کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۵۸۶۰۰
تاریخ خبر:

‌۵۰‌خاطره از تاریخ فوتبال؛ مرید‌ و‌ مراد‌ در‌ کنار‌ هم

روزنامه هفت صبح، تیمور مستور | وقتی تیم ملی از جام‌ملت‌های آسیا در سنگاپور به سال ۱۳۶۳ بازگشت، تکاپو برای پیدا کردن یک سرمربی برای تیم ملی از سرگرفته شد. اشتباهات ناصر ابراهیمی این تغییر را اجتناب‌ناپذیر کرده بود. بعد از چند بازی تدارکاتی با فریدون عسگرزاده به‌عنوان مربی به ناگه آن مرد قدیمی خوشنام دوباره بازگشت: پرویز دهداری، افسانه فوتبال دهه سی و چهل ایران با کارنامه‌ای درخشان به‌عنوان اولین مربی پرسپولیس، مربی تیم شگفتی‌ساز گارد، اولین مربی تیم جذاب هما و سرمربی تیم ملی در جام‌ملت‌های آسیا در سال ۱۹۷۲٫ با همان قلق‌های خاص خودش.

در نظم و دیسیپلین و انتظار ایجاد یک رابطه پدر و فرزندی با بازیکن‌ها. پدر خیرخواه و مهربان اما به‌شدت سختگیر و روایت‌های تایید نشده از گرایشش به دیدگاه‌های چپ. به این ترتیب دهداری در ۵۴سالگی برای دومین‌بار هدایت تیم ملی را در دست می‌گیرد و بلافاصله دستیاران خود را انتخاب می‌کند. نفر اول رضا وطنخواه است. همسایه دهداری در شهرک اکباتان که رفت‌و‌آمد خانوادگی نیز داشته‌اند. رضا ۱۴سال از دهداری کوچک‌تر است.

رضا و برادر بزرگترش بیوک وطنخواه سال‌ها چه در شاهین و چه در پرسپولیس مرید دهداری بودند. بیوک وطنخواه همان بازیکنی است که خط خوردنش از اردوی تیم ملی در شوروی در سال ۱۳۴۳ موجب شد تا به اشاره دهداری، بازیکن‌های شاهین یعنی همایون بهزادی و حمید شیرزادگان و چهار بازیکن دیگر اردو را ترک کنند و بلافاصله با محرومیت‌های یک تا دو سال روبه‌رو شوند و بازی در المپیک توکیو را از دست بدهند.

رضا و بیوک از معدود بازیکن‌های فراکسیون تهران در شاهین بودند که همیشه هوای دهداری و خوزستانی‌های پرسپولیس را داشتند (البته هردو برادر اصالتا آذری هستند). رضا با سفارش دهداری تحصیلات دانشگاهی خود را نیز شروع کرده بود. وطنخواه را رضا فاکتی لقب داده بودند. بک چپ سختگیر پرسپولیس که در صورت لزوم در هافبک چپ و گوش چپ هم بازی می‌کرد. دوران فوتبال او همزمان شد با سیطره مصطفی عرب بر دفاع چپ تیم ملی و وطنخواه شانس چندانی در بازی‌های ملی پیدا نکرد.

حضور در محیط‌های دانشگاهی، نگاه وطنخواه را به فوتبالیست‌ها عوض کرده بود و آنها را همچون شاگردان حرف‌شنوی دانشگاهی تصور می‌کرد. دهداری و وطنخواه و البته بهمن صالح‌نیا هدایت تیم ملی را در دست گرفتند. با اعتماد به‌نفس بالا و با تصور این رسالت تاریخی که باید همه‌چیز را دگرگون کنند. دهداری همان ابتدا تصمیم گرفت تیم خود را نه بر محور ستاره‌های پرسپولیس و استقلال که در اوج شهرت بودند که بر پایه بازی هوایی و سانترهای بلند برای استفاده از قدرت سرزنی خارق‌العاده کریم باوی قرار دهد.

به این ترتیب ناصر محمدخانی، چنگیز، علیدوستی، درخشان، پیوس و… که متخصص بازی روی زمین بودند، همه به اولویت‌های درجه دو بدل شدند. محور دوم استفاده از بازیکن‌های شهرستانی بود. دهداری این رسالت را برای خود داشت که شهرستانی‌ها را از یوغ توجه بیش از حد به فوتبال تهران آزاد کند. سیامک رحیم‌پور، امیر داداش‌ضیایی، سید‌رضا علوی، حسین مسگر ساروی و احد شیخ‌لاری بازیکن‌هایی بودند که این‌گونه به تیم ملی رسیدند و مهران نجفی و نادر دست‌نشان هم تا یک‌قدمی این پیراهن پیش رفتند.

مهم‌ترین بازیکن غیرتهرانی آن سال‌ها سیروس قایقران بود که قبل از دهداری و توسط فریدون عسگرزاده به تیم ملی دعوت شده بود. دهداری و وطنخواه این‌گونه خود را رودرروی صدهاهزار طرفدار دو تیم پایتخت قرار دادند. دهداری تیم بسیار پرستاره‌ای را به بازی‌های آسیایی سئول برد. قبلا هم گفتم که کیفیت مسابقات فوتبال در بازی‌های آسیایی معمولا از جام ملت‌ها بالاتر بود. ناصر محمدخانی، چنگیز، درخشان، قایقران، پنجعلی، ابطحی، پیوس، شاهرخ بیانی، نامجومطلق، مرتضی یکه، فتح‌آبادی، کریم باوی، شاهین بیانی، حاجیلو، ضیا عربشاهی، نادر محمدخانی، مرتضی فنونی‌زاده و…

البته حسین مسگر ساروی، سیامک رحیمی‌پور، احمد سجادی و مجید رضایی. و تازه یادتان باشد که احدی و بهروز سلطانی و احد شیخ‌لاری به‌خاطر مسائل انضباطی از تیم خط خورده بودند و ستاره‌هایی مثل مختاری‌فر و علیدوستی نیز از تیم بیرون بودند. در واقع یک گنج به تمام معنا در دست شادروان دهداری و رضا وطنخواه بود. البته مشخص بود که تیم ملی در دو دفاع کناری و درون دروازه ضعف‌هایی دارد.
حالا در حافظه تاریخی مردم ما فوتبال ۱۹۸۶ جزو لحظات تاریک و آزارنده ثبت شده است.

بگذارید به صراحت بگوییم که مدیران تیم ملی با خودخواهی اخلاقی خود از مدیریت این تیم ناتوان ماندند. همه می‌دانیم که اختیارات یک سرمربی چقدر گسترده است ولی همپای اختیارات، مدیریت و آرامش تیم هم جزو وظایف این سرمربیان بود. رضا وطنخواه با اشتباهات مکررش در تصمیم‌گیری‌ها و عدم توفیق در ارتباط درست با ستاره‌ها بحران را کلید زد. زدن پشت دست ناصر محمدخانی به‌خاطر لمس یک شی ممنوعه در فری‌شاپ، توبیخ عبدالعلی چنگیز برای حرف زدن با یک خانم کره‌ای، جنجال با سید‌مهدی ابطحی به‌خاطر خریدن یک بستنی، مقررات سربازخانه‌ای در ورود به فروشگاه‌ها پشت‌سر پرویز دهداری و مربیان، ممنوعیت تردد با لباس ورزشی در دهکده المپیک و… . می‌توان تصور کرد که چه جو متشنجی ایجاد شده بود. تیتر این حرکات و اشتباهات هم البته بسیار مردم‌پسند انتخاب شده بود: مبارزه با بازیکن‌سالاری!

در این میان ارجح دانستن حسین مسگر ساروی و گاه سیامک رحیمی‌پور بر محمد پنجعلی که چند ماه قبل بازوبند کاپیتانی آسیا را مقابل تیم مجارستان بر بازوی خود داشت و اصغر حاجیلو، تنش و تعارضات را به اوج خود رساند. مسگر ساروی و رحیمی‌پور بازیکنان خوبی بودند اما هرنگاه منصفی می‌توانست کامل‌تر بودن و کم‌غلط‌تر بودن بازی پنجعلی را درک کند. مرغ شادروان دهداری و رضا وطنخواه یک پا داشت. یادتان باشد که پنجعلی وقتی در سال ۵۶ به پرسپولیس آمد به‌تدریج جانشین همین رضا وطنخواه در دفاع چپ پرسپولیس شده بود.
بقیه داستان ۱۹۸۶ بماند برای شماره بعدی.

کدخبر: ۴۵۸۶۰۰
تاریخ خبر:
ارسال نظر
 
  • _user_1563125226

    ممنون از شما فقط دو توضیح بدهم که در قسم ت نام شهرستانی ها سید محمد سید علوی صحیح است و توضیح دوم اینکه نادر محمد خانی در سئول نبودند و برای اولین بار سال ۶۷ در مقدماتی جام ملتهای آسیا در نماز به این م لی دعوت شد یعنی حدود دو سال بعد ولی بسیا ر از توضیحات خوب تان سپاس گذارم