پلیس مظلوم احتیاج داریم یا پلیس مقتدر؟
روزنامه هفت صبح | این ایده که پلیس باید چهرهای مهربان از خود ترسیم کند آنهم در جامعه بحرانزده و پر از ناامنی امروز به نظرم ناکارآمد است. پلیس باید تصویر قدرتمندی از خود ترسیم کند . جوانی را دستبند زدهاند و فرمانده پلیس کنارش ایستاده است. این جوان مجرم، در واکنش به تذکر یک مامور راهنمایی و رانندگی برای نرفتن داخل تونل با موتور با چاقو به او حمله و سر و صورت مامور راهنمایی و رانندگی را با چاقو به شدت زخمی کرده است.
روز بعد هم در پیگیریهای پلیس امنیت باز هم مقاومت کرده و با چاقو به آنها هم حمله کرده بود. حالا فرمانده پلیس با خونسردی در حال تعریف کردن جرم جوان تبهکار است و با اشاره بهصورت و چهره مامور زخمی میگوید گناه این مامور ما تذکر به قانون بوده است و بعد سر مامور زخمی را میبوسد و میرود. چنین فیلمها و تصاویری افکار عمومی را بیشتر سرگردان نگاه میدارد. فرمانده پلیس از منظر اشتباهی وارد ماجرا شده و در جلوی دوربین دارد از حقانیت مامور خود دفاع میکند.
در حالی که حقانیت مامور زخمی بر همه مردم کاملا واضح است. کسی شک ندارد. مردمی که شاهد روایت و فیلمهای این حادثه بودهاند، بهشدت عصبانی هستند از گستاخی تبهکارانه جوان مجرم. گستاخی که امنیت رفت و آمد زنها و بچهها و خانوادهها را نیز کاهش خواهد داد. اما فرمانده پلیس بار این خواسته افکار عمومی را متوجه نشده است. متوجه نیست که جنایت آن مرد جوان چاقو به دست چقدر از نگاه مردم شوم است و آن مامور پلیس چقدر جایگاه بالا و مشخصی دارد.
فرمانده پلیس باید موج خشم مردم علیه تبهکار گستاخ را متوجه باشد و آن را هدف برود اما در یک زاویه دید اشتباه (که فکر کنم بخشی از آن بهخاطر ترس از واکنش برخی رسانهها بوده باشد) بهجای آنکه تبهکار را مورد خشم واقعی قرار دهد و به مردم عاصی دلگرمی بدهد، در حال موجه نشان دادن مامور فداکار خود است! اینکه در چنین شرایطی بهجای تخلیه خشم مخاطب، به اشتباه به تبرئه مامور از جان گذشته خودت مشغول باشی یعنی مسیر افکار عمومی را متوجه نشدهایم.
همین چند روز پیش هم در بازپرسی از اکبر و ایران، چیدمان صحنه روی اعصاب مخاطب بود. دو قاتل خطرناک روی مبلهای راحتی نشسته بودند و زیر باد کولر با بازپرس محترم گپ میزدند و در انتها خیلی مودبانه هم از ایشان خداحافظی کردند و یک جمله «موفق باشید» را هم در بدرقهشان شنیدند. یا در مورد محمدعلی نجفی که انگار به بازدید پلیس رفته بود و از او با چای پذیرایی کردند.
این ایده که پلیس باید چهرهای مهربان از خود ترسیم کند آنهم در جامعه بحرانزده و پر از ناامنی امروز به نظرم ناکارآمد است. پلیس باید تصویر قدرتمندی از خود ترسیم کند. این نوع صحبت کردنها که این روزها از فرماندهان و بازپرسهای محترم میبینیم، ممکن است قانونی باشد اما بیشتر مناسب مراسم سخنرانیهای ارشادی مذهبی است. این راه اشتباه است. پلیس نباید شیفته انتشار تصویر ماموران مظلوم باشد. مردم پلیس مظلوم را نمیپسندند.
بدیاش اینجاست که تا از لزوم تصویر محکمتری از پلیس حرف میزنیم یاد آفتابه به گردن انداختن متهمان میافتیم که طبیعتا کار اشتباهی است اما فرماندهان پلیس نباید اینقدر چهرهای ملایم از خود و پلیس منتشر کنند. نباید مامور پلیس در انظار عمومی مظلوم باشد. این خطرش از تصویر ظالم بودن کمتر نیست. طبیعی است که این خواسته در مورد برخورد با تبهکاران است…
* دو: رفته بودم همان ساندویچی که دو هفته قبل دربارهاش صحبت کردم. مدیر ساندویچی میگفت مغازه را برای فروش گذاشته، چون کسب و کار نمیچرخد و با این وضع واکسن زدن بعید میداند شرایط به این زودیها عادی شود. او ایده بامزهای را مطرح کرد: اگر من بودم واکسیناسیون را از سنین پایین شروع میکردم. تا مدرسهها باز شوند و بعدش هم جوانها به سر کسب و کار خود برگردند. زندگی حالت عادی داشته باشد و در این میان از کهنسالان هم در خانهها حفاظت میکردیم تا بیرون نیایند.میبینید آی آدمهایی که مدام بر تعطیلی و تعطیلی و تعطیلی اصرار داشتید. چه زندگیهایی در بحران اقتصادی کرونا در حال متلاشی شدن است؟