالگی نوار این موفقیت‌های پیاپی پاره شد. یک کلیه‌اش از کار افتاد و تا مرز مرگ پیش رفت و فقط با یک عمل پیوند کلیه پیچیده در انگلیس و گرفتن یک کلیه از برادرش به زندگی بازگشت…

دهداری مربیگری را با نمایش اقتدار پدرانه درک می‌کرد. درکی کاملا سنتی و ایرانی و شاید کهنه از مفهوم استاد کاریزماتیک همه‌چیزدان در مقابل شاگرد گوش به فرمان سراپا تسلیم. شاید اگر او هم به همراه حشمت مهاجرانی به دوره مربیگری دتمار کرامر می‌رفت متوجه می‌شد که گاه ایفای نقش برادر بزرگ‌تر در فوتبال از شمایل یک پدر سختگیر و البته دلسوز ‌ کارسازتر است…

این همان مسئله بود که موجب شد هدایت تیم ملی بین سال‌های ۱۳۶۵ تا ۱۳۶۸ توسط او و رضا وطنخواه به دوره‌ای این چنین پرتنش و جنجالی بدل شود. همان استعفای ۱۳ ستاره و بدرقه شدن توسط تماشاگران عصبی با گلوله‌های برفی در زمستان ۶۸٫ دهداری در سال ۱۳۷۱ بر اثر عواقب همان نارسایی کهنه کلیوی درگذشت.

کدخبر: ۴۵۴۵۸۱
تاریخ خبر:
ارسال نظر