نقش سخت و فشرده سحر دولتشاهی در فیلم آتابای
روزنامه هفت صبح | تواناییهای سحر دولتشاهی به عنوان بازیگر این اجازه را به او داده تا در آتابای نوعی شوریدگی عاشقانه را در تناظر باهادی حجازیفر به تصویر بکشد. حجازیفر با بازی برونگرایانه خود دستش در ارائه احساسات تند درونی کاملا باز بوده و برای پاسخ به این حجم از احساسات آتشفشانی انتخاب سحر دولتشاهی میتوانست ریسک بزرگی باشد. چنین نقشهایی در سینمای ما عموما نصیب لیلا حاتمیمیشد.
به خاطر تسلطش بر بازی با سکوت، با چشمان و با لحن. حاتمیمیتوانست ابعادی درونی و ژرف به هررابطه احساسی و عاشقانه روی پرده سینما ببخشد. مثل کاری که در فیلم در دنیای تو ساعت چند است انجام داد و یا در بخشهایی از رگ خواب و من و یا حتی چهل سالگی. به عنوان مثال نقیض طناز طباطبایی بازیگر بسیار خوبی است اما توانایی القای این حس عاشقانه قدرتمند را ندارد و بازیاش در چنین نقشهایی به سمت نوعی بروز مادی و به سبک مرسوم جوانان امروزی حرکت میکند.
هانیه توسلی هم پس از تجربه شبهای روشن دیگر در القای چنین احساسی موفق نبوده است. یا مثلا ترانه علیدوستی که به رغم تلاشهای تحسین برانگیزش در مثلا سریال شهرزاد نمیتواند به پای شیوه بازی لیلا حتی در فیلمهای دوره اولیهاش(مثل فیلم شیدا ) برسد و نمود عشق در چهره ترانه، با تکنیکهای مألوف و مرسوم متجلی میشود و از آن بعد سوم کارهای لیلا عاری است.
پریناز ایزدیار نمود رابطه عاشقانه را به تصاویری قدرتمند از اغوای زنانه بدل میکند (لتیان و سرخپوست ) و توان ایجاد شیمیرهایی بخش سینمای عاشقانه راندارد. نگار جواهریان هم با تکیه بر قدرت بیان خود همیشه میتواند گزینه مناسبی برای یک فیلم عاشقانه باشد کما این که در برخی از لحظات سریال خاتون موفق به این امر میشود. به شکل عجیبی مهناز افشار هم در ایجاد لحظات متنوع احساسی موفق بود هرچند به نظر میرسد این کار را بدون استفاده از تکنیکهای مرسوم بلکه با استفاده از برداشتهای غریزی خود انجام میدهد.
او میتواند نقش زنان حساس عاشق پیشه را به تصویر بکشد. مثل کاری که در برف روی کاجها و یا ناگهان درخت و همین طور پل چوبی انجام داد. افشار بازیگر چند سویهای بود که در حوزههای مختلف عملکرد درستی داشت. نیکی کریمی در فیلم نیمه پنهان موفق به ایجاد این شیمیشده بود و هدیه تهرانی هم با سبک خاص خود این شیمیرا در فیلمیمثل سلطان ایجاد کرده بود.
اما خب لیلا حاتمیتخصصی ویژه در این آوردگاه سخت بازیگری دارد. انتخاب سحر دولتشاهی برای چنین نقشی میتوانست یک ریسک محسوب شود. دولتشاهی از خطوط چهره واضح و قاطعی برخوردار است که کارش را برای بازی در چنین نقشهایی سخت میکند اما آتابای نشان داد که نیکی کریمیبه عنوان کارگردان آتابای انتخاب درستی در مورد دولتشاهی داشته است.
دولتشاهی با تکنیکهایی که احتمالا میراث سالها بازی در تئاتر است به خوبی نوعی احساسات قدرتمند را در چهره خود به نمایش میگذارد، احساساتی در یک قدمی فوران. این خاصیت را شهرام شاه حسینی در سریال میخواهم زنده بمانم و هومن سیدی در سریال قورباغه به کار گرفتند تا باتکیه بر این سه اثر دولتشاهی به مهمترین بازیگر سالهای پیش روی سینمای ایران بدل شود. پیشبینی ما درست خواهد بود؟
اگر عاشقانه آتابای را دوست داشتید این فیلمها را از دست ندهید:
نرگس (رخشان بنی اعتماد -۱۷۰) ، سلطان (مسعود کیمیایی - ۱۳۷۵) غریبانه (احمد امینی - ۱۳۷۸) ، شوکران (بهروز افخمی- ۱۳۷۹) ، نیمه پنهان (تهمینه میلانی - ۱۳۸۰) شبهای روشن (فرزاد موتمن -۱۳۸۴) ، برف روی کاجها (پیمان معادی -۱۳۸۷) ، چیزهایی هست که نمیدانی (صاحبالزمانی -۱۳۸۹)، پل چوبی (مهدی کرمپور - ۱۳۹۰) ، در دنیای تو ساعت چند است ؟(صفی یزدانیان -۱۳۹۳) ، ناگهان درخت (صفی یزدانیان )