ماجرای گم شدن، اغفال و قتل شیما دختر ۱۵ساله
روزنامه هفت صبح، سارا غضنفری | ماجرای گم شدن شیما صباگردی، دختر ۱۵ ساله ساکن شرق تهران که پدر و مادرش از اواسط تابستان سال ۹۸ به دنبالش میگشتند و با یافتن سرنخهایی امید به زنده ماندن او داشتند با اعتراف قاتلش پایان تلخی پیدا کرد. اگر چه هنوز خبری مبنی بر پیدا شدن جسد این دختر نوجوان گزارش نشده است اما پدر شیما در گفتوگو با روزنامه هفتصبح میگوید:
تا زمان زنده بودنم دنبال جسد دخترم، قصاص قاتل و پیگیری این پرونده هستم و حتی وصیت کردهام پس از مرگم هم این ماجرا به سرانجام برسد. او میگوید: از ساعت ۱۱ پنجشنبه ۱۵ آبانماه که به ما گفتند بهلول، مرد ۶۱ساله به قتل دخترمان اعتراف کرده خانه ما عزاست. میگوید: بنویسید تک دختر ما توسط پسری به نام آرش اغفال شد.
از خانه بیرون رفت و به دام این مرد۶۱ ساله افتاد که معلوم نیست واقعا شغلش چیست که دختر نوجوان مرا ساعت ۴ صبح از روی نیمکت ترمینال بیهقی با خودش به خانهاش برده است. پدرشیما از مقامهای قضایی درخواست میکند تا به کمک او بیایند بلکه گره کور پرونده گم شدن و قتل احتمالی دخترش به نتیجه برسد.
*** ماجرای گم شدن شیما
شیما صباگردی، اواسط تابستان سال ۹۸ توسط فروشنده یک مغازه بدلیجات اغفال میشود و با شنیدن یکسری وعده و وعید از خانه برای خرید گردنبند خارج میشود. فروشنده که پسر جوانی بود، به این بهانه که جعبه گردنبند آماده نیست، بار اول شماره موبایل شیما را گرفت و این شروع مزاحمتهای تلفنی فروشنده برای دختر نوجوان بود.
او با تماسهایش توانست شیما را فریب دهد و دو مرتبه با او قرار ملاقات در بیرون از خانه بگذارد. سومین مرتبه که روز ۲۶مردادماه سال۹۸ بود، وقتی شیما سر قرار با او رفت، ناپدید شد. بهدنبال ناپدید شدن دختر نوجوان، پدر و مادرش تلاش برای یافتن او را آغاز کردند. آخرین تماس شیما با خانوادهاش چند ساعت پس از مفقود شدنش بود.
او در این تماس گریه میکرد و ناراحت بود اما بدون آنکه بهروشنی بگوید چه اتفاقی برایش افتاده، تماس قطع شد. نخستین مظنون گم شدن شیما، جوان فروشنده بود. او پس از دستگیری گفت: من با او تماس داشتم و خواستم از خانه بیرون بیاید اما بعد از چند ساعت از هم جدا شدیم و اطلاعی از او ندارم. آرش، دو هفته بازداشت بود و بعد به قید وثیقه آزاد میشود.
پدر و مادر شیما با دنبال کردن شمارهای که وی آخرین تماس را با آن گرفته بود، پی بردند دخترشان از مغازهای در ترمینال بیهقی با آنها صحبت کرده است. آنها پلیس را خبر کردند و به این مغازه رفتند اما بررسیها نشان داد که شیما فقط برای یک تماس تلفنی وارد این مغازه شده بود و بعد از تماس از آنجا خارج شده است.
تصاویر ضبط شده دوربینهای مداربسته نشان میداد که دختر نوجوان پس از این تماس برای دقایقی روی یکی از نیمکتهای ترمینال نشسته و در ادامه مردی بهسراغ او آمده و پس از دقایقی صحبت، او را با خود برده است. این مرد شیما را سوار خودروی پژو پارس سفیدرنگ کرده بود و تحقیقات نشان میداد که او ۶۱سال دارد و به تنهایی در خانهای قدیمی در شرق تهران زندگی میکند.
اما پدر شیما میگوید: خودم به رستورانی در پارکینگ بیهقی رفتم و دو نفر آنجا به من شماره بهلول.ح را دادند و گفتند این مرد شیشه میفروشد و کارش همین است و ما دیدهایم دخترت را این فرد سوار کرد و برد.
*** ربودن دختر نوجوان
پدر شیما، میگوید: از ۲۶ مردادماه سال ۹۸ شیما مفقود شد و مطمئن هستم تا ۳۰شهریورماه ۹۸ در خانه بهلول به زور نگه داشته میشده است. من به آگاهی پایگاه چهارم در سیدخندان رفتم و تمام مشخصات این فرد به همراه شماره تلفن همراهش را نیز ارائه دادم. تا این که بالاخره درخواست داده شد این فرد جهت ارائه توضیحاتش به کلانتری بیاید.
او در کلانتری در ابتدا منکر شناخت شیما میشود و سپس میگوید: او را در ترمینال سوار کرده و در چهارراه نظامآباد پیادهاش کرده است. اما تناقض در حرفهایش موج میزند. پیرمرد راننده که بهلول نام داشت، بعد از تلاشهای پدر شیما شناسایی و دستگیر شد اما از سرنوشت شیما اظهار بیاطلاعی کرد. او در ادامه تحقیقات مجددا تحت بازجویی قرار گرفت و گفت: شیما را در خانهام زندانی کردم و بار اول که دستگیر شدم، او در خانهام بود.
اما بعدا رهایش کردم و نمیدانم کجا رفت و ادعا کرد وقتی شیما از خانهاش فرار کرده او خواب بوده است. این فرد حدود ۵۰ روز در آگاهی دستگیر بود و تحت بازجویی قرار میگیرد. حتی در بازرسی از خانهاش چندین جفت کفش، زیورآلات بدلی و موی دخترانه کشف شد. او اعتراف کرد که چون دختر نوجوان را در ترمینال تنها دیده، به او در خانهاش پناه داده و او بعد از یک شب آنجا را ترک کرده است.
مرد مدتی بعد با قید وثیقه آزاد شد اما خانواده شیما معتقد بودند که او از سرنوشت دخترشان آگاه است. پدر شیما بعد از ۱۵ماه بیخبری از دخترش چندی قبل در آبان ماه در فیلم کوتاهی که در شبکههای اجتماعی منتشر کرد، از رئیس قوه قضائیه برای یافتن دخترش کمک خواست و همین ماجرا باعث شد تا پرونده شیما بار دیگر مورد بررسی قرار بگیرد .
پدر شیما در این باره میگوید: وقتی از آقای رئیسی درخواست کمک کردم، با من تماس گرفته و اعلام شد دادستان تهران دستور بازداشت تنها مظنون پرونده را صادر کرده است. او چهارشنبه ۷ آبان ماه، مجدد بازداشت شد و این بار قرار است تحقیقات از وی تا روشن شدن سرنوشت دخترم ادامه پیدا کند.
*** ماجرای حضور یک زن دیگر
اما نکته عجیب این فرد (بهلول ۶۱ساله) این است زمانی که چهارشنبه ۷ آبان مجدد دستگیر میشود، حوالی ساعت ۱۰:۱۰ دقیقه شب به ماموران کلانتری ۱۰۶ نامجو خبر محبوس شدن یک زن در خانهای در سمت شرق تهران گزارش میشود. این اتفاق ۹آبان ماه جمعه شب رخ میدهد.
زنی در خانه بهلول بوده و او میگوید برای خرید سیگار بیرون میروم و از روز چهارشنبه بازنمیگردد و چون در را روی زن قفل کرده بوده بعد از دو روز که به خانه مراجعه نمیکند، زن با شکستن شیشههای خانه از همسایهها طلب کمک میکند که با حضور ماموران آتشنشانی زن را از خانه نجات میدهند.
اما مشخصات این زن ۲۶ ساله که به چه قصدی در خانه این فرد حضور داشته مشخص نیست و نکته دیگر ماجرا این است که همسایهها این فرد را امین و خوشنام در محل معرفی کردند! بهلول، هفت سال پیش همسرش را طلاق داده و یک دخترش در ترکیه زندگی میکند و یک دختر و پسرش هم با همسر سابقش هستند.
*** ماجرای قتل شیما
پدر شیما به هفتصبح میگوید: روز پنجشنبه ۱۵ آبانماه، به ما تسلیت گفتند و اعلام شد بهلول به قتل دخترم اعتراف کرده و اقرار کرده جسدش را به کنار رودخانه زادگاهش(کلیبر آذربایجان شرقی) برده و خاک کرده است. اما تمام کنار رودخانه را با بیل مکانیکی کندهاند و هنوز اثری از جسد دخترم کشف نشده است.
پدرش میگوید: من سوالهای بسیاری دارم: چرا این فرد باید دختر ۱۵ سالهای را از ترمینال بیهقی ساعت ۴ صبح بردارد و به خانهاش ببرد؟! چرا در خانهاش باید دهها جفت کفش بچگانه کشف شود؟! مگر ایشان فروشنده کفش هستند! او به دختر من ماده مخدر شیشه داده بوده است. من واقعا نمیدانم این افراد باند هستند اول دختر من توسط فردی به نام آرش اغفال شد، بعد به دام این مرد ۶۱ ساله افتاد و حالا میگوید شیما را به قتل رسانده است.
حتی این فرد دفعه اول که به آگاهی پایگاه چهارم خواسته شد بعد از اتمام کارش در خیابان برای اینکه برادرم آدرس خانهاش را پیدا نکند، همان زمانی که شیما در خانهاش محبوس بود به سرعت سوار موتوری میشود که از قبل از انتظارش بود و فرار کرد که بعدها حکم دستگیری و بازرسی از منزل صادر شد که دیگر دخترم در آن خانه نبود. به گفته خود بهلول دختر من دو بار تلاش کرده از خانه او فرار کند و دو بار هم خواسته با ما تماس بگیرد که این فرد اجازه نداده است.